فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت برای ظهورت دعای کن آقای من
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آثار عجیب وباورنکردنی بداخلاقی
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا برات نگران نباشم که نفست گاهی برنمیگرده😭💔
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
ممنونم_خدا 🙏
سپاسگذار باشیم
🖐 به انگشتام نگاه میکنم،
و به این فکر میکنم که اگه ناخن نداشتم چطوری میتونستم چیزهای ریز رو بردارم یا گرهی رو باز کنم..
- بدون ناخن حتی برای خاروندن بدنم هم درمونده میشدم..
- سرانگشتام برای انجام دادن کارهای مختلف به تکیهگاه نیاز دارن و تو پشتشون ناخنها رو گذاشتی...
- وقتی مشغول کاری هستم با همین ناخنها از بافت نرم انگشتام محافظت کنی..
- تو اونها رو بدون حس خلق کردی تا هم بتونم کارهای سختتر رو بدون احساس درد انجام بدم و هم اینکه وقتی اونها بزرگ میشن بتونم بهراحتی کوتاهشون کنم..
✨راستی اگه ناخنهام حس داشتن باید چیکار میکردم؟!
ممنونم ازت خدا...🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کاری کنیم خدابهمون لبخندبزنه 😍
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
1_1357870001.mp3
6.09M
قسمت اول
مقام_ومنزلت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حتما گوش کنید
💢✨استاد عالی
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
با هر قدمی در راه استواری انقلاب یک قدم به ظهور نزدیک تر می شوید
حضرت آقا 🌷
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 تصور کنید دعوت شدید به یه
ملاقات خصوصی با حضرت زهرا سلاماللهعلیها!
فکر میکنید اولین سفارشی که ایشون براتون دارن، چیه؟!
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد پناهیان: مردی که به دنبال خانهی امامزمان (عج) میگشت!
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات علامه مصباح یزدی(رحمت الله علیه):
🕊"برای دراَمان ماندن از فتنه_های_آخرالزمان به فاطمه ی زهرا ۰۰۰۰
🕊چادر فاطمه ی زهرا از تمام کهکشانها برتر است
🏴 آجرک الله یا بقیة الله. . .
خیلی زیبا ۰۰۰۰
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
سفارش حضرت فاطمه زهرا (س) به زیارت قبر او
🖤 حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود:
🍀 اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانی، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی.
🍃 حضرت فاطمه زهرا (س) ضمن وصیّتی به همسرش اظهار داشت :مرا پس از مرگم فراموش نکنی . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایی.
📖زهرة الرّیاض کوکب الدّری :ج 1، ص253
🎋اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل
لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج🎋
😭برای شادی روح فاطمه ی زهرا سلام الله علیها یک یاسین می خوانیم واهدا می کنیم ۰
#یااباعبدالله
@Yamahdi85adrekni
به نام خدا🌱
پارت بیست و هفتم رمان.
شهادت حضرت زهرا"س"تسلیت باد🖤چرا وقتی دارم دوروبر مغازهها می چرخم، انگار حس و حال مبارزه دارم. سعی می کنم چشمم به چشم کسی نیفتد و منتظرم اتفاقی بیفتد. ح
اما همین که توی مغازه ها پرسه میزنم، حالی ام میشود که چقدر معذبم و دارم غیر عقلانی عمل میکنم،چون احساس میکنم که اغلب مردم واقعاً توجهی نمیکنند.
یعنی، درست است که خیره شدن هست، اما این کافی نیست که آن را در فهرست ترس هایم جا بدهم.
گه گاه، بعضی ها هستند که چهار چشمی نگاه میکنند، اما اغلب مردم، فقط نگاهی از بالا تا پایین میاندازند که می توانم با آن کنار بیایم.
معمولا عادت دارم شبها دیروقت خرید کنم و کلی چیز بخرم طوری که برای حمل نایلون های خرید، شانه هایم بالا و پایین بروند و با آدمهای یک صف شلوغ پلوغ بحث کنم.
مادرم این را به خوبی میداند.
طوری راه میرود و حرف میزند که انگار حواسش نیست حجاب پوشیده است.
این باعث میشود احساس امنیت کنم، چون خیلی با اعتماد به نفس و موقر است.
نمیدانم چقدر طول میکشد تا من هم همین حس را پیدا کنم و همینطور عمل کنم.
وقتی دارم در قسمت اغذیه فروشی مرکز خرید قدم میزنم سه تا زن محجبه را میبینم. سه تایی دور میزی گرم گرفته اند و دارند بستنی میخورند.
چشم یکی شان به من میافتد و لبخند میزند.
_السلام علیکم.
من با لبخند پاسخ میدهم...
پایان پارت بیست و هفتم🌿
پارت بیست و هشتم رمان.
شهادت حضرت زهرا"س"تسلیت باد🖤
و علیکم السلام...
دو نفر دیگر نیز همینطور سلام میکنند و به گرمی به من لبخند میزنند.
سرشان دوباره گرم خودشان می شود.
من در حالی که لبخندی به لب دارم، از کنارشان رد میشوم و با خودم فکر می کنم تا حالا نفهمیده بودم که حجاب چیزی بیشتر از پاکدامنی هم دارد.
اینها با من غریبه اند، اما همه ی ما احساس کردیم رابطه ای حیرت انگیز داریم، حس این که این لباس ما را در یک خواهری جهانی به هم پیوند میدهد. شب توی رختخواب دراز میکشم و صحنه را در ذهنم دوباره و دوباره برای خودم تکرار میکنم.
دارم هویتی جدید را در جامعه تجربه میکنم، بیانی جدید از اینکه چه کسی هستم.
اما می دانم تنها نیستم.من اولین نفری نیستم که این کار را کرده ام.
دارم در یک ویژگی با میلیون ها زن دیگر در همه جای دنیا سهیم میشوم و این خیلی هیجان انگیز است.
میدانم که ممکن است باورش برای بعضیها سخت باشد، اما امشب وقتی داشتم در مرکز خرید قدم میزدم،حس می کردم هیچ گاه تا این اندازه احساس ازاد بودن و اطمینان از اینکه کی هستم،نداشته ام.
حس می کردم از دست کسانی در امانم که درباره ی شخصیتم شکل می دهند.
احساس کردم از همه ی آن چرند و پرند های جعلی که درباره ی زیبایی در ذهنم فرو رفته بود،آسوده ام.
هر قدر از قدم زدن با حجاب دوروبر مغازه ها ترسیده بودم، همان قدر احساس می کردم نیرو گرفته ام و آزادم.
می دانم راه درازی برای رفتن دارم.
من حالا هم طوری لباس پوشیده ام..
پایان پارت بیست و هشتم🌿