نم  باران  نشسته در  میان  دفترم  آقا نمی بیند دگر جایی دو چشمان ترم آقا نمی دانم چه کردم یا کجا آزرده ات کردم که از هجر تو باید سوزد هردم پیکرم آقا اگر چه من گنه کارم ولی بهر ظهور تو همیشه من دعا کردم قسم بر مادرم آقا ندارم طاقت دوری دگر جانم به لب آمد بیا دستی بکش یک دم تو بر روی سرم آقا جوانی رفته از دستم زحال خود پریشانم نمیدانم  مسلمانم  وَ  یا نه کافرم آقا ندارم از خودم چیزی که نزد حق خجل باشم تمام فخر من باشد که بر تو نوکرم آقا یقین دارم که اجدادت همه دست سخا دارند ولی دارم تمنایی تو باشی یاورم آقا اگر مُردَم ندیدم روی ماه تو شب اول امید من تو می باشی که آیی در برم آقا 🌴🕯🌴

چندیست،هوای شهرمان بارانیست پیداست میانِ ابرهامــهمانیست هر چند که پشت ِابر پنهان شده است خورشید همیشه صورتش نورانیست #صفيه_قومنجانی 🌴🕯🌴

سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور برگشا طلعت خورشیدرخ انور خویش ملک دل از دودلی تو مخبط گشتست بر سر تخت برآ پا مکش از منبر خویش عقل تاجست چنین گفت به تثمیل علی تاج را گوهر نو بخش تو از گوهر خویش #حضرت_مولانا 🌴🕯🌴

خدا کند که کسی مادرش زمین نخورد..... خوانش #صابرخراسانی 🌴🕯🌴

‌ چشم های تو وقت زیادی از خدا گرفت! اگر آفریده نمی شدی زیبایی بیشتری به کوه به دریا به جنگل می رسید... #مهدی_نظارتی_زاده 🌴🕯🌴

همچون‌انارخون دل‌‌ازخویش‌میخوریم غم‌پروریم‌‌حوصله‌شرح‌قصه‌نیست #لاادری 🌴🕯🌴

ازهیچ‌‌ ، به‌ قدر هیچ‌ باید خواست‌ ونه‌ بیشتر '! 🌴🕯🌴

روز شادی همه کس یاد کند از یاران یاری آن است که ما را شب غم یاد کنید خواجوی_کرمانی

آن روز که دستان  پلیدی به رخ  نیلی خورد رخسار حسن بود که صد زخم ، از آن سیلی خورد #عباس_بهمنی 🌴🕯🌴

....مادری خورد زمین و همه جا ریخت به هم😭 همه ی زندگی شیر خدا ریخت به هم... #صابر_خراسانی 🌴🥀🌴