عشق يعني بشکني قلب مرا
عشق يعني مي پرستم من ترا
عشق يعني آن نخستين حرفها
عشق يعني در ميان برفها
عشق يعني ياد آن روز نخست
عشق يعني هر چه در آن ياد توس
امروز !
هزار عاشقانه ی نانوشته دارم
که باید برایت مشق کنم
یکی را مینویسم
باقیش را در گنجه ی دلم
دور از چشم همه خواهم گذاشت
و آن یک از هزاراین است :
{تو را به توان بی نهایت دوستت دارم}
من درختی کلاغ بر دوشم، خبرم درد میکند بد جور
ساقه تا شاخه ام پر از زخم است، تبرم درد میکند بدجور
من کی ام جز نقابی از ابهام،؟ درد بحران هویت دارم
یک اشاره بدون انگشتم، اثرم درد میکند بدجور
جنگجویی نشسته برخاکم،در قماری که هر دو میبازیم
پسرم روی دستم افتاده ، سپرم درد میکند بدجور
این شعر خیلی زیبا وپر از مفهوم از #مرتضی_خدایگان تقدیم نگاه پر مهرتان
وادی عشق، بسی دور و دراز است
ولــــــی
طی شود جاده ی صد ساله
به آهی
گاهــی
اقبال لاهوری
ای صبا گر بمن آری خبر جانان را
از سر شوق بپای تو فشانم جانرا
مظفر شیرازی
🌴💙🌴
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم