eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
566 دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آن ها آتش می ریخت...رحمان رفت توی آب... قایق اول را که آزاد کرد،عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن... گفتم چرا این جوری؟ گفت:نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن! 📎فرماندهٔ گردان خط شکن ابوذر لشگر ۳۳ المهدی 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✨﷽✨ هميشه می گفت: "ما هيچ وقت از لطف و عنايت اهل بيت، خصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم..." هواپيمای سوخو را حاج احمد وارد نيروی هوايی سپاه كرد مراسم افتتاحيه‌اش را همه انتظار داشتيم در تهران باشد، ولی سردار گفت: ميخوام مراسم افتتاحيه توی مشهد باشه... پايگاه هوايی مشهد كوچیك بود كفاف چنين برنامه‌ای رو نميداد بعضيها همين را به سردار گفتند؛ ولی سردار اصرار داشت مراسم توی مشهد باشه با برج مراقبت هماهنگيهای لازم شده بود خلبان، بر فراز آسمان، هواپيما را چند دور، دور حرم حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله عليه طواف داد اين را سردار ازش خواسته بود خيليها تازه دليل اصرار سردار را فهميده بودند خدا رحمتش كند؛ هميشه ميگفت: "ما هيچ وقت از لطف و عنايت اهل بيت، خصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم..." کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
پدرش براش بارانے خریده بود.اماعلے نمے پوشید. هرڪارے ڪردم نپوشید.... مے گفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمے پوشم... پسرهمسایه مون رو مے گفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـراے بچه هـاش بارانے بخره. علے هم نمے پوشید..... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 سـردار تـفـحص شـهـیـد مجید پازوکی نام پدر : شمس اله محل تولد : تهران تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۱/۱ تاریخ شهادت : ۱۳۸۰/۰۷/۱۷ محل شهادت: فکه مدت عمر: ۳۶ سال محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران قطعه ۲۷ 📚کتاب مربوط به این شهید: رد پایی در رمل - یادگاران۲۹ -دل من هیچ 🌷 سال۷۱ بود که همسرم برای اولین مرتبه من را برای بازدید از مناطق عملیاتی به منطقه «فکه» برد. تپه های دشت عباس رفتیم، هنوز تانک های سوخته، پلاک ها و مین های خورشیدی و والمری و خیلی وسیله های دیگر روی زمین بود و زیر خاک نرفته بود. حتی می شد در برخی قسمت ها استخوان های شهدا را دید. در واقع بسیاری از قسمت های منطقه، بکر و دست نخورده بود. در سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷محمدرسول الله در منطقه جنوب او نیز به خیل جستجوگران نور پیوست. با تمام سختی های منطقه و ناراحتی جسمی ،عاشقانه به دنبال پیکر شهدا می گردید.اما حتی همسر و فرزندانش از سمت و درجه او بی اطلاع بودند، چرا که شهرت و مقام نزد او بی ارزش بوده است. 🌷. شهید مجید پازوکی در وصیت‌نامه خود نوشت: وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامه‌ حق و ظهور، ولی خدا امام زمان (عجل الله)نکند، ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی (علیه سلام) غریب شود؛ به‌هوش باشید. روزی می‌رسد که امام زمان می‌آید و شرمنده‌ او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی (عجل الله). 🌼شـادے روح پـاڪ شهید مجید پازوڪی صـلـوات کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید مدافع حرم محمدعلی خادمی تاریخ تولد: 1360/5/1 محل تولد: مشهد تاریخ شهادت:  1394/6/21 محل شهادت: حلب مزار شهید: مشهد، بهشت رضا(علیه سلام) 🌷 شهید محمدعلی خادمی بسیار فرد مهربان دلسوز و فداکار بود؛ و همچنین بهترین پدر دنیا و بهترین همسر دنیا..  اولین اعزامش چهار ماه طول کشید ؛ وقتی علت را جویا شدیم متوجه شدیم همرزم‌های شهید از ایشان خواسته اند که به ایران نیاید!!! چون ایشان فردی شاد و سرزنده بودند و دلخوشی و دلگرمی زیادی به دوستانشان میدادند شهید محمد علی بعد از آمدن به ایران نیز همیشه آماده به رفتن بود میگفت : اگر شیعیان بدانند سوریه چه خبر هست پیاده به کمک می روند... ایشان با چشم گریان میگفتند: بگذارید بروم؛اگر جای من بودید و می‌دیدید؛ خودتان به سوریه برای دفاع از حریم حرم میرفتید هر کاری میکرد میگفت: بمونه یادگاری... یادمه یه روز حیاطو شست رو به آسمون کرد و خدا رو شکر کرد خندیدم و گفتم چی میگی؟ گفت: خدارو کر کردم بعد من شما یه سر پناه دارین... اون زمان ما تازه خونه خریده بودیم، میگفت: برم کبوتر میشم میام لب بوم، بهم سنگ نزنید و میخندید... مدت‌ها بعد از شهادتش کبوتر فید اومد خونمون .... حالا پسرم خیلی خوشحال شده و میگه: بابام اومده... راوی: همسر شهید 🌼شــادی روح پـــاک شهید محمد علی خادمی صـــلـوات🌼 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷 حدود عصر روز دوم استقرار گردان ما در خط بود كه نيروهای پياده عراقی از طريق كرانه اروند صغير تهاجم خود را آغاز كردند . هدف اصلی اين حمله كه از جناح چپ انجام مي گرفت ، تصرف پل ارتباطی روی نهری بود كه تعدادی از نيروهای ما مسئوليت دفاع از آن را به عهده داشتند . اگر عراقی ها موفق می شدند اين پل را تصرف كنند تمامی محدوده پشت خط پدافندی ما مورد تهديد قرار می گرفت و شرايط بغرنجی را به وجود می آورد . از اين رو تمام همت و تلاش ما هم اين بود تا به هر شكل ممكن اين نقطه حساس را حفظ كنيم . در آن شرايط بحرانی برادر عسگری را ديدم كه با شليك آرپی جی به طرف نيروهای عراقی سعی در متوقف نمودن آنها داشت . ولی آرپی جی كارآيی چندانی نداشت چون نفرات دشمن در پناه دژ حاشيه اروند بودند و ما فقط كلاه آهنی و آنتن بيسم های آنها را مي ديديم . در اين هنگام رضا گفت : «خيلی نزديك شدن ، چه كار كنيم» من به او گفتم : هر طوری كه می تونی سعی كن به اين طرف راه پيدا نكنند . ايشان يك قبضه تيربار داشت و با كمك يك نفر ديگر كمی جلوتر رفت تا زاويه بلكه بتواند زاويه ديد و تير خودش را بهتر كند و مسلط تر باشد. فقط او را می ديدم كه به طور مداوم رگبار مي بست و عراقی ها را روی زمين می ريخت. شجاعت عجيبی داشت، به وضوح معلوم بود كه دو نفری توانسته بودند انبوه نيروهای مهاجم دشمن را زمين گير كنند. اين وضعيت ادامه پيدا كرد تا اين كه درگيری تن به تن شد و صدای تيربار او ديگر نمی آمد. عراقی ها به قدری نزديك شده بودند كه با پرتاب نارنجك به طرف رضا و رزمنده همراه او تصميم داشتند او را از بين ببرند. رضا هم با نارنجک می جنگيد و اجازه نفوذ نيروهای دشمن را نمي داد. با رشادت و شجاعت توصيف ناپذيری كه رضا و بقيه بچه های گردان به خرج دادن پاتک دشمن رفع گرديد و آنها مجبور به عقب نشينی شدند . در آخرين لحظات اين درگيری شديد يك نارنجك جلوی پای رضا افتاد و با انفجار آن ايشان به شدت مجروح شد . ما پيكر مجروح اين رزمنده دلاور را داخل پتو گذاشتيم و به طرف عقب به راه افتاديم حدود 40 – 50 متر نرفته بوديم كه ايشان بر اثر شدت جراحت و خونريزی به شهادت رسيد و به ملكوت اعلی پيوست . اگر شهيد رضا عسگری نبود و كار شجاعانه ای كه او انجام داد احتمال می رفت خط سقوط و عراقی های كافر بتوانند در خط نيروهای خودی نفوذ كنند . راوی : برادر نبی اله غريبی 🌼شـادی روح پــاک شهیدعلی آقا عبداللهی صـلوات کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 سردار شهید حمید پرکار فرزند: الهوردی تاریخ تولد :1340 محل تولد : مراغه تاریخ ومحل شهادت : 1365/10/4 شلمچه (عملیات کربلای 4) . ❣شهیدی که ... در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند... منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفته‌ها را از خواب بیدار کرد. همه آستین‌ها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان می‌گفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود. اذان داشت به انتها می‌رسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانه‌ی دشمن بود. گلوله‌ای میان حمید و عادل افتاد و ترکش‌هایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دست‌های رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین می‌چکید، لبانش تکان می‌خورد آنان اذان و نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند. 🌷. ای  شهیدانی که امام ومقتدای خویش را آیت حق یافتید ودر بازار عاشقی به او نقد، جان باختید و با یاران طاهر خود در بهشت موعود وجایگا هی نمونه، که هم اکنون نیز هر هفته وعده گاه رهروانتان می باشد جای گرفتید. ای برادران وخواهرانم !مواظب باشید عنکبوت غفلت بر دیوار وجودتان لانه نکند وموریانه ی وسوسه ، بر دلتان نیفتد؛ محکم باشید وصبور ،صادق وصالح ،خاشع وراکع ؛قرآن زمزمه لبتان ؛دعا سلاحتان ؛مسجد سنگرتان ؛نبرد تا شهادت شعارتان باد 🌼شـادی روح پــاک شهید حمید پرکار صـلوات🌼 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shoh
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید جواد الله کرم نـام پـدر :فرج اله تـاریخ تـولـد :۱۳۶۰/۰۴/۰۲ مـحل تـولـد :تهران سـن :۳۵ سـال وضـعیت تاهل :متاهل شهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۱۹ کـشور شـهادت :سوریه :حلب عـملیـات :خان طومان :توسط تروریست های تکفیری مـحل مـزار :بهشت زهرا سلام الله علیها موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا قـطعـه :۵۰-ردیـف:۱۱۸-شـماره :۱۸ 🌷 شاکرالانعمه خودش را موظف می دید برای هر نعمتی  که خدا بهش داده شکر بجا آورد خیلی وقت ها سجده شکرش هم بجا می آورد. هربار که باران می آمد سجده شکر می رفت. از نعمت های خدا بدون شکر نمی گذشت. این همه گناه از ما این همه نعمت از تو یک بار درخت پر باری دید حسابی رفت تو فکر محو درخت شده بود و در حال و هوای خودش بود همینطور که چشم از میوه ها برنداشته بود گفت: «این همه گناه از ما این همه نعمت از تو» شــهادت شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی می‌کردیم، جواد گفت: بچه‌ها امشب کمتر شوخی کنید. تعجب کردم، به شوخی گفتم: «جواد نکنه داری شهید می‌شی» گفت: «آره نزدیکه» هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم. همه لحظه‌ای سکوت کردند. یکی از بچه‌ها دوربین آورد و گفت: «بگذار چند تا عکس بگیریم» قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم، فردا جواد شهید شد. 🌼شـادی روح پـاک هـمـه شهیدان و شهید جواد الله کرم صـلوات🌼 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
●محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» ●می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» ●در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» ●محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌●خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.                 ✍به روایت همسربزرگوارشهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
●به من در مورد تربیت بچه‌ها ﻣﻰﮔﻔﺖ: اﻳﻨﻬﺎ آﻳﻨـﺪه ﺳـﺎزان ﻣﻤﻠﻜـﺖ ﻫـﺴﺘﻨﺪ. ﺑـﻪ ﺑﭽ ﻪﻫﺎ اﺣﺘﺮام ﺑﮕﺬارﻳﺪ و ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺷﺨﺼﻴ ﺖ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﺧﻮد ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺑﭽ ﻪﻫﺎﺧﻴﻠﻰ ﻣﺤﺒ ﺖ ﻣـﻰﻛـﺮد و آﻧﻬـﺎ را اﻣﺎﻧﺘﻬﺎى اﻟﻬﻰ ﻣﻰداﻧﺴﺖ. ●ﻓﻮق اﻟﻌﺎده ﻣﻬﺮﺑﺎن و دﻟﺴﻮز ﺑﻮد. ﻫﺮ ﺣﺮﻓﻰ ﺑﻪ دﻳﮕﺮان ﻣﻰﮔﻔﺖ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻛﺎﻣـﻞ آن در ﺧـﻮدش ﻣﺘﺠﻠّـﻰ  ﺑﻮد. اﮔﺮ ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﻧﻤﺎز را او ل وﻗﺖ ﺑﺨﻮان ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴ ﻠﻢ ﺧﻮدش ﺑﻪ ﺑﺮﭘﺎﻳﻰ ﻧﻤﺎز او ل وﻗﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪﺑﻮد. ● او اﻧﺴﺎن ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺘﻰﺑﻮد و ﻫﻤﻴﺸﻪ از ﺟﻨﺠﺎل دورى ﻣﻰﻛﺮد. ﺗﻮاﺿﻊ ﺑﺎرزﺗﺮﻳﻦ ﺻﻔﺖ او ﺑﻮد. ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ را ﺗﺮك ﻧﻤﻰﻛﺮد. اﮔﺮ ﻣﻴﻬﻤﺎن داﺷﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻬـﺎ دﺳـﺘﻪ ﺟﻤﻌـﻰ ﺑـﻪ ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ ﻣﻰرﻓﺘﻴﻢ. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ طرح‌وعملیات لشگر ۵ نصر 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۷/۱۱/۱۴ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
▫️«محمد مجیدزاده» فرزند شهید «محمدتقی مجیدزاده» که در کنار یادمان شهدای گمنام «شلمچه» برای دانش‌آموزان سخن می‌گفت،توضیح داد: ▫️ پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر «بانه» رفت و با نیروهای حزب «کومله» درگیر شد و به اسارت آنها درآمد. آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند. ▫️پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند. ‌✍ راوی فرزندشهید 🌷 ▫️مسئولیت: فرمانده گروهان ادوات ▫️تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۲/۰۳ ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱۸ 📎وی در بهمن‌ماه 1366 و در منطقه «ماووت» که یکی از مناطق مرزی عراق با غرب کشور است به درجه رفیع شهادت نائل آمد . کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398