eitaa logo
یاران موعود
180 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
{بسم رب مهدی } برای لف دادن =طلب حلالیت :) حرفی، سخنی👇🏻 ‌: https://harfeto.timefriend.net/16754260959719 کپی با ذکر صلوات برا سلامتی و تعجیل در فرج آقا
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان🌸 آیا موافقید ختم صلوات داشته باشیم؟؟ ختم صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه میشه به آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف❤️ هر کس موافق هست تعداد صلواتی که امروز می تونه بفرسته رو اینجا ثبت کنه👇 https://EitaaBot.ir/poll/sq6tl
🌱 یک صفحه زمانی نمیگیره😉 @YaraneMooud_313
یاران موعود
{رمان تقدیر] #رمان‌واقعیت‌ندارد هر وقت جلو چند تا دختر رد میشدم معذب بودم. بیشتر از این اذیت میشد
﴿تقدیر﴾ رفیق فرمانده،همه رو نهار مهمون کرد. موقع خداحافظی شد. از همه خدافظی کرد و رسید به من. گفت:امیرحسین تو اون موقع که داشتم سنگ ها رو تو کیسه میذاشتم،رنگ سنگ ها رو دیده بودی؟ گفتم آره😅😁 گفت خیلی خوب به ذهنت رسید که چطوری نقشه منو خراب کنی. سریع تصمیم گرفتی و البته تصمیم درست. منم که یکم ازم تعریف میشه،باید نیشم تا بنا گوش باز بشه😁 گفت با محمد(فرمانده پایگاهمون)صحبت می‌کنه تا یه روز با هم قرار بذاریم و در مورد موضوعی صحبت کنیم. یک ماه گذاشت و قرار شد من و آقا حیدر(دوست فرمانده پایگاه) تو یه رستوران نسبتا بزرگ،با هم یه دیدار داشته باشیم. رفتم اونجا و آقا حیدر زود تر از من اونجا حاضر بود. رفتم سر میز و برا من بلند شدن و بعد کلی سلام و علیک خیلی گرم،غذا رو سفارش دادیم و تا غذا رو بیارن در مورد موضوعی که میخواستن بیان کنن،صحبت کردن. موضوع از این قرار بود: آقا حیدر:یه ماموریت قراره داشته باشه سپاه،و به چند تا نوجوون زبل نیاز داره. شما میتونی با ما همکاری کنی؟ من:😐 آقا حیدر:😅،خب البته حق داری،من هنوز کامل توضیح ندادم. من:😯😮 آقا حیدر:من تو حفاظت اطلاعات سپاه هستم آقا امیرحسین. من: واقعاً؟از اولم بهتون میخورد یه آدم خاص باشید😅 آقا حیدر:حالا بیشتر در مورد عملیات توضیح میدم،ولی شما اول بگو به کارای عملیاتی علاقه داری یا نه. من:خب آقا حیدر کیه که به کارای عملیاتی و پلیسی علاقه نداشته باشه.حتی اگه دقت کرده باشید اکثر مردم به فیلم های پلیسی بیشتر علاقه دارن. آقا حیدر:میبینم اطلاعات زیادی در مورد جامعه و مردم داری. من:تیکه میندازین؟ آقا حیدر:شوخی میکنم آقا امیرحسین. تو همین حال و هوا بودیم که غذا رو آوردن. آقا حیدر:حالا غذاتو بخور بعد بیشتر صحبت می کنیم. @YaraneMooud_313
سلام،چشم رمان در حال تایپ هست.هر روز دو پارت نوشته میشه،فرداش گذاشته میشه. برا همین وقت نمیکنم بیشتر از دو پارت بنویسم.
یاران موعود
••📚🔗 [ #داستان_توبه ] #قسمت_یازدهم قطعا بهش رسیده بود که دیگه هیئت نمیرم احترام بزرگ تر نگه نمیدار
••📚🔗 [ ] هول شده سرم و زیر انداختم و با صدایی که سعی میکردم نلرزه گفتم:( اووم نفرمایید استاد من راستش یکم عجله داشتم برم برسم به نماز و وضو و اینا...)😅🙊 آقا حیدر زد دیر خنده و به شوخی گفت:( آقا سید!!!! آخه دو ساعت تا نماز مونده این همه طول میکشه مگه وضو گرفتنت مومن؟!)😄😉 دیگه دلم میخواست بمیرمممم.... آخه این چی بود گفتممممم ای خدااا....😰😰 آقا حیدر با لبخند کمرنگی زد روی شونه ام و گفت:( پارسال دوست امسال آشنا آقا سید نمیخواستی یه سراغ از ما بگیری؟😉 اصلا فهمیدی برگشتیم؟؟؟ ما از شما یه توقع دیگه ای داریمااا!!!! خوش قدیما هر هفته میومدی دم خونه باهم میرفتیم مسجد بعدم یکی در میان هویج بستنی ایی کیک و چایی ایی چیزی میخریدیم میخوردیم 😚 یادته سید عباس؟؟؟) یادم بود ... مگه میشد یادم بره بهترین روزای عمرم بودن اون روزا 😔 با سید حیدر راه افتادیم به سمت امام زاده ی محله کلی گپ زدیم 🗣 نماز خوندیم 📿 بعد از نماز سید دستم و گرفت و به طرف خونه شون رفتیم 👣 و مثل همیشه به سمت اتاق زیر شیروانی خونه شون، پاتوق من و سید حیدر قدم بر داشتیم..‌. وقتی مستقر شدیم چشم دوختم ب چشمای خوشرنگ سید و دلم ... ریخت.........‼️ ... ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━ @YaraneMooud_313 ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
موضوع : رضایت پدر و مادر آیت الله مجتهدی (ره) @YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: مسلمون هوای مستاجرو داشته باش @YaraneMooud_313
🕯🥀🍂 🥀 ❇️ *پندانه*👌👌👌 *10پند ازامام علی‌بن‌موسی‌الرضاعلیه‌السلام* 🌻 *اول* در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال‌تان کند. 🌻 *دوم* تا می‌توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌻 *سوم* در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت، در آن گرد آمده است. 🌻 *چهارم* به روزیِ اندکِ خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 🌻 *پنجم* در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. 🌻 *ششم* به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کَرَم. 🌻 *هفتم* بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند. 🌻 *هشتم* حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 🌻 *نهم* از بخششی که زیانش برای تو، بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن. 🌻 *دهم* بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید، که در آن صورت حق ملامت ندارید. @YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🇮🇷خدایا اگر شوقی هست ، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه همه به لطف تو بوده و بس.....😍 🌹🇮🇷می توانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی....می توانستی مرا هم آنقدر سرگرم دنیا کنی که فکر جهاد هم نباشم چه برسد به رفتن....😔 🌹🇮🇷می توانستی آنقدر وابسته ام کنی که نتوانم از داشته هایم دل بکنم....😭 🌹🇮🇷اما خدایا از همه چیز دل بریدم....😢 می خوای تو هم از همه چیزت دل بکنی تا به خدا برسی و شهید بشی!؟🤔 می خوای مثل امام حسین (ع) شهید بشی و فدایی و سرباز واقعی امام زمان ((عج)) باشی!؟😇 پس زود بیا تا پاک نشده😉👇 https://eitaa.com/joinchat/1074266133C1b760aa6e8 🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ رفیق فرمانده،همه رو نهار مهمون کرد. موقع خداحافظی شد. از همه خدافظی کرد و رسید به من. گ
﴿تقدیر﴾ موقع غذا خوردن،همش ذهنم درگیر حرفهای آقا حیدر بود. گفت نو جوون زبل. مگه تو من چی دیده بود. شاید بخاطر او بهم ریختن نقشه سنگ های سیاه و سفید بود. یعنی آنقدر توجهش رو جلب کرده؟ من این طرفند رو تو یه داستان شنیده بودم. داستان اینطور بود که یه پیر مرد،به یه مرده بدهکار بود و نمی‌تونست طلب اون مرده رو بده. اون پیر مرد بدهکار،یه دختر جوون داشت. اون مرده پیشنهاد داد که اگه اون پیر مرد،دخترش رو به ازدواج مرد در بیاره،مرد طلبش رو می بخشه. البته یه کیسه برمیدارند و دو تا سنگ باید بندازم توش،یکی سیاه و یکی سفید. دقیقا مثل داستان من و آقا حیدر. که اونجا اگه سنگی که برمیدارن،سفید باشه،مرد طلبش رو میبخشه. و اگه سیاه باشه،پیر مرد باید دخترش رو به ازدواج مرد دربیاره تا مرد طلبش رو ببخشه. اون مرد کلک میزنه و دو سنگ سیاه میندازه. اون دختر میبینه و از اون روشی که من با آقا حیدر انجام دادم،عمل می‌کنه و مرد مجبور میشه طلبش رو ببخشه. من این کار رو تو اون داستان یاد گرفتم. شاید آقا حیدر بخاطر اینکه من اونجا این حرکت رو زده بودم،از من خوشش اومده بود و به من پیشنهاد عملیات رو داده بود. ولی خبر نداشت که این نقشه از من نبود😅 ولی من چیزی نگفتم. بعد غذا خوردن شروع به توضیح دادن عملیات کرد. داستان از این قرار بود: (ادامه در پارت بعدی) @YaraneMooud_313
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ موقع غذا خوردن،همش ذهنم درگیر حرفهای آقا حیدر بود. گفت نو جوون زبل. مگه تو من چی دیده بو
بابت تاخیر در ارسال پارت معذرت می‌خوام دوستان. به گوشی دسترسی نداشتم🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 یک صفحه زمانی نمیگیره😉 @YaraneMooud_313
🔶اگر در عصر غیبت فقط منتظر آمدن آن حضرت باشیم و انتظار فرج داشته باشیم کافی است؟ 👈تنها انتظار فرج کافی نیست! بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است مخصوصا با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» واقع میشود ... خدا میداند که بواسطه ی ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید!!! ...مگر امکان دارد عافیت مطلقه ی بدون ایمان و طاعت و بندگی انجام گیرد؟ 🌱 ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━ @YaraneMooud_313 ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: زمان گناه کردن امام حسین یادت نیست @YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاءالله به نماز هامون بیشتر اهمیت بدهیم🌸 ⭕️حتما، حتما دانلود کنید⭕️ ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━ @YaraneMooud_313 ━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
سلام بزگوار 😊 بله حتما مدیر سرشون شلوغ بوده این چند روز برای همین بوده ولی چشم بیشتر قرار میدهیم 😄
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ موقع غذا خوردن،همش ذهنم درگیر حرفهای آقا حیدر بود. گفت نو جوون زبل. مگه تو من چی دیده بو
﴿تقدیر﴾ قراره یه عملیات باشه که یه اکیپ جاسوس که تو ظاهر یه خانواده ای اومدن رو دست گیر کنیم، و جای اون خانواده،یه خانواده با ماسک های خاص که از رو صورت اون ها ساخته میشه،خودمون رو به جای اون ها،جا بزنیم. شما نباید کار خاصی بکنی،ولی برا احتیاط بیشتر،باید یه نوجوون آموزش دیده و زرنگ تو خانواده ساختگی ما داشته باشه که اگه یه وقت گاف دادیم،سریع خودشو جمع جور کنه. _________________________ امیرحسین خب اینو چرا داره به من میگه. این عملیاتی که آقا حیدر داره میگه باید خیلی خاص باشه،و یه فرد واقعا تیز هوش نیاز داره. یعنی آنقدر از اون کار من خوشش اومده که نسبت به من همچین دیدی رو داره؟ یعنی بهش بگم که اون نقشه ای که من برا بهم ریختن برنامش انجام داده بودم،از تو یه داستان یاد گرفتن بودم؟ احتمالا پول خوبی میدم بهم اگه همکاری کنم. ما هم که خیلی به این پول نیاز داریم. ولی من نباید قبول کنم و باید بگم که من .. نمیدونم. شاید واقعا استعدادش رو دارم. تو همین فکر بودم که آقا حیدر با کلمه آخر حرفش،منم به خودم آورد. _________________________ آقا حیدر:خب آقا امیرحسین،باید با پدر و مادرت هم در این باره صحبت کنم. امیرحسین:من پدرم فوت کرده آقا حیدر. @YaraneMooud_313