eitaa logo
تنها مسیری های آذربایجان غربی
386 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
76 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمینها ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @rahim_faraji @Hurarad1 💡 ان شاءالله در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟 باماهمراه باشید👇👇👇
مشاهده در ایتا
دانلود
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسْمِ اللَّهِ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ گفتی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نترس من کنارت هستم....🌿 ‌
✅ اتفاقا خوبی ادب اینه که اگه آدم بخواد درست رعایتش کنه اصلا نمیتونه وسواسی عمل کنه! 🔸 مثلا حال و احوال کردن با دیگران یه نوع ادب هست ولی اگه کسی بخواد بیش از حد هی سلام و احوالپرسی کنه این میشه بی ادبی! ضمن اینکه آدم وسواسی از نظر مزاج مشکل داره و حتما باید خودش رو درمان کنه. ⭕️ معمولا مزاج های سودا و بلغم بیشتر موجب وسواس میشه و با یه برنامه اصلاح تغذیه تا حدی این موضوع بهتر خواهد شد
🌺 ادب آداب دارد. 🔸 به این جمله اگه دقت کنیم حرفای زیادی توش هست. وقتی کلاس اول راهنمایی بودم اولین سرمشق درس هنر خوشنویسی مون بود. همیشه بهش فکر میکردم. خیلی روم تأثیر گذاشت. ✅ چه خوبه آدم حتی در اعماق افکار تنهای خودش هم با ادب فکر کنه. بعدش با ادب حرف بزنه و با ادب رفتار کنه. حتی دیدن و شنیدن. خیلی چیزا که امروزه بهش میگن کلاس در واقع همون ادبه. مثلأ اگه همیشه با ادب لباس بپوشیم بهمون میگن فلانی با کلاسه و اگه عکسهای 10 _ 15 سال پیش رو هم دیده بشه میگن.. اوه چه با کلاس. چون ادب هیچ وقت از مد نمیفته. حتی وقتی تو تنهایی با ادب غذا بخوریم خودمون از خودمون هم راضی‌تر هستیم و غذا حتی اگه فقیرانه باشه اما دلچسبه. چون ادب شیرینه. 🔷 مادرم از یه خانواده ای هست که خیلی مودب هستن. من همیشه فکر میکردم حتما خیلی پولداران بعدا فهمیدم که برعکس. مسئله با کلاس بودن همون با ادب بودن اونهاست. برا همینه که میگن: ادب مرد به ز دولت اوست. ولی یادمون باشه : ادب آداب دارد. ادب به ز دولت اوست. این هم یکی دیگه از سرمشقهای خوشنویسی مون بود. ولی ایکاش اون موقع ها که خط تحریر یاد میدادن خط مشي زندگی رو هم یاد میدادن...
✅ این یک واقعیت بسیااااار مهم هست. هر کسی که توی زندگیش احساس میکنه که قبلا ارتباط بهتری با خدا داشته و الان ارتباطش بد شده و دیگه حس معنوی خوبی نداره ⭕️ مشکلش دقیقا در یک موضوع هست: یه مقدار نسبت به قبل "ادب کمتری" رو داره رعایت میکنه! 🔺 هیییچ مشکل دیگه ای نیست. فکر نکن که خدا دیگه نگاهت نمیکنه و تو خیلی گنهکار شدی و....! فقط یه مقدار با حس ادب بیشتری رفتارات رو تنظیم کنی درست میشه☺️
🌹 خیلی از اعضای محترم میخواستن که ما کتاب های تنهامسیری رو به ترتیب براشون معرفی کنیم.👇🏼👇🏼 🌺 لیست کامل کتاب های قیمت 🔸 ۱- هنر مدیریت ذهن 60,000 🔹 ۲- راز حیات برتر 60,000 🔸 ۳- از خانه تا خدا 60,000 🔹 ۴- رهایی از رنج ها 60,000 🔸 ۵- لذت بندگی 60,000 🔹 ۶- من قهرمانم 40,000 🔸 ۷- رمان او را 50,000 🔸 ۹- رمان فرشته کویر 50,000 🔹 ۱۰- جوراب های بازیگوش من 50,000 🔸 ۱۱- حالا نوبت منه 50,000 🔸 ۱۲_ مهارتهای دعوت فرزندان به نماز 40,000 🔹۱۳_دنیای شگفت انگیز 80,000 🔸۱۴_قدرت و شکوه زن 350000 🔹۱۵_عمو قاسم 30,000 🔸مهندسی بارداری 130,000 برای تهیه کتاب ها وارد فروشگاه محصولات فرهنگی بشید:👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/3097231380C5f573e8025 ❤️ @west_tanhamasir
تنها مسیری های آذربایجان غربی
🌹 خیلی از اعضای محترم میخواستن که ما کتاب های تنهامسیری رو به ترتیب براشون معرفی کنیم.👇🏼👇🏼 🌺 لیست ک
✅ یه کتاب جدید که متناسب با مباحث این روزهای ماست کتاب "شیوه های دعوت فرزندان به نماز" 🌺 پدر و مادرایی که میخوان به فرزندشون کمک کنن نماز خون بشه میتونن از این کتاب استفاده کنند😌 این کتاب در فروشگاه فرهنگی به فروش میرسه👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/3097231380C5f573e8025
تنها مسیری های آذربایجان غربی
🌹 خیلی از اعضای محترم میخواستن که ما کتاب های تنهامسیری رو به ترتیب براشون معرفی کنیم.👇🏼👇🏼 🌺 لیست ک
🔶 از کتاب های تنهامسیری میتونید به عنوان عیدی، هدیه و ... استفاده کنید. گره زندگی خیلی ها میتونه با دستان شما عزیزان باز بشه. کتاب ها رو خریداری کنید و به سایرین هدیه بدید.🎁🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیری های آذربایجان غربی
‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠#قسمت_پنجاه_و_دو #فصل_سیزدهم صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نش
✫⇠ ✫⇠ منی که تا چند روز قبل عاشق خرید وسایل خانه و ظرف و ظروف بودم، یک دفعه از همه چیز بدم آمده بود. با خودم گفتم: «جنگ است. شوهرم رفته جنگ. هیچ معلوم نیست چه به سر من و زندگی ام بیاید. آن وقت این ها چه دل خوش اند.» زن گفت: «می خواهی هر وقت بچه ها بیدار شدند، بیایم دنبالت.» گفتم: «نه، شما بروید. مزاحم نمی شوم.» آن روز نرفتم. هر چند هفته بعد خودم تنهایی رفتم و با شوق و ذوق لیوان ها را خریدم و آوردم توی کمد چیدم و کلی هم برایشان حظ کردم. شهر حال و هوای دیگری گرفته بود. شب ها خاموشی بود. از رادیو آژیر وضعیت زرد، قرمز و سفید پخش می شد و به مردم آموزش می دادند هر کدام از آژیرها چه معنی و مفهومی دارد و موقع پخش آن ها باید چه کار کرد. چند بار هم راستی راستی وضعیت قرمز شد. برق ها قطع شد. اما بدون اینکه اتفاقی بیفتد، وضعیت سفید شد و برق ها آمد. اوایل مردم می ترسیدند؛ اما کم کم مثل هر چیز دیگری وضعیت قرمز هم برای همه عادی شد. چهل و پنج روزی می شد صمد رفته بود. زندگی بدون او سخت می گذشت. چند باری تصمیم گرفتم بچه ها را بردارم و بروم قایش. اما وقتی فکر می کردم اگر صمد برگردد و ما نباشیم، ناراحت می شود. تصمیمم عوض می شد. هر روز گوش به زنگ بودم تا در باز شود و از راه برسد. این انتظارها آن قدر کش دار و سخت شده بود که یک روز بچه ها را برداشتم و پرسان پرسان رفتم سپاه. آنجا با هزار مصیبت توانستم خبری از او بگیرم. گفتند: «بی خبر نیستیم. الحمدلله حالش خوب است.» با شنیدن همین چند تا جمله جان تازه ای گرفتم. ظهر شده بود که خسته و گرسنه رسیدیم خانه. پاهای کوچک و ظریف خدیجه درد می کرد. معصومه گرسنه بود و نق می زد. اول به معصومه رسیدم. تر و خشکش کردم. شیرش دادم و خواباندمش. بعد نوبت خدیجه شد. پاهایش را توی آب گرم شستم. غذایش را دادم و او را هم خواباندم. بچه ها آن قدر خسته شده بودند که تا عصر خوابیدند. آن شب به جای اینکه با خیال راحت و آسوده بخوابم، برعکس خواب های بد و ناجور می دیدم. خواب دیدم صمد معصومه و خدیجه را بغل کرده و توی بیابانی برهوت می دود. چند نفر اسلحه به دست هم دنبالش بودند و می خواستند بچه ها را به زور از بغلش بگیرند. یک دفعه از خواب پریدم. دیدم قلبم تندتند می زند و عرق سردی روی پیشانی ام نشسته. بلند شدم یک لیوان آب خوردم و دوباره خوابیدم. عجیب بود که دوباره همان خواب را دیدم. از ترس از خواب پریدم؛ اما دوباره که خوابم برد، همان خواب را دیدم. بار آخری که با هول از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم دیگر نخوابم. ادامه دارد... 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْمِ اللَّهِ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خودش خوب می دونه چجوری تو رو به مقصد برسونه، تو فقط باورش کن...🪴 ‌