💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل می کنند:
نعلبندی در #اصفهان زندگی میکرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به #کربلا؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از #یزد #رفیق راه شد.
رفیق بین راه #مریض شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب #سیدالشهدا را بدهم؟
ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش.
#وصیت کرد #مرکب من و همهی اموالی که با من است مال تو، جنازهی مرا به کربلا برسان.
#مرد یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر #زمین، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، #اشک جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر #جنازه را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم.
در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه #آب زلال جوشید، خود اینها جنازهی این یزدی را #غسل دادند، #کفن کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه #نماز خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در #وادی_ایمن کربلا #دفن کن.
جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز #قافله رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حرفها را چرا میزنی؟ لب فرو بست.
شبی با اهل و عیالش در #خانه نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: #ولی_عصر #صاحب_الزمان تو را میخواهد.
همراه او رفت؛ دید قبلهی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای #منبر نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا #لب بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، #حسین_بن_علی علیهماالسلام، چه نظری داریم.
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
سلام علیکم
‼️حلول ماه #ربیع_الاول ❌تبریک ندارد‼️
- #هجوم_به_خانه_وحي
در اين روز #اولين هجوم به خانه #اميرالمؤمنين عليه السلام صورت گرفت.
هنگامي كه امير المؤمنين عليه السلام متوجه #غسل و كفن و #دفن #پيامبر صلي الله عليه و آله شد و #غاصبين خلافت در #سقيفه بودند،
در شب چهارشنبه كه اول ربيع الاول بود بدن مبارك آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله متوجه جمع آوري قرآن شد.
آن حضرت فرموده بودند:
« #علي جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و #قرآن را جمع آوري كن. ..».
📚 (تفسير فرات: ص 398. در توحيد صدوق: ص 73 هفت روز و در امالي طوسي: ج 1، ص 263 نه روز است).
در اين ايام، #سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند:
بار اول در روز اول #ربيع بود كه براي #بيعت آمدند و آن حضرت فرمود كه #قسم ياد كردهام كه تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بيرون نيايم و آنان بازگشتند.
پس از آن امير المؤمنين شبها #صديقه_طاهره و #حسنين عليهم السلام را بر در منازل #اصحاب ميبردند و طلب ياري مينمودند.
📚 (كتاب سليم: ص 128. احتجاج: ص 75 ،190)
بار دوم #هفت روز بعد از #دفن #پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه #زبير و عدهاي ديگر در منزل اميرالمؤمنين عليه السلام جمع شده بودند .
📚(توحيد صدوق: ص 73. احتجاج: ج 1، ص 111 95. بحار الانوار: ج 28، ص 321)
بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از #آتش زدن درب منزل و #ضرب و جرح #صديقه #طاهره سلام الله عليها و #كشتن حضرت #محسن عليه السلام، امير المؤمنين عليه السلام را با #دست_بسته بيرون بردند.
📚(كتاب سليم: ص 249 82. الكوكب الدري: ج 1، ص 194. الجمل: ص 117. كامل ابن اثير: ج 2، ص 326. تاريخ طبري: ج 3، ص 203)