🔰 #درس_اخلاق
🔸ابراهیم جلو رفت و گفت: کجایی پهلوون، #مغازت چرا بسته است⁉️ عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار😞 مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، #پسر خود آدم که بیاد مغازهی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟!
🔹بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاریها این ترازو⚖ رو برام خرید تا #کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، میرم منزل دخترم🏡
🔸ابراهیم خیلی #ناراحت_شد. گفت: عمو بیا برسونیمت منزل. با موتور🏍 عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالیشان بدتر از خودش بود. #ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول💰 یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده.
📚کتاب سلام بر ابراهیم۲ #شهيد_ابراهیم_هادی
@yazeynb
-❁🌸 #پای_درس_شهید 🌸❁-
همیشہ میگفت :
در زندگی ، آدمی موفق تر است ڪه
⇜ در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشد.💚@yazeynb💚
⇜ و ڪار بی منطق انجام ندهد.
👈 و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود .👌
#شهید_ابراهیم_هادی
📚 سلام بر ابراهیم
💚@yazeynb💚
ای نفسِ صبحدم،
گرنهـی آنجاقدم
خستہ دلم رابجو،
@yazeynb
@yazeynb
درشِڪنِ موے دوست
جان بِفِشانم زشوق،
درره بادصبا
گربرساندبہ ما،
صبح دمے بوے دوست
#صُبحمان_به_یادتو
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
@yazeynb
@yazeynb
سلام صبحتون شهدایی💐🍃
❁﷽❁
🔹 همیشه در کلام ابراهیم عبارت «ان شاء الله» شنیده می شد او معتقد بود که کارهای ما اگر خدا بخواهد به نتیجه می رسد.
@yazeynb
✨وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً (۲۳)
درباره هیچ چیز و هیچ کار، مگو که
من آن را فردا انجام مى دهم.
✨ إِلَّا أَن یَشَآءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیت
َ وَ قُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِن
ْ هَذَا رَشَدا (ً۲۴)
@yazeynb
🔸 مگر آنکه (بگویى:) اگر خدا بخواهد.
و اگر فراموش کردى گفتن: ان شاءاللّه،
همین که یادت آمد پروردگارت را یاد
کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا
به راهى که نزدیک تر است، راهنمایى
کند... «سوره کهف»
@yazeynb
#شهید_ابراهیم_هادی ❤️
✨ در محضر شهید
@yazeynb
❄ آخر آذرماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود.
می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم.
@yazeynb
✴ بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست.
🎇 من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟
منتظر این سوال نبود. لحظه ای سکوت کرد و گفت:
💎 من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که می خواستم نگفت.
@yazeynb
#شهید_ابراهیم_هادی
#ما_ملت_امام_حسینیم
◾️🖤◾️@yazeynb◼️🖤◼️
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔
هوا تاريک شده بود.
#جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم.
مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!❤️
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔😔
#شهید_ابراهیم_هادی
#یا_زهرا
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ