خوانش و شرح غزل۱۵۲.mp3
2.31M
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامت من مسکین کسی کند که نداند
که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت
ز حرص من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده
که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت
مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی
هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بس است حد جنایت
به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن
کجا برم گله از دست پادشاه ولایت
به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی
به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت
کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید
مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
غزلیات_سعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناگهان فاتحه ای خواند به عالم،آتش
بیشتر فاجعه میساخت،همین کم،آتش
از نگارنده ی تقدیر،سوالی دارم
این چه رسمی ست،که شد قاتلِ شبنم،آتش
نامه ها در قفسِ سینه ی خود،زهرا داشت
مُهر کوبید بر آن نامه چو خاتم،آتش
آه آرام بگیرید،عزادارم من
پشت در کیست علی جان؟به گمانم آتش
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله
#فاطمیه
🌴🥀🌴
@Yas8488
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
....مادری خورد زمین و
همه جا ریخت به هم😭
همه ی زندگی شیر خدا ریخت به هم...
#صابر_خراسانی
🌴🥀🌴
@Yas8488
آن روز که دستان پلیدی به رخ نیلی خورد
رخسار حسن بود که صد زخم ، از آن سیلی خورد
🌴🥀🌴
#عباس_بهمنی
🌴🕯🌴
@Yas8488
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدونستم ایام فاطمیه است....
دل های اماده جذب میشند حتی با ی تلنگر
رویش ها
🇮🇷