eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
که نشان از انتظار لحظه به لحظه ایشان برای فرج دارد،   🔰خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود🎊 که یک روز آمد و گفت: «من کت 👔و شلوار 👖برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. 😅خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش❄️ هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند 👌و عروسی ما به تعویق افتاد.» 🔰هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود. 🌹👌دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود. همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»🌹👌 💞 به روایت یکی از دوستان صمیمی ۱۸   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌹 تازه دیپلمشو گرفته بود و دنبال کار می گشت که هزینه ای به خانواده تحمیل نکنه، به هر دری زد تا بلاخره یه کار خوب براش جور شد😍 خیلی راضی بود و با شوق و ذوق کارشو شروع کرد. بعد از چند روز دیدم دیگه نمیره سر کار، گفتم مرتضی جان، کارتو نپسندیدی؟چرا دیگه نمیری⁉️ لبخندحاکی از رضایت چاشنی نگاه نافذش کرد و گفت: چرا اتفاقا خیلی هم عالی بود😊، اما صلاح بود که دیگه نرم! بیشتر کنجکاو شدم که بدونم دلیلش چیه؟ کلی پرس و جو کردم تا اینکه گفت رفیقش بیکار بوده💔 و هماهنگ کرده که اون بره... آخه اون زن و بچه داشته و سخته که یه مرد شرمنده ی زن و بچه اش باشه😔 خاطره ای از زبان خواهر شهید 🌹 🌼اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌼   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
در منطقه کوشک وارد میدان مین شدم ، یک جمجمه دیدم و پیکری هم افتاده بود که خاک رویش را پوشانده بود . پیکر را برگرداندم ، کمی جلوتر یک پیکر دیگر دیدم و جلوتر تا هفت پیکر پیدا کردم در یک مسیر ! دقت کردم ، هر هفت شهید ، مهر و تسبیح به همراه داشتند ، از خودم خجالت کشیدم چون خیلی وقت ها در خواندن نماز کوتاهی می کردم.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص54 التماس دعای فرج..... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
✨الهـــی اگر بـد بودیـم ڪن تا فردایی بهتـر داشتـه باشیـم. خــ♡ــدایا بہ حـق نگذار کسـی با ناامـیدی و ناراحتـی شـب خـود را بہ صــبح برساند. یادمـان باشـد شـاید شبـی آنچنان آرام گرفتیـم ڪه دیـدار صبـح فـردا ممکن نشـود پـس بہ امیـد فـرداهـا محبـت هایمان را ذخیـره نکنیم. شبتـ🌙ـون در پنـاه خـدا🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃   ✿↶ ↷✿      ❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀ 🍃🍁 خـدای خـوبـم در شـروع یک روز دیگـر سپـاس ڪه چشمانم بہ روی دنیای زیبایت باز شد سپـاس برای نعمـت شکرگزاری و سپـاس برای سلامتـی‌ام ... 🍃🍁 خـدایـم برای همسایه‌ای ڪه نان ندارد برای دوستی ڪه قلب مرا شکست برای آنڪه روح مرا آزرد برای خانواده‌ام و برای همـدردانم و برای همهٔ بیمـاران برای درگذشتـگان و برای خویشتن خویش و از پروردگار عالـم 🍃🍁 بـار خـدایـا در این روز عـطا کن: خوشرویی، بخشـش ادب، صـداقت، متـانت مهـربانی، صبـوری، امیـد بصیـرت و شـادی را بہ همهٔ دوستـان و هموطنـانم   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃 ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱۹_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان آذربایجان شرقی، شهرستان مراغه، روستای ورجوی) (۱۳۳۶ ه.ش) شهید عمران پستی🌷 (استان اردبیل، شهرستان خلخال، شهر هشجین) (۱۳۳۸ ه.ش) شهید وحید امیری🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید مسلم احمدی‌پناه 🌷 (استان چهار محال و بختیاری، شهر فرادانبه) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید احمد دهقان 🌷 (استان یزد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدمحمد حیدر‌هایی🌷 (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سعید ابراهیمی🌷 (استان سمنان، روستای کهن آباد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدمهدی سیفی🌷 (استان یزد، شهرستان میبد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید ابوالقاسم‌مختاری‌اردکانی🌷 (استان یزد، شهرستان اردکان) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدضیاء گلدانساز🌷 (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدجواد باقری 🌷 (استان مرکزی، شهرستان دلیجان) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید امیر عبدالرزاقی🌷 (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدمحمدرضا باقی🌷 (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدرضا علی‌زاده دهخدائی 🌷 (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمد ابراهیم مقبل🌷 (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید علی مکاری🌷 (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید براتعلی سیاهکالی مرادی🌷 (استان قزوین) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدمهدی موسوی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدجواد موسوی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدمصطفی ادب دوست🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدعلی قادری موحد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید حسین رسولی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمدمهدی صمدی🌷 (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید ابوالقاسم قربان صباغ🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان قوچان) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدعلی راشدی 🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید حسن ترک آبادی🌷 (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید عباس کرم‌پور 🌷 (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید مهدی فیاض 🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید ابراهیم هوشیاری🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید مظاهر کیااحمدی🌷 (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید رضا مزروعی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نصر آباد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید محمدطاهر احمدی🌷 (استان بوشهر، شهرستان دشتی، شهر خورموج) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید شمس‌الله یوسف تبار🌷 (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید ولید اکبری🌷 (استان فارس، شهرستان لارستان، روستای براک) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید محمدرضا خاوش‌زاده🌷 (استان کرمان، شهرستان رودبار جنوب) (۱۳۹۶ ه.ش) ....🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دهم..( قسمت ۱ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 کمی بعد از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم آن قدر حال معصومه بد شد که مجبور شدیم در آن هیر و ویروی بچه را ببریم. بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواستم بغلش کنم با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم بماند. به سختی کلید را از توی کیفم در آوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم. ترس به سراغم آمد. در خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه هام را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم دیدم خبری از ماشین نیست حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنذستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم.از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه و از آن طرف علافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود اما باید می رفتم ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم دیگر نفسم بالا نمی آمد به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود گفتم: من با آقای ابراهیمی کار دارم بگویید همسرش جلوی درد است. سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت شماره گرفت و گفت: آقای ابراهیمی خانمتان جلوی در با شمار کار دارند. صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: خانم من؟ اشتباه نمی کنید؟ من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه. رفتم توی اتاقک و با صدای بلند گفتم: آقای ابراهیمی بیا جلوی در کار واجب پیش آمده است. کمی بعد صمد آمد. قیافه ام را که دید، بدون سلام و احوال پرسی گفت: چی شده؟! بچه ها خوب اند؟! خودت خوبی؟! گفتم: همه خوبیم. چیزی نشده فکر کنم دزد به خانه زده بیا برویم پشت در افتاده نمی شود رفت تو. کمی خیالش راحت شد. گفت: الان می آیم چند دقیقه صبر کن. رفت و کمی بعد با یک سرباز برگشت. سرباز ماشین پیکانی را که کنار خیابان پارک بود، روشن کرد. صمد جلو نشست و من عقب. ماشین که حرکت کرد صمد برگشت و پرسید: بچه ها را چه کار کردی؟! گفتم: خانه همسایه اند. ماشین به سرعت به خیابان هنرستان رسید.. وارد کوچه شد و جلوی در حیاط ایستاد. صمد از ماشین پیاده شد. کلیدش را در آورد و سعی کرد در را باز کند وقتی مطمئن شد در باز نمی شود از دیوار بالا رفت به سرباز گفتم: آقا خیر ببینید تو را به خدا شما هم بروید شاید کسی تو باشد. سرباز پایش را گذاشت روی دستگیره در و بالا کشید. رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند. خانه به هم ریخته بود درست است هنوز اساب و اثاثیه را نچیده بودیم اما این طور آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود. صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت: صدایم زد و گفت: قدم اسلحه اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم. اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد جای اسلحه امن امن است رفتم سراغش حدسم درست بود. اسلحه سرجایش بود. اسلحه را دادم دستش نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود با خونسردی گفت: فقط پول ها را بردند عیبی ندارد فدای سر و تو بچه ها. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌺🍃🌺 *❤️ قلب من خانۀ خداست …* ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمی‌کنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می‌کند، چون… ❤️ قلب من خانۀ خداست … ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی‌مانم خداوند هست و مرا بلند می‌کند، چون… ❤️ قلب من خانۀ خداست … شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی‌مانم پروردگار مرا از رنج‌ها رها می‌کند، چون… ❤️ قلب من خانۀ خداست … خوشحالم برای اینکه می‌دانم هرگز تنها نیستم خداوند همواره با من است، چون … *❤️ قلب من خانۀ خداست …*  🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🚨هشدار وزارت خارجه به دانشمندان ایرانی درباره سفر به آمریکا 🔹ا توجه به بهانه‌های واهی سیاسی ، امنیتی و یا قوانین ظالمانه و یکجانبه آمریکا نسبت به ایرانیان بخصوص نخبگان ایرانی و بازداشتهای خودسرانه و طویل المدت به همراه شرایط نگهداری کاملا غیر انسانی ، از اتباع ایران بخصوص نخبگان و دانشمندان درخواست می‌گردد از سفر به آمریکا حتی برای شرکت در کنفرانس های علمی و حتی با داشتن دعوتنامه ، بطور جدی اجتناب نمایند   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
در عملیات کربلای پنج ، حاجی بخشی در حال خاموش کردن آتش و شاهد ذره ذره سوختن و شهید شدن داماد عزیزش در درون ماشین بود ! تلاشش بی نتیجه ماند و دامادش به شهادت رسید.... 📕 ستارگان خاکی التماس دعای فرج..... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
خـدایا وقتی ڪه شب می‌رسد افڪارم از تـو و عشقـت آرامـش می‌گیـرد خوابـم از امنیـت و مهـرت اطمینـان می‌یابـد مـرا از واسطه‌های آرامـش و شـادی بنـدگانت قـرار ده خـدایا در انتهـای شـب قلب‌هـای مهـربان دوستـانم را بہ تـو می‌سپـارم باشد ڪه بـا یـاد تـو بہ آرامـش رسیـده و فـارغ از دردها و رنـج‌ها طلـوع صبحی زیبـا را بہ نـظاره بنشینند شبتـ🌙ـون سرشـار از آرامـش🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
هر روز طلوع دوباره خوشبختی و امید دیگری ست بگشای دلت را بہ مهـربانی و عشـق را در قلبت مهمـان ڪن بی شڪ شڪوفه‌های خوشبختی در زندگیت گل خواهد ڪرد زنـدگی زیبـاسـت اگر بہ آن زیبـا بنگـری زنـدگی زیبـاست اگر با مردمان نیـڪ رفتـار و نیڪ ڪردار باشی زنـدگی زیبـاسـت اگر آسمـان را آبـی و دلـت سبـز و آسمـانی باشـد   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
"~😍🌸~"  نماز است، که نصیب انسان شده😌 تا در شبانه روز 5نوبت با خالق هستی سخن بگوید😍 وی را مخاطب خویش قرار دهد و کلام انسان را بشنود و بپذیرد...☺️
حسین از عاشقان واقعی حضرت و از رزمندگان همدان بود. در زمان شهادت سه بار فریاد زد یا اباالفضل و به شهادت رسید. پدرش که از عرفای به نام همدان بود می گفت ، در عالم رویا پسرم را دیدم و علت این عمل را سوال کردم ، گفت ، بار اول که حضرت را صدا کردم ایشان را دیدم. بار دوم بالای سرم رسیده بودند ، بار سوم ، در آغوش حضرت عباس بودم که جان دادم.... 📕 راهیان علقمه 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۲۰_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۳۳ ه.ش) شهید بیژن گلشن🌷 (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۳۷ ه.ش) شهید حمید مهدوی ظفرقندی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۹ ه.ش) شهید محمدعلی اعتدال‌پور🌷 (استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان شهرکرد) (۱۳۴۰ ه.ش) شهید عبدالمجید ایزدی🌷 (استان بوشهر، شهرستان گناوه) (۱۳۴۱ ه.ش) شهید علی چیت‌سازیان🌷 (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۴۱ ه.ش) شهید علی‌اکبر آجودانی🌷 (استان سمنان، شهرستان شاهرود، روستای چهار طاق) (۱۳۴۶ ه.ش) شهید سیدجواد حسینی🌷 (استان گیلان) (۱۳۴۷ ه.ش) شهید محسن عربیان آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۴۸ ه.ش) شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد کیهانی🌷 (استان خوزستان، شهرستان اندیمشک) (۱۳۵۷ ه.ش) شهید وحید جاهد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سلمان باباکشی🌷 (استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۵۹ ه.ش) الله_دستغیب سومین شهید 🌷 محراب به دست منافقین (۱۳۶۰ ه.ش) شهید غلامعلی پیچک🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رمضان یحیی‌زاده جلودار🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمد اسماعیل یاسینی🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید زمان زاهد پاشا🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رمضان ولی‌اللهی بیشه سری 🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید مهدی واحدیان🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید سیدکاظم موسوی کانی🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رضا خیری بلوک‏‌آباد🌷 (استان آذربایجان شرقی، شهرستان مراغه، روستای بلوک‏‌آباد) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید سیدمحمد موسوی‌نژاد🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید علی اصغر نیک‌صفت🌷 (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمد کره‌بندی🌷 (استان بوشهر، روستای کره‌بند) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمود جلیلی🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمد مهدی سیاسی🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمود سلطانی مزینانی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمد تدین🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید ماشاءالله صفاری🌷 (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید مدافع حرم محمدحسن خلیلی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید غلامرضا بداغ‌آبادی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید حسن فروتن🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۷ ه.ش) شهید محمد شهسواری 🌷 (استان کرمان، شهرستان کهنوج، قریه شیخ آباد) (۱۳۷۵ ه.ش) شهید امر به معروف و نهی از منکر هادی محبی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۸ ه.ش) نادر دریابان خبرنگار دوران دفاع مقدس (۱۳۹۱ ه.ش) شهید مدافع حرم حسن اکبری🌷 (۱۳۹۵ ه.ش) شهید امین افشاری پور🌷 (استان کرمان، شهرستان بم) (۱۳۹۷ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دهم..( قسمت آخر )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 با شنیدن این حرف ، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیر خشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم طلاها هم نبود. صمد مرتب می گفت: عیبی ندارد غصه نخور بهترین را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصل کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است. کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بود. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم. شب که صمد آمد ما هنوز توی حیا بودیم صمد تعجب کرده بود گفتم: می ترسم دست خودم نیست. خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد. گفتم: بی خودی وسایل را نچین. من این جا بمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا بر می گردم قایش. خندید و گفت: قدم بچه شدی می ترسی؟! گفتم: تو که صبح تا شب نیستی فردا پس فردا اگر بروی ماموریت من شب ها چه کار کنم؟! گفت: من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم. گفتم: خودم می روم. فقط تو قبول کن. چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند. فردا ظهر که آمد شاد و سرحال بود گفت: رفتم با صاحب خانه حرف زدم یک جایی هم برایتان دیده ام اما زیاد تعریفی نیست اگر صبر کنی جای بهتری پیدا می کنم. گفتم: هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم. فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دور تا دور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم. شب که صمد آمد خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: قدم اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست باید دنبال جای بهتری باشم بچه ها مریض می شوند. شاید مجبورم شوم چند وقتی به ماموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست باید اول خیالم از طرف شما راحت شود. صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند خودش هم پیگیر بود. می گفت: باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد هم نزدیک بازار هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد. من هم اساباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: بالاخره پیدا کردم یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مومن و مهربان مبارکتان باشد. با تعجب گفتم: مبارکمان باشد؟! رفت توی فکر انگار یاد چیزی افتاده باشد گفت: من امروز و فردا می روم مرز جنگ شده عراق به ایران حمله کرده است. این حرف را خیلی جدی نگرفتم با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود اما خانه خوبی بود دیوارها تازه نقاشی شده بود رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیاد هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود بر عکس خانه قبل. صمد راست می گفت صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نشستند. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌸🌸🌸🌸 ✅ضرورت شناخت امام زمان(عج)☀️ 🌸 امام حسین در جمع اصحاب فرمودند: ✨ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند ❎ هنگامیکه او را شناختند عبادتش کنند وقتی او را عبادت کردند به برکت این عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند🚫 مردی پرسید: شناخت خدا چیست❓ 🌸حضرت فرمودند: ✅این است که اهل هر زمانی امامی را که باید از او فرمان ببرند، بشناسند 📚 بحارالانوار، ج۲۳ ، ص ۸۳ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرج
و انهدام شبکه ۱۱ نفری فساد در انجمن بیماران کلیوی ساوه مسئول روابط عمومی سپاه روح الله استان مرکزی از شناسایی و انهدام شبکه فساد مدیران و کارکنان انجمن بیماران کلیوی ساوه به دلیل ارتکاب جرائم مختلف از جمله جعل سند و کلاهبرداری خبر داد. http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
هَمیشه‌توخونه‌صِدام‌میزَد: "همسرِشهیدنوروزی... هَمسرِشهیدجان..." وقتی‌زُل‌میزدبهم میگفتم‌بازچیشُده؟ میگفت: سِنت‌ڪوچیکترازاونیه‌که‌بِهت‌بگن همسرِشهید...✨ هَنوزبچه‌ای‌آخه! عَوضش‌میشی‌کوچیکتَرین‌همسرِ شهید...((: 🍃🌹   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
❀🍃✿🍃❀ 🍃✿🍃❀ ✿🍃❀ 🍃❀ ❀ 🔻 🔻 ❤️آیت الله بهجت(ره): 🔘ترس مقربان از است نه فقط از ؛ صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک: گیرم که بر عذابت صبر کردم، چگونه بر جدایی ات صبر کنم؟! 🔶این ها برای کسانی است که خیلی خیلی از ما بالاترند. ما هنوز به مقام آن ها نرسیده ایم. سلمان و مقداد و ابوذر، در چه مقامی بوده اند؟! اما این ها را نشناخته ایم. چطور می خواهیم انبیا و اوصیا را بشناسیم؟! 📚گوهرهای حکیمانه ص 55   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃 ❀ 🍃❀ ✿🍃❀ 🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و می‌خواست او را بكشد و بخورد خرس فرياد می‌كرد و كمك می‌خواست پهلوانی رفت و خرس را از چنگ اژدها نجات داد، خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را ديد به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو می‌شوم و هر جا بروی با تو می‌آیم آن دو با هم رفتند تا اينكه به جایی رسیدند، پهلوان خسته بود و می‌خواست بخوابد خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا می‌گذشت، از پهلوان پرسيد اين خرس با تو چه می‌كند؟ پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد مرد گفت: به دوستی خرس دل مده كه از هزار دشمن بدتر است! پهلوان گفت: اين مرد حسود است خرس دوست من است من به او کمک كردم او به من خيانت نمی‌كند مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان آدم را می‌فریبد او را رها كن زيرا خطرناک است پهلوان گفت: ای مرد مرا رها كن تو حسود هستی مرد گفت: دل من می‌گوید كه اين خرس به تو زيان بزرگی می‌زند پهلوان مرد را دور كرد و سخن او را گوش نكرد و مرد رفت پهلوان خوابید مگسی بر صورت او می‌نشست و خرس مگس را می‌زد، باز مگس می‌نشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمی‌رفت، خرس خشمناک شد و سنگ بزرگی از كوه برداشت و همین كه مگس روی صورت پهلوان نشست خرس آن سنگ بزرگ را بر صورت پهلوان زد و سر مرد را خشخاش كرد. مهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یکی است دشمن دانا بلندت می‌كند بر زمينت می‌زند نادان دوست 📚 داستان‌های مثنوی معنوی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌹گوشه ای از وصیتنامه شهید صدرزاده چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش میکنم: 1- وقتی را شروع میکنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. 2- وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان میآید اگر فکر کردهاید که شیطان میگذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... 3- اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید. 4- سخنان مقام معظم را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار میکند و راه درست را نشانتان میدهد. 5- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم.بچسبید. 6- خودسازی دغدغه اصلی شما باشد 🌹شادی روح صدر زاده صلوات   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
باید توجه داشت که هراندازه احمق زیاد باشد ، بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق و حماقت ، مبارزه نفاق نیز هست ، زیرا احمق ، ابزار دست منافق است. قهرا مبارزه با احمق و حماقت ، خلع سلاح کردن منافق و شمشیر از پشت منافق گرفتن است.... التماس دعای فرج..... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃