ولی بذارید یهچیزیُ بهتون بگم؛
اینکه کسی شمارو با یه اسم خاص صدا بزنه ، یا به طورِ متفاوتی شمارو مال خودش بخونه ، خیلی زیبا و با شکوهِ.
حس میکنم وقتی کلمهای گفته میشه که هیچکس تا حالا مارو با اون نام صدا نزده، باعث میشه یه کودک، به همون زیبایی و آرامش ِاون اسم درونمون متولد شه.
ستاره ، شکوفهی گیلاس ، ماهی قرمز ، فندق و . . از این دسته اسمهاست که من باهاش صدا شدم.
شماام برای کسایی که دوستتون دارن همچین کاری کنید ، اینم یهطور کار برای ِبالا بردن ِسرانهی امید و آمار ِلبخنده. -کیمیا
از سینهی ِشکسته شدهی مادر زیاد شنیدیم . .
با میخ ِدربی که از سینهاش خارج شد و بیرون زد
هم رون رون اشک ریختیم . .
بخاطر تن ِکتک خورده و پهلوی زخم شده و دل ِسوختهای
که غم ِسقط محسن رو حمل میکرد کمرمون خم شد . .
با اینحال ؛ بازهم
اگه تموم حروف و واژه ها و کلمات و اصطلاحات ِ
حزنآلود و غم افزای ِدنیارو با هر زبونی
دونه به دونه کنارِ هم بچینیم، نمیتونیم در وصفِ غم ِ
پهلوونی که درِ خیبر رو با یک دست انداخت ، ولی وقتی جسم بیجون ِفاطمه رو دید ، زانو زدو با چشمایی که به سرخیِ گلگون دراومده بود گفت:
‹ کمکام کنید ، پیکرش واسم سنگینه ›
حتی یک کلمهی درخور بنویسیم. به وَلله ، به وَلله ، به وَلله
که گر بمیریم این دم از غم هم؛ رواست !
4_5938093200718694743.mp3
5.45M
فقط دقیقهی 34 ›››››
- کافهایباپلیلیست ِویگن . .
میگن بعد از جراحت و سقطِ حضرت ِمحسن، حالش رو پرسیدن و عرض کردن که خانوم جون ، تصدق چشات ،
حالت چطوره این ایام؟! میگفت که زهرا فرمود :
لا اَتَهَنَّیُ بِمَنام! این شب ها نمیتونم بخوابم . .
جثهی غولپیکرِ غم ، تن ِرنجورِ داغ دیدهام رو آزار میده.
حالا تو چی ، تو چرا شبها خوابت نمیبره؟
مادر به زبون ِکوردی میشه دا، کوردها یه جملهای دارن
که میگه ‹ ماڵە که نام ِدا نو، ڕۆح نِیره ›
یعنی خونهای که توش مادر نباشه روح نداره ، نفس کشیدن
تو اون خونه سخت میشه ، یجوریه که هرلحظه انگار درو دیوارهاش میخوان بهت هجوم بیارن ، یه چیزی شبیه قفس.
اینارو گفتم تا به اینجا برسیم که بفهمید حال ِروح ِبچههای علی و فاطمه ، الآن دقیقا چجوریه .