شهید بودن اینجوریه که #شهید_چمران میگفت؛ بچه بودم پیرمردی در کوچه روی زمین سرد خوابیده بود و نمیتوانستم کمکش کنم. آن شب رختخواب آزارم داد از فکر پیرمرد و روی زمین سرد خوابیدم تا شریک رنجش باشم، سرما به بدنم نفوذ کرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا کرد... چه مریضی لذت بخشی!
شهید مصطفی چمران میفرمایند:
تا زمانی ک صدای اذان از گلدسته های مسجد می آید ناامیدی معنایی ندارد(:💚
#سالروز_شهادتت_مبارک
#شهید_چمران
مادرم بهش گفت:
این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه
در فاصله ای که دستش را شسته
و مسواک می زنه؛
یه نفر تختش رو مرتب می کنه
لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره
و براش قهوه آماده می کنه
شما می تونید چنین کاری کنید؟
مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد؛ گفت:
من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم
ولی قول می دهم تا زنده ام، وقتی بیدار شد
تختش را مرتب کنم
و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم.
تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد..
خودش قهوه نمی خورد؛
اما چون می دانست
ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم؛
درست می کرد.
وقتی هم منعش می کردم؛ می گفت:
من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم..
_نیمه ی پنهان ماه
#شهید_چمران
مناجات زیبای #شهید_چمران
خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ...
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
دوستت دارم ، خدای خوب من