02.Baqara.046.mp3
964.7K
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌴 تفسیر قطره ای🌴
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_بقره🌸
🎋#قسمت_چهل_و_ششم🎋
🍀 #التماس_دعای_فرج 🍀
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
#سلام_امام_زمانم
.
اےخیالِ قامتت؛
آهِ ضعیفان را عصـا..🙃
+خیلےمحتاجمبہیادت؛خیلے..💔
+العجلالعجلالعجل..😢
°🌱اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرَج🌱°
#باباےمنے
#العجل
#صاحبنــٰا
.
.
گویند بہ عموۍخود ارادت دارۍ
اینبار قسم بہدستِعباس بیا🥀↯
#اللهمعجللولیکالفرج💔
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
#علیرضا_پناهیان
🌼 #آخرالزمان فقط زمانۀ اوج گرفتن "بدیها" نیست☝️ ، زمانۀ اوج گرفتن "خوبیها و #ظهور خوبترین خوبان عالم" هم هست.👌❤️
بهترین خلق عالم ، #پیامبر اکرم (ص) می فرمودند:
همانها که "مقدمه ساز ظهور حضرت مهدی(عج)" خواهند بود و گوی سبقت را از خوبان عالم می ربایند...🍃
اللهُمَّ عجل لولیک الفرج و اجْعَلْنَا مِنْ اَنْصٰارِهِ وَ اَعْوٰانِهِ
#امام_زمان
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
02.Baqara.047.mp3
1.87M
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌴 تفسیر قطره ای🌴
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_بقره🌸
🎋#قسمت_چهل_و_هفتم🎋
🍀 #التماس_دعای_فرج 🍀
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
#سلام_امام_زمانم
#عصرتونمهدوی
#دارد_زمان_آمدنت_دیر_میشود...
باز آدینه شد و غنچه به بستان رفته
مهدی فاطمه از مکّه به کنعان رفته
شایدم از سرِ دلتنگی و تنهاییِ خود
کربلا یا به نجف یا به خراسان رفته
#جمعههای_دلتنگی
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 قربونِ کبوترای حَرَمِت، امام حسن...
👤 کربلایی #حسین_طاهری
▪️ ویژه #شهادت_امام_حسن_مجتبی
#پیشنهاد_دانلود📲
🎥 #کلیپ
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
أین بقیة الله...
🔺 او می آید #او_می_آید #داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_ ‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می توان
🔺 او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می توانید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت یازدهم//فریادرسی می آید
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
باد قطرات درشت باران را بر در و دیوار می کوبد. رطوبت دیوارها که بوی خاک رس و کاه را در خود دارد، همه جا پیچیده است. هوا، سرد که نیست؛ اما ماندن در زیر چنین باران طاقت می خواهد.
«ابوالحسین بن کاتب» در زیر بارش باران راه را پیموده است تا بتواند خود را به این مکان برساند.
او، لحظه ای را در نزدیکی حرم مطهر کاظمین توقف می کند درنگی گنگ و سکوتی کوتاه.
بیگمان اگر کلیددار حرم را نمی شناخت و به او اطمینان نداشت هیچ گاه به سوی این مکان نمی آمد. مخفیانه زندگی کردن و دور از چشم مردم بودن او که چندین ماه ادامه داشته، اینک به شکل یک عادت برایش درآمده است.
ماجرا از هنگامی شروع شد که میان او و یکی از وزیران حکومتی، اختلاف افتاد و کار به مشاجره کشید. آن وزیر ابوالحسین را تهدید کرده بود که او را به قتل خواهد رسانید.
از آن زمان به بعد نشانه های توطئه و ماجرا جویی علیه ابوالحسین یکی پس از دیگری خود را نمایان ساخته است.
حلقه ای از حوادث گزنده و تهدیدآمیز که پیاپی روی داده است، او را در میان گرفته و گردابی سیاه و هولناک را در پیش چشمانش نمودار ساخته است.
موی ابوالحسین، آن قسمتی که از زیر کلاه بیرون مانده است در نسیم می لرزد، همچون دلش که در فشار سینه بالا و پایین می رود.
ابوالحسین نگاه به مقابل خویش می گستراند: دیوارهایی که سر بر شانه هم نهاده و همچون آدمها ر کنار یکدیگر خوابیده اند.
آدمها آرامش خواب در سکوت و تاریکی شب!
ابوالحسین یک لحظه به کسانی می اندیشد که در پناه این دیوارها به آسودگی و فراغ خاطر خفته اند:
«کاش من هم می توانستم!»
«اما چگونه؟! در زیر کدام سقف؟!»
از تاریکی صدایی می آید:
-ابوالحسین! چرا در بیرون مانده ای؟
او به سوی صاحب صدا بر می گردد. دو مرد، در مقابل هم قرار می گیرند.
زحمتی نیست در بازشناسی همدیگر. مردی که پیش روی ابوالحسین ایستاده است، «ابوجعفر قیّم» -کلیددار حرم- می باشد.
ابوالحسین به امید دو بزرگواری که در این حرم مدفون هستند، به این سوی آمده است.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔸🔸🔸🔸🔸
آخرین منزل امید همین خانه است.
بر کلید دار حرم می توان اطمینان داشت. سابقه دوستی و نیکی هایی که این دو مرد در حق یکدیگر داشته اند هر دو را نسبت به هم ایمن می سازد.
ابوالحسین به دوست خویش می گوید:
-خسته هستم برادر! خسته و ترسان. اگر امشب درهای حرم را قفل نمایی تا بتوانم با آسودگی و فراغ خاطر به دعا و نماز پردازم شاید که این بزرگواران به کمکم بیایند.
کلیددار تا بتواند چهره ملتهب و نگران دوست خود را بهتر ببیند جلوتر آمده و به تردید می گوید:
-اما اگر کسی به قصد زیارت بیاید و درهای بسته را ببیند آن وقت...
ابوالحسین سخن دوست خود را نیمه می کند:
-آه! در این باران و باد و توفان! یقین داشته باش که تا سحرگاه هیچ آدمی از خانه اش بیرون نخواهد آمد.
کلیددار، سرانجام تسلیم می شود. شاید این کمک بتواند آرامشی برای نگرانی های دوستش باشد.
ابوالحسین داخل حرم شده و کلیددار درها را قفل می نهد.
نماز! زیارت! دعا!
سکوت شب با های های گریه مرد درهم می شکند:
-خدایا! به فریادم برس که از همه کس دل بریده ام! آوای حزن آلود و صدای خوشایند دعای او، پنداری که پایانی ندارد. خودش چنین می خواهد که ساعتها در همین حال باقی بماند؛ دست کم تا سحر!
⏪⏪⏪ ادامه دارد...
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
✅ موضوع : #خودمونیهایمهدوی
✅ شماره : 1⃣3⃣
💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️
دروغ ، تهمت ، غيبت ، اسراف ، رشوه ، بدحجابي و ...
با هر گناه از امام زمان " دورتر و دورتر " ميشيم ؛
حضرت مهدي ( عج ) :
فاصله ي شيعيان از ما " به اندازه گناهانشان " است
راستي فاصله تو با امام زمانت چقدره ؟!
💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️
http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07