عجیبه که نه گیر کردنمون تو جاده و خوابوندن ماشین توی تعمیرگاه و لغوِ سفر، و نه دردِ دندونی که سه هفته پیش با کلی عذاب درستش کردم، حالِ خوشِ روزِ اول سال رو نگرفت ازم. فقط کاش بابا دوباره نمیافتاد به مریضی و تبولرز. گمونم روی لبهٔ باریکِ سلامتِ عقل و جنونِ جدی قرار گرفتم.
خلاصه که سالِ تازه مُبارک،
سلامت و خوشحال و خوشروزی باشین و بیشتر از پارسال بخندین.
| از سالِ تازه |
امان از معنای واژهها. امان از کلمات پرنور. تا به حال دعایی به گوشتان خورده که خط بغضتان را بیهوا بشکند؟ انگار همان چیزی باشد که باید. همان حرفی باشد که شما باید میزدید و نزدید، همان عجزی باشد که شما بايد میداشتید و نداشتید، همان درماندگی و تمنا.
این دعا یکی از محترمترین دعاها برای من است. حرف دل همه روزهای من، با واژههایی آهنگین و بهجا، از زبان کسی که بسیار دوستش دارم. این دعا برای وقتهای دلگرفتگی و حوالیِ ناامیدی است. جایی روی مرز امید و ناامیدی، که کلماتم گم میشوند و از خودم چیزی ندارم.
معنای دعا، برای منِ کمسواد، شیرینترین بخش ماجراست. آخر آخرش جایی که میخواهد تمام شود حرفِ تمامِ من است:
«تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگرچه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.»
هدایت شده از محمدامین نخعی
اولش حتی فکرش را هم نمیکردم یک وقتی بتوانیم بدون واسطه، کمک های مردمی را به دست برادران و خواهران مان در غزه برسانیم. برای ما این اتفاق در ابتدا صرفا یک ایده بود. اما ناگهان همت و اخلاص اهالی روایت انسان آمد پای کار و توانستیم این کار سخت را انجام دهیم. حالا کمک های شما مومنان روزه دار را به اهالی غزه رسانده ایم. کلی دوست اهل غزه پیدا کرده ایم که حتی بعضی هایشان در دوره کنارمان هستند. خواهش میکنم کمک های مالی خودتان را دست کم نگیرید و کوچک به حساب نیاورید. دشمن متجاوز صهیونیستی به وضوح دارد از سلاح گرسنگی علیه مردم غزه استفاده میکند. فلسطین میدان جنگ اراده ها، بین حق و باطل است. از همه تریبون دارها و هر کسی که مخاطبی دارد خواهش میکنم که در این جنگ بی طرف نباشند. صحنه واضح و شفاف است. ماجرا حتی یک نبرد ایدئولوژیک نیست. جنگ انسانیت و توحش است. اگر همت کنید و یک قدم بردارید، خواهید دید خداوند امداد میکند و راه های جدید جلوی رویتان باز میکند.
از تک تک عزیزانی که اعتماد کردند و کمک هایشان را به ما سپردند صمیمانه تشکر میکنم اجر همگی با پدر امت و فاتح خیبر، امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه الاف التحیه و السلام
https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
اگر آرزو داشتی کاش راهی بود تا لقمه دهان کودک گرسنه غزه بگذاری
یا جرعهای شیر به دست مادر باردارش برسانی.
به همت روایت انسان راهی امن برای تحقق این رویا باز شده.
شب قدر است همت کنیم دست به دست هم دهیم .
جنگ غزه جنگ حق و باطل است
ما هم می توانیم سهمی داشته باشیم.
٦۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۷۶۱۹۰گروه جهادی بنتالهدی شماره حساب:
۵۰۳۹۸۰۱۱۵۰۲۳۲۳۸۲۹شماره شبا: ir220150050398011502323829
دنیا بدنها را فرسوده، و آرزوها را تازه میکند، مرگ را نزدیک، و خواستهها را دور و دراز میسازد، کسی که به آن دست یافت خسته میشود، و آنکه به دنیا نرسید رنج میبرد.
| حکمت ٧٢ صفحهٔ ۴۵۵ |
به سین گفتم «اینکه وقتی خیلی خسته و لهیدهم خوابم نمیبره، طبیعیه؟» گفت «اوهوم. منم همینم.» بعد گفت فلان و فلان که نمیتوانم اینجا بنویسم. چرا نمیتوانم بنویسم؟ چون بعضی دغدغهها آنقدر شخصیاند که برای نوشتن ازشان باید بزرگ شوی. و من هنوز بزرگ نشدم.
اما همان فلان و فلان اعصابم را خرد کرد. حرفش درست بود و اینکه درست بود بیشتر اعصابم را خرد کرد. هفتهٔ قبلترش الف همان مضمون را گفته بود منتهی با یک جملهٔ دیگر. و من باز فرو رفتم. دوباره. به قولِ بابا «دخترهٔ خل.» وقتهایی که حسابی از دستم میخندد میگوید. ولی من از دست خودم نمی خندم. ناراحتم. شاید هم الکی فقط دارم شورش میکنم. شاید هم دقیقاً زدهام وسط خال و حالم خیلی خراب است. کِی میرسد بفهمم زندگی همین است؟ که مدام بدوی و نرسی و باز بدوی و کمی پیش بروی و تا فکر میکنی اوضاع خوب است بفهمی همهچیز بهم ریخته و باز بدوی و چون اُمید هست بدوی و خب البته جایی هست که تو باید بایستی. نفس بگیری برای بقا. میدانی سکون سهم تو نیست و دوباره ادامه میدهی. این مهم است. که من کجا ایستادهام و اصلاً این را میفهمم یا نه؟
| از شنبه،
هشتم اردیبهشتِ ١۴٠٣ |