کافه شعر و ادب
وقتش شده چشم فتنهها را بزنید فـــردا نه وُ بعداََ نه وُ... حالا بزنید کانون تمـام این شر اسرائیل ا
بدبختی ما
گناه بیگانه نبود
پیوند ِ من و شما
صمیمانه نبود
بودیم به ظاهر
همه مشتاق وطن
در باطن ِ ما
نقشی از آن خانه نبود
هدایت شده از حرفای خودمونی
دلنشین ترین صدای هستی
همان بانگ بیدارباش
خدای مهربانست
که هرصبحگاه درگوش
زمان می پیچد
آواز گنجشکان سبکبار
در آغـاز هر روز
دعوت ما به زندگانیست
به مهربانی به تلاش
به خیرخواهی برای خودودیگران
صبح آخر هفته تون زیبا
کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم
که گشتهام ز غم و جور روزگار ملول
چه جرم کردهام ای جان و دل به حضرت تو
که طاعت من بیدل نمیشود مقبول
حافظ
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سرکویش اگر سوی بهشتم میبرند
پای ننهم که در آنجا وعده دیدار نیست
#خواجه_عبدالله_انصاری
🌴💙🌴
شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟
بی تو هر شب منم و صد شب بارانی و درد...
#پروانه_حسینی
🌴💙🌴
درد اگر شعر شود، شعر بہ جایی نرسد
قلم و دفتر و طبع و هنرت میسوزد!
#هما_هاشمـے
🌴💙🌴