eitaa logo
کافه شعر و ادب
759 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
3 فایل
خوش آمدید بزرگواران کپی آزاد اگه دوست داشتی یه صلوات هم بفرست خادم Yasamanha@
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا بیرون کنم از دل ؟؟؟ خیالِ جانِ جانان را ،،،،، خیالش ،، قصه ی عشق هست ، که از او من ،، به دل دارم ،،،،، 🌴🕯🌴
گوهر اشکی که پروردم به چشم انتظار در تماشای تو از دست نگه غلتید و رفت 🌴🕯🌴
چون آب به جویبار ✨و باد به دشت.. روزی دگر از عمر ✨من و تو بگذشت.. ای دوست بیا غم ✨دو چیز نخوریم.. روزی که نیامدست ✨و روزی که گذشت.. ✨ شبتون آرام و در پناه خدا ✨ 🌴🕯🌴
هدایت شده از ویتامین عشق💗
بیمارِ غمم ، عینِ دوایی تو مرا ... @vitamine_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1275293034.mp3
2.71M
سلام ای قرار دل بیقرار حاج مهدی رسولی 🌴💙🌴 السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
Hamed Zamani _ Delaram (320).mp3
15.53M
🌴🕯🌴🎼 چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند روی بلبل نتوان بست که بر گل نسراید 🎼دلارام گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی چون تو دارم همه دارم... دگرم هیچ نباید ✨ 🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بدبینی خود را شکست علت عاشق ز علت ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست من میان جسم‌ها جان دیده‌ام درد را افکنده درمان دیده‌ام دیده‌ام بر شاخه احساس‌ها می‌تپد دل در شمیم یاس‌ها زندگی موسیقی گنجشک‌هاست زندگی باغ تماشای خداست گر تو را نور یقین پیدا شود می‌تواند زشت هم زیبا شود حال من در شهر احساسم گم است حال من عشق تمام مردم است زندگی یعنی همین پروازها صبح ها، لبخندها، آوازها ای خطوط چهره‌ات قرآن من ای تو جان جان جان جان من با تو اشعارم پر از تو می‌شود مثنوی‌هایم همه نو می‌شود حرف‌هایم مرده را جان می‌دهد واژه‌هایم بوی باران می‌دهد🌧 🌴🕯🌴
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را حال نیازمندی در وصف می‌نیاید آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا