درمانگاه دینے وسـواس
یک #روایت هم دیدم که با #سه کیلو #پیامبر و #همسرشان باهم #غسل کردند.💧💧 حالا من این را نمی دانم با
اما وضو #سه ربع کیلو. یعنی 750 #گرم.❣
وضوی #شاداب که بگیرند این است.
حالا وضوی #خاص خود من با نصف استکان در ماشین تا بحال چند بار #وضو گرفتم. 😊
جایی بوده که مجبور بودیم برویم #مسجد و حتی فرصت نبود #پیاده شویم. میشدیم به مسجد نمیرسیدیم.❌
همانجا با #نصف استکان صورت را جوری تر می کنم که به لباس ها #کمتر بریزد. 💧
•┈┈••✾❀✿💚✿❀✾••┈┈•
🕊 @Vasvas_feghhi_eteghadi
آقای #قاضی یکبار می خواستند #غسل جمعه بکنند، خانه نجف هم کوچک بوده. یک اتاق داشتند که اتاقم نصفش را پرده می زدند، #زن و بچشون پشت پرده بودند، مهمان که می آمد نصفه #جلو بود. یک اتاق #کوچک اینطوری. حیاط خانه هم #کوچک. جا هم #نداشتند. ❌
یکی از اصحابشان می گویند یکبار ما خانه شان بودیم آقا می خواستند #غسل جمعه بکنند به ما هم نمی خواستند #بگویند بروید بیرون. 🤓
بلند می شدند #لنگ را خیس می کردند و می کشیدند به #صورتشان. بعد فهمیدیم اینجوری هم می شود. 👌
لنگ را #خیس می کردند مثلا به کمرشان می کشیدند، طرف راست بدن و چپ بدن خیس کردند و #غسلشان کردند.💧
غسل اینطوری اصلا یک لیوان هم مصرف نمی شود.❌
•┈┈••✾❀✿💚✿❀✾••┈┈•
🕊 @Vasvas_feghhi_eteghadi
تا می گوید یک دقیقه تا یک دقیقه و نیم می گوید #زود است من نمی تونم.😩
اونوقت میگیم معطل چی میشی؟🧐
تا می گوییم #معطل کجا؟!
می گوید😊
اگر معطل #نیت باشد می گوییم همین که آب میریزد رو سرت به #نیت غسل وایسادی. 👌
•┈┈••✾❀✿💚✿❀✾••┈┈•
🕊 @Vasvas_feghhi_eteghadi
یا می خواهد #یقین پیدا کند آب به کمرش رسیده می گوییم اون یقین #ظاهری است شما همینطور #زود بلند شو .❣
یا مثلا می گویند من تکه به تکه باید #نیت بکنم معطل این می شوم. نیت می کنم حالا اینجا را باید #بریزم.
معطل نیت نباید بشوی.❌
شما نیتی که اول غسل داری همان نیت #اجمالی، اون کنج ذهنت هست لذا اگر معطل #نشود.❌
•┈┈••✾❀✿💚✿❀✾••┈┈•
🕊 @Vasvas_feghhi_eteghadi