eitaa logo
ترابـــ‌‌ ـِ نجف >>>
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
412 ویدیو
9 فایل
به عشق «حضرت ابوتراب» «ما غباريم... غبارى زِ خیابان نجف» ؛ 🌱 کپی‌آزاد‌!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🇮🇷 برای ایران ✌️🏻 🔹ایرانمان را صدپاره و ذلیل می‌خواهند؛ بینمان آتش به پا می‌کنند تا به جان هم بیافتیم. اما نقشه‌هایشان به طاق می‌خورد؛ چون واقعیت‌های ما را نمی‌دانند. ما هر کداممان زمین خورده، اختلاف‌ها را فراموش کردیم و بالا سرش آمدیم... کسانی که تحلیل دیگری دارند، ما را نمی‌شناسند... پ.ن: این روزها انگار برای بیان واقعیت‌ها، تاثیر همراهی این تصاویر با شعر و موسیقی بیشتر از همراهی قلم و کاغذ با کلمات من است. 💬 رها عبداللهی 🖊️ | @ghalamdaar
🤔 واقعیت چه بود؟ ✅ پاسخ برخی شایعات روزهای گذشته به شکل مختصر و مفید. 🖊️ | @ghalamdaar
عاشق ماه و ستاره‌ها بودن، عالَم خودش را دارد. اینکه منتظر باشی، آسمان رنگ و بوی شب بگیرد و تو از هر جایی که می‌شود، پنجره، بالکن، حیاط و... چشم به آرامش ستاره‌ها بدوزی و از زیبایی ماه، قلبت جان بگیرد‌؛ حس قشنگی است... حتماً امتحانش کن! حتی اگر عاشقش نیستی! خستگی‌هایت را به خدا بسپار و آرامش آسمان شب را در قلبت بریز در آخر از ته دل خدا را برای زیبایی‌های خلقت شکر کن و از او مدد بگیر برای روز بعدی برای ناراحتی‌های روزانه، خیلی جواب است این راهکار! امتحانش که ضرر ندارد. 🤲🏻 و توکلت علی الحی الذی لا یموت... ❤️ 🖊️ | @ghalamdaar
😂 🛑 گاف اینترنشنال در حال ترند شدن در توئیتر 🔹سوتی عجیب شبکه سعودی اینترنشنال در پخش زنده خود که در بخش زیر نویس عبارت «تیتر فعلا این باشه: چهل کشته و بیش از صد زخمی در آتش سوزی زندان اوین» در حال ترند شدن در شبکه اجتماعی توئیتر است. 🔹کاربران توئیتر با هشتگ «تیتر فعلا این باشه» در حال تمسخر و اعتراض به اینترنشنال سعودی جهت عوام فریبی و دروغگویی هستند. 😄 🖊️ | @ghalamdaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو زنجیر باف فیلم کوتاه - تولید: باشگاه فیلم ضحا با همکاری اداره کل ورزش و جوانان استان یزد اداره کل ارشاد اسلامی استان یزد 🖊️ | @ghalamdaar
😂 : برخی منابع از بازداشت و ضبط پاسپورت برادران تاچیوانا در فرودگاه امام خبر می دهند. 😄 🖊️ | @ghalamdaar
بیشتر از ١٠ سال هست که تو فضای مجازی فعالیت دارم نمیگم خیلی حرفه‌ای هستم ولی راستشو بخواید تو این چند سال اخیر تا حالا با هر کی صحبت کردم و انتقاد داشته حرفاش بر اساس کانال‌ها و صفحات تو فضای مجازی بوده، نه آمار و تحقیقات علمی!😑 در حالی که از بدیهیاته که یا ما خودمون باید متخصص اقتصاد و فرهنگ و.... غيره باشیم، یعنی صاحب نظر باشیم یا اگه تخصص نداریم منبعمون باید تحقیقات متخصصین باشه آخه کانال و پیج و... هم شد منبع؟🤔 خوااااااهشا حرفای افرادی که خودشون تخصص ندارند و بر اساس فضای مجازی حرف میزنند رو نشنوید! یعنی اصلاً نذارید به گوشتون بخوره! اگرم یهو به گوشتون خورد، سعی کنید گوشتون رو شستشو بدید 😐 یعنی فراموش کنید چی شنیدید... 🙏🏻 ببخشیدا، گوش و قلب شما سطل زباله نیست که هر آشغالی واردش بشه... به خودتون احترام بذارید و اجازه ندید عقل و احساسات شما تحت تأثیر مطالب سطحی و غیر علمی قرار بگیره. 💬 یه دلسوز 🖊️ | @ghalamdaar
😂 : هالک به معترضان پیوست! 😁 🖊️ | @ghalamdaar
🤨 توی آلمان‌ لختی میرید جلوی مسجد کلن (سنی) به جمهوری اسلامی (شیعه) فحش میدید؟ توی کانادا یه هندی رو بجای ایرانی با چاقو می‌زنید؟ میرید به پلیس فرانسه با زبان فارسی می‌گید بی‌شرف؟ 🔹‌ با همین فرمون، فردا می‌زنید آمریکا رو اشتباهی براندازی می‌کنید! 🤭😅 🖊️ | @ghalamdaar
تو خلق شده‌ای برای رشد کردن. تو باید شاخ و برگت را گسترش بدهی تا آسمان‌ها. تو لایق بهترین‌ها هستی ای انسان. کم نبین! کوتاه نیا! دنیا همیشه بر همه سخت می‌گیرد، به همه تیر می‌اندازد ولی تو زرنگ باش و از چوبه‌های تیر دنیا، نردبانی بساز تا اوج... می‌شود! باور کن می‌شود! مهم آن است که تو بپذیری که می‌شود. اگر در ذهن خودت، بستی که نمی‌شود مطمئن باش عقب می‌مانی مشکل از ذهن‌های ماست 😊 ✅ ذهن را درست کنیم، تا پیشرفت کنیم. 🌱 🖊️ | @ghalamdaar
🍃 سلام بر تو ای جانِ جانان عالَم، آقای نازنین ما 🍃 سلام بر تو که مهربانی‌ات، تمامی ندارد 🍃 سلام بر چشم‌هایت، آن‌گاه که بارانی می‌شوند برای ما... 🍃 سلام بر قلب سرشار از لطافتت، آن‌گاه که می‌بخشی ما را... 🖊️ | @ghalamdaar
😊 بفرمایید عیدی 💰 🌸 به مناسبت ورود خاتون مهربان، همدم قلب و جان، حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🍃 https://pay.eitaa.com/v/?link=Fb07x 💁🏻‍♂ این لینک مجدداً شارژ میشه. 🖊️ | @ghalamdaar
28.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤭😱عجب بساطیه!!! اینجا چه خبره؟🙄🤔 واااای اینا چطوری زندگی میکنن؟🤕😥 ❌ باز کردن کلیپ به مرد سالارا توصیه نمیشه😏 🖊️ | @ghalamdaar
توپ فوتبال کی بودی تو؟ وقتی بازیگرای زمین، همه اسلحه به دستند؟ 🖊️ | @ghalamdaar
ولشون کن بابا! اینا همیشه میخواستن ایران رو به آتیش بکشن، امروز با روسری تو فردا با یه چیز دیگه... 🖊️ | @ghalamdaar
قرارمون این نبود که واسه قشنگیات، حراجی بزنی... لطفاً برند اول خودت باش، آخه خیلی شیکی 😎 🖊️ | @ghalamdaar
تو رو نمیدونم، ولی من که خیلی برام سؤاله 🤨 هر چی میخوام مثبت فکر کنم، نمیشه 😐 چرا دقيقاً کشته سازی‌ها از شهراییه که روی گسل تجزیه‌ی ایرانه؟ 🖊️ | @ghalamdaar
با دستای بالا، تسلیم خواسته‌های کی شدی دختر؟ 🖊️ | @ghalamdaar
قسمت اول: شتلق! شتلق! چشماشو که باز کرد هنوز نمی‌دونست چی شده! تو خواب شنیده این صداها رو یا تو بیداری؟ گرمش شده بود تا ملحفه رو بندازه کنار، دوباره صدا اومد. حالا هوشیاریش به قدری بود که بتونه تشخیص بده صدای چی بود. صدای شیشه بود. انگار یکی با سنگ اومده بود به جنگ پنجره‌ها! چراش معلوم نبود اما جوری بود که انگار شیشه‌ی پنجره به یارو هیزم تر فروخته! عجب روزی شد... روز تولد ۲۰ سالگی همیشه براش خاص بود. از خیلی وقت پیش کلی منتظر این روز بود تا با بروبچ بزنند بیرون، یه جشن خفن بگیرند و این روز رو موندگار کنند. حالا اما تو خیابون واسه بار هزارم شلوغ پلوغ شده بود. «اه... گند زدند به روزمون نسترن. حالا چیکار کنم؟» «بیخیال سمانه! چرا بزرگش می‌کنی؟» این دیالوگ رو با رفیقش رفت ولی فایده نداشت... می‌خواست زیر و رو شدن دلش رو با کوبوندن گوشی آیفونش رو تشک تخت آروم کنه، اما بی‌فایده بود. خودش رو یه بچه پایه می‌دونست و رفیق باز. حالا شاید یه وقتایی می‌رفت خونه همسایه‌ها روضه ولی خداییش مذهبی نبود. چند بار خونه رو با قدماش متر کرد تا شاید حالش عوض شه ولی دریغ از یه حس خوب... از بیرون صدای فحش‌های بد میومد، گوشش رو گرفت و مثل جت خودش رو رسوند به اتاقش. دیگه دغدغه‌اش این نبود که جشن تولدش رفته رو هوا، حالا فقط دنبال یه قطره آرامش بود. دراز کشید و ترجیح داد به جای در و دیوار اتاق، چشماشون ملحفه رو ببینه. «لیدا مُردی پیدات نیست؟!» منتظر جواب لیدا نشد و با ناراحتی تماس رو قطع کرد. لیدا هم از بچه‌های اکیپ بود اما انگار الآن هیشکی براش مهم نبود تولد سارینا رفته رو هوا. بغضش دیگه نتونست مستأجر گلوش باشه، روون شد رو گونه‌هاش. حتی صدای زنگ گوشی و دیدن اسم مهربون اکیپ هم، حالش رو عوض نکرد. سارا با صدای مهربون آرومش فقط تونست اندازه‌ی سوراخ جوراب مورچه حالش رو عوض کنه... یعنی راستشو بخواید حرف‌های سارا فقط بغض گلو رو واسه اشک شدن، همراهی کرد. همین. 🖊️ | @ghalamdaar
قسمت دوم: آتیش دلش سرد شدنی نبود، باید یه فکر خفن می‌کرد. بین عقل و غرورش دعوا شده بود اساسی! عقلش می‌گفت: «عاقا! وا بده! بیا یه زنگ بزن به زهرا!» غرورش می‌گفت: «بیخیال بابا!» تو این هیری ویری اسم پریسا افتاد رو صفحه‌ی گوشی. با خودش گفت: «حوصلشو ندارم... چیکارش کنم...» با بی محلی جواب داد. پریسا با داد گفت: «خیلی پررویی! اینطوری رفیق بازی می‌کنند؟! پس چرا نیومدی؟؟؟ مگه بهت پیام ندادم که آب دستته بذار زمین و بیا بلا گرفته؟!» صدای داد و بیداد و فحش از پشت گوشی میومد. «پاشو بیا حقتو بگیر! تکلیف آزادی‌های از دست رفته‌ات رو روشن کن! پاشو شلغم خانم!» سارینا زبون چرخوند و یه بد و بیراه چپوند تو گوش پریسا و سریع قطع کرد. از تحقیرهای این دختر اذیت شده بود، اونقدری که بتونه غرور رو دور بزنه. زنگ زد به زهرا. صدای زهرا پخش شد تو گوشی‌‌: «الو! سلاااام! چه عجب! چه خبرا؟ کجایی؟ دلم برات تنگ شده!» مونده بود چی جواب بده... با خودش گفت: «وای حالا چی بگم...» تمرکز کرد و سعی کرد لحنش آیینه‌ای نباشه واسه حالش: «سلام زهرا خوبی؟» اما بی‌فایده بود. لحن سارینا آیینه شد واسه حالش و زهرا فهمید که سارینا تو چه اوضاع قاراشمیشی گیر کرده. «بگو بابا! من پایه‌ام واسه بحث و دعوا» زهرا اینو گفت و یه خنده‌ای دوستان تحویل سارینا داد. سارینا واسش همه چیز رو تعریف کرد. حتی گفت که بعد از تماس پریسا کنجکاوی قلقلکش داده که بره تو شلوغی‌ها و یه سر و گوشی آب بده ببین چه خبره. «وای دختر! خر نشی بیرون‌آ» انقدر ولوم صدای زهرا بالا بود که سارینا واسه اینکه بعداً مجبور نباشه سمعک بخره، گوشی را از گوشش دور کرد. «ببین سارینا، چرا راه دوری بریم؟ وضعیت خودت رو ببین؟ چشم باز کردی رو دعوای سنگ و شیشه، اینم از برنامه‌ی تولدت که ترکید.» یهو لحن زهرا پر شد از شیطنت و گفت: «تو خجالت نکشیدی می‌خواستی منو بپیچونی؟ یعنی چی تو کله‌ات گذشت که منو دعوت نکردی تولدت؟ باشه! یکی طلبت!» بعد با همون لحن قبلی ادامه داد اصلاً میدونی دیروز همینا که حرفشون آزادیه چادر از سر بچه های ما کشیدند؟ به نظرت عاقلانه است شعار آزادی بدند بعد خودشون همین آزادی رو نقض کنند؟ یا مثلاً ببین؟ میگند زندگی اما کاراشون ویرانیه. پس وقتی میگند زن مطمئن باش یه چیزی دیگه منظورشونه! به نظرم ما حواسمون نیست. مثل ماهی تو آبیم. ببین خودتو؟ چادری نیستی ولی کسی تاحالا محدودت نکرده. زن زندگی آزادی یعنی اینکه زن کسیه که واسه رسیدن به آرزوهاش کاملاً توانمنده، هیچ محدودیتی نداره و میتونه به بهترین شکل زندگی کنه. آره قبول دارم که باید پوشش داشته باشیم ولی خوب اون ماجراش جداست. حرف دارم براش. داستانش مفصله، همینقدر بگم که میتونی از پریسا بپرسی چقدر از پسرای دور و برش نارو خورده. چقدر اذیت شده. حتی تو همین شلوغ بازی‌ها میتونی از دخترا بپرسی که چه بلایی سرشون اومده. سرت رو درد نیارم، حالا واسه حجاب حرفای خفنم رو لو نمیدم. بمونه واسه بعداً. کاری نداری عزیزم؟» سارینا حالا با صدای تغییر کرده گفت: «دمت گرم، خیلی حال کردم، برم رو حرفات فکر کنم. احساس می کنم فکر کردن میتونه آرومم میکنه. دوستت دارم، خیلی عشقی، بای!» قطع کرد و درگیر آرامشی شد که قلبش رو بغل کرده بود. داشت حالش خوب می‌شد. شاید این بهترین کادوی تولدش بود و زهرا بهترین رفیقش. 🖊️ | @ghalamdaar