eitaa logo
حرفای خودمونی
116 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چو نه شادی و نه محنت به کسی می‌ماند به غمش هم‌نفسم تا نفسی می‌ماند
‌ سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات!
خوش به حالِ بوته‌ی یاسی که در ایوانِ توست می تواند هر زمان، دلتنگ شد، بویت کند...!
اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش که هر شب با خیالش خواب‌های دیگری دارم!
من طاقت هجر تو ندارم با تو چه‌ کنم به‌جز مدارا
وعده دادی وقتِ جان دادن به بالینِ من آیی جانم از هجرت به لب آمد، نمی‌آیی؟ بمیرم؟
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی...
نامه بنویسم و خود از پی قاصد بروم آنقدر صبر ندارم که خبر گردد باز
°• عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شاید و اما دارد..؟
دلتنگی، خیابانی ست پر از رفتِ بی آمد ...
تار های نفسم را به زمان میبافم که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است...
بگو بمیرم اگر انتظار، بیهوده ا‌ست که بی‌تو زندگی‌ام هولناک خواهد شد
همچو آن طفل که غافل به هدف تیر زند به غلط، گاه نگاهِ تو به ما می افتد...
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری نه یاد می‌کنی از من نه می‌روی از یاد
چو رسی ب طور سینا ارنی بگو و بگذر ترنی کس بگوید که تورا ندیده باشد
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
توبه کردم تا دگر هرگز نبینم روی او؛ توبه شد بادی، وزید و بُرد دل را سوی او
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم ، تو"ماهِ من" بر آسمان بی‌من مرو...!
دردی از حسرت دیدارِ تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره ی درمان تو نیست
چنان دل بسته ام کردی که با چشم خودم دیدم خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد
دیدار را حواله به بعد از وفات داد بر من دعا کنید بمیرم ببینمش ❤️
درد فراق را به کدامین مطب برم؟ رفع غم حبیب به کار طبیب نیست 🍃🥀
🪶 ای که می دانی ندارم غیر درگاهت پناهگاهی...
زیادت را که دزدیدند؛ کمت را آرزو کردم...
من دلم پیشِ کسی نیست ،خیالت راحت منم و یک دل دیوانه‌ی خاطرخواهت ...
در من دو جرعه زندگی مانده آن همه نَجُنبی زود می‌میرد
چه می‌ شد اگر خدا آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانه‌ آسمان جا داد چه می‌شد اگر او حتی به شوخی مرا و تو را عوض می کرد مرا کمتر شیفته، تو را کمتر زیبا
 به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد