eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
39.5هزار عکس
30.2هزار ویدیو
144 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🔸ابراهیم جلو رفت و گفت: کجایی پهلوون، چرا بسته‌ است⁉️ عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار😞 مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، خود آدم که بیاد مغازه‌ی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟! 🔹بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری‌ها این ترازو⚖ رو برام خرید تا کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمی‌رم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، میرم منزل دخترم🏡 🔸ابراهیم خیلی . گفت: عمو بیا برسونیمت منزل. با موتور🏍 عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالی‌شان بدتر از خودش بود. درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول💰 یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده. 📚کتاب سلام بر ابراهیم۲ @yazeynb
-❁🌸 🌸❁- همیشہ میگفت : در زندگی ، آدمی موفق تر است ڪه ⇜ در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشد.💚@yazeynb💚 ⇜ و ڪار بی منطق انجام ندهد. 👈 و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود .👌 📚 سلام بر ابراهیم 💚@yazeynb💚
ای نفسِ صبحدم، گرنهـی آنجاقدم خستہ دلم رابجو، @yazeynb @yazeynb درشِڪنِ موے دوست جان بِفِشانم زشوق، درره بادصبا گربرساندبہ ما، صبح دمے بوے دوست 🌷 @yazeynb @yazeynb سلام صبحتون شهدایی💐🍃
❁﷽❁ 🔹 همیشه در کلام ابراهیم عبارت «ان شاء الله» شنیده می شد او معتقد بود که کارهای ما اگر خدا بخواهد به نتیجه می رسد. @yazeynb ✨وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ‏ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً (۲۳) درباره‏ هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من آن را فردا انجام مى ‏دهم. ✨ إِلَّا أَن یَشَآءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیت َ وَ قُلْ عَسَى‏ أَن یَهْدِیَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِن ْ هَذَا رَشَدا (ً۲۴) @yazeynb 🔸 مگر آنکه (بگویى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش کردى گفتن: ان شاءاللّه، همین که یادت آمد پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا به راهى که نزدیک‏ تر است، راهنمایى کند... «سوره کهف» @yazeynb ❤️
✨ در محضر شهید @yazeynb ❄ آخر آذرماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود.  می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. @yazeynb ✴ بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. 🎇 من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟ منتظر این سوال نبود. لحظه ای سکوت کرد و گفت: 💎 من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که می خواستم نگفت.  @yazeynb
◾️🖤◾️@yazeynb◼️🖤◼️ ☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج☀️ یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. فقط مےگفتم: يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔 هوا تاريک شده بود. خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم. مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌 من دردے حس نمےڪردم! آن ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. !❤️ لحظاتے بعد آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن ، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔😔