کافه شعر و ادب
به قطـره، قــطره اشک تــو، خدا نظاره می کـند چـــرا مـــیان گـــــریه ها خـــدا خــــدا نــــمی کنی
چـــرا کــنون نــمی کنی ز دل غـــبار کینه را؟
چــــرا صـــفا نـــمی دهی حــــرم ســرای سینه را ؟
🌴🕯🌴
#یکشنبه_های_علوی
گر علی ساقی عشق و حرمش همچو سبوست
"عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست"
چون بهار است اگر او ، همه ی سبزی از او
"به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست"
#یاصاحب_صبر
🌴🕯🌴
تو را به عشق قسم می دهم ، بمان با من
بمان و باز هم از عشقمان بخوان با من
قلندرانه بمان زیر سقفِ بی سقفیم
بمان ، که نیست از این بهتر آشیان با من
مرا به خوشه ی گندم ، به عشق ، می خوانند
در این بهشت ، تو هم باش میهمان با من
به دستهای تهی دستی ام چه می خندی؟
که قرنهاست ، قرین است رنج نان با من
پرنده بودم از این پیش تر ، ولی امروز
چه مانده با من ؟ حسرت بر آسمان با من
هزار پنجره چشم گشوده ، می دیدند
که صبح ، می شود آغاز همچنان با من
زمانه ، روح مر ا سخت زخم آجین خواست
به کینه خاست زمانه ، کران کران با من
بمان کمی دگر ، انگار ، زخمها کاری ست
بمان که می روم از دست تو ، بمان با من !
#سهیل_محمودی
🌴🕯🌴
رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز
عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شدهی ماست که تنهاست هنوز
در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز
گر چه امروز من آیینهی فردای من است
دل دیوانه در اندیشهی فرداست هنوز
عشق آمد به دل و شور قیامت برخاست
زندگی طی شد و این معرکه برپاست هنوز
لب فرو بستهام از شرم و زبان نگهم
پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز
#ابوالحسن_ورزی
🌴🕯🌴
شاعر شدنم حاصل افکار دلم بود
رسوا شدنم حاصل اقرار دلم بود
هر جور و جفا دیده در این ساغر هستی
از جام مِی و بادهی پر بار دلم بود
آن مرغ اسیرم که به دنبال رهایی
غافل شده از خویش و گرفتار دلم بود
آسان اگر از کوچهی عشّاق گذشتم
این کار نه عقل است که اجبار دلم بود
با عقل نشد از خطر عشق گذشتن
ای عقل اگر میگذری کار دلم بود
این ضرب هماهنگ که از سینه شنیدی
تاوان گناهیست که تکرار دلم بود
#فرشته_عابدی
🌴🕯🌴
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو
دوستان سلام صبح بخیر
صبحدم مرغ چمن
با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ
بسی چون تو شکفت
حافظ
صبحتون بخیر
🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه پنجره های بسته را رد میکرد
نه راه ِامید بر کسی سد میکرد
خورشید به رسمِ آشتی می آمد
با مردمِ کوچه رفت وآمد میکرد
#صفيه_قومنجانی
🌴🕯🌴
دل هر عارف سرمست از این آگاه است
ذکر یا شاه نجف معنی بسم الله است
#حیدری_ام
#یکشنبه_های_علوی
🌴🕯🌴
#والپیپر
شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست
گنج ما گنجیست کو در کنج هر ویرانه نیست
هر کرا سودای لیلی نیست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نیکو بنگری دیوانه نیست
خواجوی کرمانی
🌴🕯🌴
هر شاهدی که در نَظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکانِ توست
اللهمعجللولیکالفرج
🌴🕯🌴
عاشق که شوی،بهار را می فهمی
معنای فراق یار را می فهمی
در حسرت دیدار که باشی همه عمر
خاصیت انتظار را می فهمی
بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس هوس
سخن فروشی داند
من بنده ی آنم
که خموشی داند...
#مولوی
🌴🕯🌴
یکباره اگر خدا تو را بالا!!! بُرد
در زندگی ات تمامی غمها مُرد!!!
مغرور نشو فخر به مردم نفروش
زیرا که به یک آه، زمین خواهی خورد...
#محمدجواد_منوچهری
🌴💙🌴
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را بتر از علت نادانی نیست
روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد
نتوان دید در آیینه که نورانی نیست
شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
حذر از پیروی نفس که در راه خدای
مردم افکنتر ازین غول بیابانی نیست
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی
کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست
خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور
برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست
آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
وانکه را خیمه به صحرای فراغت زدهاند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست
یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد
مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست
حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو
گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست
گر گدایی کنی از درگه او کن باری
که گدایان درش را سر سلطانی نیست
یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم
وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست
گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی
روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست
ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟
تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست
دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود
هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی ب امید تو آ
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
سعدی
سلام صبحتون بخیر
🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در قفس خیال تو
تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس
پر بکشم به سوی تو
🌴🕯🌴