eitaa logo
کلید بنفش !!!
6.6هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
28.5هزار ویدیو
88 فایل
همه پلیدی ها را در خانه ای نهادند و کلید آن دروغ است. با معرفی کانال در روشنگری مردم ما را یاری کنید انتشار مطالب حتی بدون اسم و ایدی کانال مجاز,آزاد,حلال و قابل تحسینه مهم نشر مطالب هست نه اسم ما🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غارت فروشگاها توسط مردم ترکیه، فیلمبردار میگه نکنید گناهه، حرامه، همین کارها کردید این بلا سرمان آمد! ! 🆔 @Violet_Key
32.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بسم الله قاصم الجبارین» بنام خداوندی که درهم‌شکننده‌ی سرکشان است! «همه بداند‌...‌!‌» «حدود را بشناسید و طبق آن عمل کنید. هرچه که حد الهی است، آن درست است. سلایق شخصی باید دخالت نکند. با کسی رودربایستی هم که نداریم. یک وقت ممکن است حد الهی، زید را عصبانی کند؛ بکند. یکی خوشش نیاید؛ نیاید. نباید ملاحظه کرد.» امام خامنه‌ای؛ ١٠ دی ١٣۶٩ ! 🆔 @Violet_Key
💢 در دولت خاتمی و روحانی نفت به کمترین قیمت خود رسید و خشکسالی و کم آبی در کشور بیداد کرد! بخشی از آن به رفتار مردم و بخش عمده آن به عملکرد دولت و رئیس جمهورهای وقت مربوط میشد. 🍂 دروغگویی در دولت روحانی و وارد کردن آلات موسیقی حرام و هرزگی در دولت خاتمی به اوج خودش رسیده بود. ☄ توهین به مقدسات دین ، شهدا و ارمان های نظام بخصوص دهن کجی نمودن به فرمایشات رهبر فرزانه و عدم توجه به مستضعفین جامعه بخشی از اقدامات آنان است . 💦 اما در دولت رئیسی در حالی که تمام پیش بینی ها دلالت بر کم آبی شدید داشت و برخی موضوع قریب الوقوع جنگ بخاطر مساله آب را مطرح می کردند ، ایران سرافراز در حال سیراب شدن و سر سبزی و خرمی است . ❇️ رئیسی و دولتش نه به مردم دروغ می گویند و نه در مقابل رهبری ایستاده و نه اهل دنیازدگی و .. است. البته این به معنای ندیدن نواقص دولت بخصوص در موضوع انتصابات نیست ! 🆔 @Violet_Key
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ "بله مرگ بر اسرائیل، اما این حرفش خوب بود که" 🔹 یکی از حواشی جالب دیدار آذری‌زبان‌ها و رهبر انقلاب ((: ! 🆔 @Violet_Key
🔴 سید حسن نصرالله: فروپاشی ایران شکست خورده است 🔸سید حسن نصرالله: کسانی که بر روی فروپاشی جمهوری اسلامی ایران حساب باز کرده‌‌اند، محاسباتشان جز توهمات است و نمی‌‌توان آن‌ها را مبنی قرار داد؛ چرا که محاسباتی غلط و شکست خورده است. ! 🆔 @Violet_Key
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ✨👸 ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟؟ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند. آن عالم امام موسی صدر بود🌱 ! 🆔 @Violet_Key
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا همه اختلاسگران اهل نماز و ریش و یقه‌بسته بودن⁉️ ⛔️ تاحالا اختلاس کننده‌ای دیدین که کراوات بزنه و بی‌دین باشه⁉️ ! 🆔 @Violet_Key
💢پرویز ثابتی دقیقا چه می کرد 🔺️۱۸+ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) ! 🆔 @Violet_Key
🔴 چه کار کردیم که برخی از اینها پر رو شده اند⁉️ 🔰این روز ها در گوشه و کنار مشاهده می کنیم که برخی مکشفه ها وقتی با تذکر و نهی از منکر مواجه می شوند، گستاخانه به ناهیان از منکر حمله می کنند❗️ 👈قاعده این است که در جامعه اسلامی، وقتی کسی قانون الهی را به صورت علنی زیر پا می گذارد و مرتکب جرم یا تخلف می شود، به دلیل برخورد سخت یا هزینه ای که در انتظار اوست، نباید احساس امنیت کند؛ ◀️ اما سهل انگاری ها و ترک فعل ها در زمینه حجاب و عفاف، کار را به جایی رسانده است که برخی مکشفه ها نه تنها احساس نا امنی نمی کنند بلکه گستاخ شده اند و سعی دارند برای ناهیان از منکر ناامنی ایجاد کنند. ⚠️ تا دیر نشده به خود بیاییم. ! 🆔 @Violet_Key