eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
عکسی از سخت ترین لحظات جبهه جنگ تحمیلی ..😔 برادری در کنار برادرش ولی بدون سر...😭 ... اونجوری وایستادند تا خاک ندهند به دشمن... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
عکسی از سخت ترین لحظات جبهه جنگ تحمیلی ..😔 برادری در کنار برادرش ولی بدون سر...😭 #یاحسین... اونج
📞 .... چه زیباست سیاهی چادر شما ، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می‌گرفتم. باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکتِ مجاهدت حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها بدست آمده است. امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم‌رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی حجاب شما کم‌ رنگ و کم‌ اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سَرِ مزار بیایید ... 🌷🕊 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🏝ای زلالی دلنشین چشمه ساران، برایمان از باران بگویید... ای پاکی بیکران آسمان‌ها، برایمان از پرواز بگویید... ای آرامش وصف‌ناپذیر دریاها، برایمان از ساحل بگویید... ای تمام حجمِ روییدن، ای همه‌ی وسعتِ شکفتن، ای عطر دلفریب گلستانها، ای معنای معطر بنفشه‌زارها... ای رویای دشت‌های تشنه... برایمان از بگویید... تا از طنین داودی‌تان دوباره بروییم، قد بکشیم، زنده شویم و جان بگیریم...🏝 ✨ابن الانوار الزّاهِرة ✨ ⚘«او» هم خود نور است و هم فرزند نورهاي درخشان است... امروز اين گونه به ايشان سلام دهيم: «اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ الْأَنْوارِ الزّاهِرَةِ»؛ سلام بر تو اي فرزند نورهاي درخشان!⚘ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
لبخندتو تحویل همه سال من است😍 ومن نوروزم را هر روزم را مدیون توام...🌹🍃 🌷🕊 🌹🍃 💐🕊 🌹🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
... 🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊 باخواندن این خاطره شرمنده شدم که چرا فعالان فرهنگی گاها بخاطر یک اختلاف یا سوءتفاهم ساده به یکدیگر ظنین ی...شوند. بخاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه ۸۱ پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده‌بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده‌بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم : آره، چه كار داری؟ پرسید : مرا می‌شناسی؟ گفتم : نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم : اتفاقاً ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم : نمی‌دانم. گفت: نام محمدجواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم : اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه‌چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت : پیام من مرزداری از وطن است. صبوری من است. نگذارید وطن بدست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم : بخدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... منبع : - عیسی عبدی... رجوع کنید به کتاب ساعت به وقت بغداد، ج۱، ص۸۹ – چه خون دل ها که خورده نشد.... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...🌹🍃 عکس حَرمت حک شده آقا به دلم ای کاش که من زائر صحنت بشَوم... در حرم باشیم ... 🍃🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ...🌹🍃 دلم هوای تو کرده ... باز‌ هم‌ زائرتان‌ نیستم‌ از دور سلام... سلام بر امام مهربانیها...🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#یا_امام_رضا_علیه‌السلام...🌹🍃 عکس حَرمت حک شده آقا به دلم ای کاش که من زائر صحنت بشَوم... در حر
‌روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامه‌ای من نیز حاضر می‌شوم تصویرِ جانان در بغل ....
🌴 #یازینب...
‌روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامه‌ای من نیز حاضر می‌شوم تصویرِ جانان در بغل #یاامام_رضا....
دل ما‌ را‌ ز چه رانی‌ ز شفاخانه ی‌ خویش ای‌ که‌ گویند‌ طبیب دل بیمار‌ تویی...
🌴 #یازینب...
#یا_امام_رضا_علیه‌السلام...🌹🍃 عکس حَرمت حک شده آقا به دلم ای کاش که من زائر صحنت بشَوم... در حر
هرچقدر ندیدنش طولانی تر میشه تازه میفهمی چقدر دوسش داری..... به جُز دست دعا، دیگر که بالا می‌برد ما را . . .؟! دعا کنیم برای هم...
🌴 #یازینب...
دل ما‌ را‌ ز چه رانی‌ ز شفاخانه ی‌ خویش ای‌ که‌ گویند‌ طبیب دل بیمار‌ تویی...
دلیل لبخند زدن کسی باشید امروز .... یا امام رضا... دوای دردامی ،حاجت روام کن که بخندم و شاد باشم....
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_راز_درخت_کاج🌹🕊 #خاطرات : #شهیده_زینب_کمایی 🌹🍃 فصل اول..( قسمت سوم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الش
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : 🌹🍃 فصل اول..( قسمت چهارم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین خیابان ها خلوت بود. شب اول سال نو بود و خانواده ها خوش و خرم کنار هم بودند افراد کمی در خیابان ها رفت و آمد می کردند توی تاریکی شب یکدفعه تصور کردم که زینب از دور به طرف ما می آید اما این فقط یک تصور بود دخترم قبل از اذان مغرب لباس های قدیمی اش را پوشید و روسری سورمه ای رنگش را سر کرد و چادرش را تنگ به صورتش گرفت و رفت دو تا چشم سیاه قشنگش میان صورت لاغر و سفیدش معصومیت عجیبی به او می داد. همین طور که در خیابان های تاریک راه می رفتیم به مادرم گفتم مامان یادته زینب یک سالش که بود چطور دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟شهرام با تعجب پرسید زینب چشم گوسفند را خورد؟ مادرم رو به شهرام کرد و گفت: یادش به خیر، جمعه بود و من خانه شما آمده بودم. همه ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم. بابات کله پاچه خریده بود؛ آن هم کله پاچه خوشمزه ای. زینب یک سالش بود و توی گهواره خوابیده بود همه ما هم پای سفره کله پاچه می خوردیم مامانت چشم های گوسفند را توی کاسه کوچکی گذاشت که بخورد من بهش سفارش کرده بودم که به خاطر خواصش چشم گوسفند بخورد من توی حرف مادرم پریدم و گفتم کاسه را زیر گهواره زینب گذاشتم برگشتم که چشم ها را بردارم کاسه خالی بود شهرام گفت مامان چشم ها چی شد؟ زینب آنها را خورد؟ زینب که خوابیده بود تازه بچه یک ساله که چشم گوسفند نمی خورد. من گفتم زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دو چشم را برداشته و خورده بود دور تا دور دهانش کثیف شده بود. شهلا و شهرام زدند زیر خنده من با صدای بغض کرده گفتم آن روز هم ما خیلی خندیدیم. شهلا گفت: مامان پس قشنگی چشم های زینب به خاطر خوردن چشم های گوسفند است؟ من گفتم چشم های زینب از وقتی به دنیا آمد قشنگ بود اما انگاری بعد از خوردن چشم های گوسفند درشت تر و قشنگ تر شده بود. دوباره اشک هایم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه می کردند. بعد از ساعتی چرخیدن توی خیابان ها دلم راضی نشدبه کلانتری برویم. تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها نرسیده بود مادرم گفت: کبری بیا به خانه برگردیم شاید خدا خواهی زینب برگشته باشد چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد همه خوشحال و سراسیمه به طرف در حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود جبهه دختر سبزه رو و قد بلند آبادانی بود که با زینب دوست بود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۲_۰۳_۲۷_۱۶_۰۱_۵۲_۶۸۷.mp3
12.29M
یه نگاه یه نظر...🌹🍃 یه دعا به دلم بکنی چی میشه آقا...🌹🍃 🎤: کربلایی سید رضا نریمانی 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
انهدام باند سازمان یافته رشوه و فساد اقتصادی در خوزستان با اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی (عج)، باند سازمان یافته ارتشا و فساد اقتصادی در اداره کل امور مالیاتی خوزستان شناسایی و با هماهنگی مرجع قضایی تعداد سه نفر از متهمان دستگیر و سی نفر احضار شدند. متهمان با کاهش مبالغ مالیات و تضییع حقوق بیت المال و در مواردی با بزرگنمایی مبالغ مالیاتی و فریب مودی،اقدام به اخذ رشوه از مودیان میکردند. تاکنون از متهمان این پرونده چند فقره ملک مسکونی و تجاری،صدها قطعه مسکوکات طلا، هزاران دلار پول نقد کشف و ضبط و حساب های بانکی متهمین با میلیاردها تومان موجودی مسدود شده است. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن جالب یک خادم الشهدا در دیدار با سردار سلامی در یادمان شهدای شلمچه در بازدید سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یادمان شهدای شلمچه،امیر شریفی از خادمین الشهدای حاضر در این یادمان خطاب به سردار سلامی: این بچه های خادم تنها یک چیز می خواهند و آن شهادت است. راهیان نور را دریابید، این بچه ها به عشق شهدا و حضور در راهیان نور لحظه شماری می کنند. : بهزاد زعیم 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🏝سلام مضطرِ غریب... روزهای نیامدنت طولانی شد رو به قبله امن یجیب می‌خوانم و می‌گویم: يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ...🏝 ⚘دلتنگم پدر ... دلتنگ روزهای خوب، شادی‌های بی دلواپسی... دلتنگ کوچه‌های خوشبخت، شهر بی‌حسرت، صورت‌های پرلبخند... دلتنگم پدر... دلتنگ آمدنتان... دلتنگ روزی که عطر آرامش در هوای زمین بپیچد... دلتنگ روزی که آسمان از شکوه شاپرک‌های امید پُر شود.... دلتنگم پدر ... دلتنگ دیدارتان...⚘ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊 🌷🕊 در سال ۱۳۴۴ در تهران دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و در سال ۱۳۶۷ به خدمت مقدس سربازی در کمیته رفت. وی سرانجام در پنجم فروردین‌ماه ۱۳۶۹ در دوراهي پاسگاه پيران ولشگرياب زاهدان در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت رسید.🌷🕊 🌹🍃 💐🕊 🌹🍃 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
صلوات شعبانیه | حاج میثم مطیعی_۲۰۲۲_۰۳_۲۸_۱۰_۱۳_۳۵_۸۶۵.mp3
5.58M
🎤: دکتر حاج میثم مطیعی اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَهِ ..🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🕊🌷 آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد، وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از ۷۰ هزار نفر پاسدارى كرد، بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت. ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى‌دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد 🕊🌷 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هر کاری را که در رابطه با خدا انجام می دهی، کامل و زیبا از کار در بیاور تا به حقیقت آن برسی؛ مثلا نماز را. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_راز_درخت_کاج🌹🕊 #خاطرات : #شهیده_زینب_کمایی 🌹🍃 فصل اول..( قسمت چهارم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب ا
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : 🌹🍃 فصل اول..( قسمت پنجم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوست هایش خبر گم شدن زینب را شنید و به خانه ما آمد وجیهه هم خیلی ناراحت و نگران شده بود او به من گفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقت ها برای عیادت مجروحین جنگی به بیمارستان می رود یکی دو بار خودم با او رفتم من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحین می رود. زینب بارها برای من و مادر بزرگش تعریف کرده بود، ولی او هیچ وقت بدون اجازه و دیر وقت به اصفهان نمی رفت خانه ما در شاهین شهر بود که بیست کیلومتر با اصفهان فاصله داشت با اینکه می دانستم زینب چنین کاری نکرده اما رفتن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود من و خانواده ام که آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم وجیهه قبل از رفتنمان به اصفهان با خانواده اش هماهنگ کرد و همه با هم به طرف اصفهان رفتیم. آن شب جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد بیابان های تاریک بین راه وحشت مرا چند برابر کرده بود فکرهای زشتی سراغم می آمد فکرهایی که بندبند تنم را می لرزاند مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان محافظ زینب باشند به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابان های اطرافش تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت آن مجروح سفارش های زیادی درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبهه ها کرده بود که همه ما سر صف به حرف های گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند. وجیهه راست می گفت مجروحی به اسم عطاء الله نریمانی، یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح را هم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم ماشین هر چه می رفت به اصفهان نمی رسیدیم چقدر این راه طولانی شده بود من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد خدا خدا می کردم زودتر به اصفهان برسم وقتی به اصفهان رسیدیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم دیر وقت بود نگهبان های بیمارستان جلوی ما گرفتند و من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم و داخل بیمارستان شدیم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
سلام بر بانویی که جماعت مردان و ریش ‌سفیدان ما به احترامش جان فدا می‌کنند و جمع بانوان از مهر بوسه بر چادرش می زنند. تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---