eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
..🥀 ، آموزگار کلاس دوم دبستان هاشمی آموزش و پرورش منطقه ۱۴ تهران که در شرایط شیوع کرونا برای دانش‌آموز دختر تبعه افغانستان که دسترسی به گوشی هوشمند نداشت کلاس درس را در پارک برگزار می‌کرد، بر اثر کرونا درگذشت. روحش شاد...😔 🥀اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🥀 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
روایتی از علیه السلام نقل شده که نشان می دهد، حضرت زینب سلام اللّه علیها از دیدگاه ائمه علیهم السلام چه شخصیت والایی دارد. حضرت سجاد علیه‌السلام فرمودند: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم» «عمه جانم زینب در طول زندگی اش اش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»؛ یعنی حتی در وضعیت غم بار یازدهم محرم، که شب شام غریبان است. ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 #یازینب...
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت هفتم)🌹🍃
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت هشتم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین نـان و پنيـري هسـت، بـا هـم ميخوريم. مهدي بيرون رفت. رضا گفت: نگفتي كجا ديدياش. مجتبي گفت: پسر، مگر روي آتش نشستهاي، اين قـدر وول مـيخـوري؟ بعـداً برايت تعريف ميكنم. مهدي، بشقابهاي غذا را آورد. كنار آن سه نشست و چهارتايي شروع كردند بـه خوردن. رضا اول باترديد اما بعد با اشتها دست به غذا برد. بعد از غذا، مهدي كمي با آن سه گپ زد و بعد گفت: كمي استراحت كنيد، بعد خودم به پادگان ميرسانمتان. عبداالله گفت: نه اخوي، راضي به زحمت شما نيستيم. مهدي خنديد و گفت: شما چه قدر تعارفي هستيد؟! مهدي بالش آورد و بيرون رفت. آن سه دراز كشيدند. رضا گفت: خب مجتبـي، حالا بگو.مجتبی گفت: عبداالله، يادت هست روزهاي اولي كه به پادگان آمديم؟عبداالله گفت: «همچين ميگويي روزهاي اول كه انگار چند سال است در جبهـه هستيم! هنوز سه هفته نشده خب، بابا... منظورم همان روزهاي اول است. يك روز صبح زود وقتي كنار منبع آب داشتم دست و صورتم را ميشستم، اين بنده خدا را ديدم كه سـطل سـطل آب ميبرد و توي دستشوييها ميريخت. بعد محوطـة دور آنجـا را بـا جـارو تميـز كـرد. عبداالله، تو هم بودي... نه؟ ـ آره... حالا يادم آمد. دو ساعت است فكر ميكنم كجا ديـده امـش. نگـو نيـروي خدماتي است! رضا گفت: پس چه طور خانه و زندگياش اينجاست؟» مجتبي در بين خواب و بيداري گفت: نميدانم شايد.... كلمة آخر حرفش كش آمد و خوابش برد. چند لحظـة بعـد، آن سـه بـه خـواب عميقي فرو رفتند. رضا از خواب پريد. اول منگ و گيج به اطراف نگاه كرد. نميدانست در كجاسـت. عبداالله و مجتبي در كنارش خواب بودند. همه چيز به يادش آمد. بـه سـاعتش نگـاه كرد. رنگ از صورتش پريد. با هول و ولا عبداالله و مجتبي را تكان داد. ـ بچه ها، بلند شويد. ديرمان شد. مجتبي... عبداالله... مجتبي و عبدالله نشستند. عبداالله گفت: خيلي بد شد. حسابي دير كرديم. در اتاق باز شد و مهدي وارد شد. هر سه بلنـد شـدند. مهـدي گفـت: همچـين خوابيده بوديد كه دلم نيامد بيدارتان كنم. رضا گفت: خيلي ديرمان شده. فرمانده، پوست كله مان را ميكند. مهدي خنديد و گفت: نترسيد... آبي به سر و صورتتان بزنيد، برويم. ماشين به پادگان رسيد. رضا گفت: خدا به دادمان برسد. حسابي دير كرديم. مجتبي به خورشيد در حال غروب نگاه كرد و گفت: خيلي بد شد. مهدي گفت: اگر ميخواهيد، من بيايم و با فرمانده تان صحبت كنم. عبداالله گفت: اگر اين كار را بكنيد، خيلي خوب ميشود. نگهبان دم در پادگان با ديدن مهـدي سـلام كـرد و طنـاب ورودي را برداشـت. ماشين داخل پادگان شد. مهدي گفت: گفتيد كدام گردان هستيد؟ حضرت زهرا(س). ماشين به سوي يكي از ساختمانها رفت. مجتبي و رضا و عبداالله با اضطراب پياده شدند. مهدي هم پياده شد و گفت: يكي برود فرمانده گردان را صدا كند. رضا به داخل ساختمان دويد. چند لحظه بعد با فرمانده گردان آمـد. فرمانـده بـا ديدن مهدي خنديد و او را بغل كرد. رضا با تعجب به عبداالله و مجتبـي نگـاه كـرد. مهدي، فرمانده را كنار كشيد و كمي با او صحبت كرد. بعد به سـوي آن سـه آمـد وگفت: خب، من رفتم. اگر گذارتان به شهر افتاد، باز هم به ديدنم بياييد. خوشـحال ميشوم. خداحافظ. مهدي با آن سه دست داد و رفـت. فرمانـده گـردان بـه طرفشـان آمـد و گفـت: برويد به اتاقتان. اين دفعه را به خاطر آقا مهدي بخشيدمتان. رضا گفت: آقا مهدي؟ فرمانده گردان گفت: مگر او را نميشناختيد؟ آقا مهدي، فرمانده لشگر ماست». نفس در سينة رضا حبس شد. به مجتبي و عبداالله نگاه كرد. آن دو هـم چنـدان حال و روز بهتري نداشتند. ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
روز یازدهم روضه دگر لازم نیست شصت و نه بار امان از دل زینب(سلام الله علیها) بنویس...😔
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🏴🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🏴 🌹🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ، یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،یا بِنْتَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ اَلسَّلامُ عَلَى مَنْ تَهَيَّجَ قَلْبُها لِلْحُسَيْنِ..🌹🏴 🏴🌹سلام بر تو ای سیده زینب دختر پاک رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا و سلام بر بانويى كه قلبش از جاى كنده شدبراى حسين...🌹🏴 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
طالبِ خـــونِ خـــدا، مَتـى تَرانا وَ نَراكَ يابنَ مِصبــاح الهُدي، مَتـى تَرانا وَ نَراكَ چه شـود با تو كنم گريه سرِ قبرِ حسين در مـــــزار شهـــــدا، مَتــى تَرانا وَ نَراكَ ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد.. ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
شهادت یادگار کربلا نگین آرامش قلب اهل حرم حضرت سید الساجدین ، امام زین العابدین علیه السلام ، محضر آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و تمام عاشقان اهل بیت تسلیت باد . ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام_تسلیت_باد🌹🏴 #السلام‌_علیک_‌یا_‌اباعبدالله‌_الحسین...🌹🏴 #ما_ملت_امام_
... بچه که بودم فکر میکردم دائم الذکر یعنی تسبیح بگیری و بگردانی و تهلیل و تکبیر بگویی. فکر میکردم گوشه ای بنشینی و در خودت بروی و هر چند دقیقه یکبار آهی بکشی، میشوی دائم الذکر. آدم‌های عاشق را دیده‌ای؟ هر لحظه منتظر پیام معشوق‌اند؛ منتظر صحبت اویند؛ موقع حرف زدن هی لبخندشان باز است؛ مشعوف اند. لزوما هم ذکری از نام معشوق نمیکنند؛ یا اشرف و یا بلقیس و یا فتانه و... هم نمی گویند. دائم الذکر یعنی همین. هی یاد او کنی و لبخند بزنی هی منتظر باشی با او حرف بزنی... پانوشت: این وسط عشق امام حسین علیه السلام، قاعده را به هم ریخته! دائم الذکرهای حسین، نمیتوانند بخندند. هربار یاد معشوقشان می افتند، گریه شان میگیرد... ...😭 🌹🏴 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
به حرمت امام سجاد علیه السلام به حرمت بیمار مصلحتی کربلا نعمت سلامتی را از ما مگیر و بیماران را با دست مهربانت لباس عافیت بپوشان آمین یا رَبَّ الْعالَمین...🌹🏴 ...🌹🏴
🍂 هر شهید کربلایی دارد که خاکِ آن کربلا، تشنه‌ی خون اوست و زمان، انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد؛ و آن‌گاه خونِ شهید، جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود..! روحش را از آن، به سفری خواهد برد که برای پیمودنِ آن هیچ راهی جز، شهادت وجود ندارد..:) ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دلم برای ده اول محرم تنگ شده😔 خدارو شکر امسال هم قسمتم شد ذکر شور هیئت حضرت ابوالفضل عباس علیه‌السلام را بگم ..😭 ..😭
...😭 آهسته گويمت.. نكند بشنود رباب گهواره را در حراجی بازار ديده اند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا