eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
از همه رانده و تنها شدنم را دیدی😭 زیر بار گنهم تا شدنم را دیدی پای نفسی که تمام ثمرم را سوزاند دامن آلوده و رسوا شدنم را دیدی
شرمسارم که پس از این همه توبه هربار خارج از حیطه ی تقوا شدنم را دیدی روز و شب غافلِ از مرگ و شب اول قبر قاطیِ بازی دنیا شدنم را دیدی😭 آخدا... باز بنده گنهکارت اومده در خونه ات😭
ملجأ طفل گرفتار، فقط مادر اوست دست بر دامنِ زهرا شدنم را دیدی😭 مرده ای بودم و مادر به دعا یادم کرد با دعا کردنش احیا شدنم را دیدی یا زهرا... فدات بشم مادر...دستمون رو مادرانه گرفتی و عشق اهل بیت رو در دلهامون انداختی😭
به علی کرد سفارش که بگیرد دستم از زمین با مددش پا شدنم را دیدی😭 یاعلی جان...هر جا افتادم دستم رو گرفتی😭 از علی، کرب و بلا دارم و با خرج پدر زائر عرش معلا شدنم را دیدی
علتش کام حسین است که وقت افطار خیره بر آب گوارا شدنم را دیدی😭 سلام بر سیدالعطشان😭آقا جان افطارها به کام دلم زهر می شود...😭
دل مجنونِ من افتاده به پایین پایش😭 بنده ی اکبر لیلا شدنم را دیدی علی اکبر به پدر گفت: پدر، شکر خدا سال ها طی شد و رعنا شدنم را دیدی😭 یا علی اکبر...
بریم علقمه... شبای وداع ماه رمضون ...جا داره روضه وداع ... اباعبدالله روز عاشورا خیلی جاها وداع کرد...😭 یکی از اون لحظه های سخت...وداع با برادر و علمدار و سقای لشکرش😭
خدا جون... امشب هم که شب قدر هست ... دستان قمربنی هاشم رو واسطه قرار دادیم...اومدیم در خونه ات😭 الهی العفو😭
علقمه گفتم‌ و‌ دیدم دلم از پا افتاد یاد لبهای علی اصغر و‌ دریا افتاد😭 علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست تیر آنقدر به او خورد که از پا افتاد😭 یا ابالفضل مددی😭
نمیدونم طاقت میاری... این چند بیت رو با هم بخونیم و متوسل بشیم به آقام ابالفضل😭 علقمه گفتم و دیدم...که عمودی آمد ناگهان در وسط معرکه سقا افتاد شیری افتاد زپا و همگی شیر شدند😭 گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد... وسط این همه سرنیزه و شمشیر و سنان ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد😭 یا زهرا...😭
وقتی آقا ابالفضل از روی اسب افتاد... دیگه دستی در بدن نیست ...لشکر ملعون بر سر حضرت ریختند...😭 روایت میگه وقتی اباعبدالله دیگه صدای تکبیر عباسش رو نشنید به سمت شریعه راه افتاد...😭
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها..😭
اولین جایی که رسید دید ذوالجناح تکان نمیخوره دید یکی از دستان ابالفضل روی خاک افتاده... یا حسییییین😭 نمیدونم اون لحظه مولامون چه حالی شد...😭 از اسب پایین اومد دست داداش رو بغل کرد و روی چشماش گذاشت😭 فرج مولامون بحق این لحظات سخت که بر اباعبدالله گذشت🤲
رفت جلوتر دست دیگر عباس رو دید..‌.😭 ابا عبدالله از روی رد خونین دست ابالفضل رفت تا کنار بدن برادر رسید😭 وقتی رسید کنار علقمه دید همه دور عباس حلقه زدند😭
این دو‌دست ابالفضل علمداره... دستانی که روایت میگه خانم حضرت زهرا سلام الله علیها روز قیامت به واسطه این دو دست ابالفضل شفاعت میکنن😭
لشکر ملعون تا دیدند ابی عبدالله رسید همه فرار کردند. حضرت پرسید این تفرون؟ داغ داداشم رو بر دل گذاشتید.به کجا فرار میکنید؟ آمد بالا سر ابالفضل..‌.فرفع صوته بالبکاء... امشب میخوای گریه کنی و ناله بزنی راحت باش😭 روضه...روضه وداع با ابالفضله😭 شهدا رو در محفل ابالفضل یاد کنیم...
خانم زینب کنار علقمه ..‌. میگفت پاشو داداش..‌.پاشو منو کمک کن...زینبت رو تنها نگذار😭 امان از دل زینب😭 لحظه وداع سخته ...اون هم با پهلوان دلاوری چون ابالفضل😭
ابی عبدالله اول تا نگاهش افتاد به ابالفضل دست به کمرش گرفت...😭 به خدا این جمله خودش یه دهه روضه است😭 یا أخي... الان انكسر ظهري و قلت حيلتي و شمت بي عدوي.😭 یاالله😭
یعنی تا نگاهش به عباس افتاد صورت ابی عبدالله شکسته شد .رنگ از چهره حضرت رفت.😭 ابی عبدالله داغ زیاد دیده...هم داغ جوون... هم‌داغ برادر دیده..‌.هم داغ پدر و مادر در دیده.اما وقتی نگاهش به عباس افتاد...😭 فرمود انکسر ظهری و قلت حیلتی ...یعنی داداش پشتم شکست😭 با رفتنت دیگه بیچاره شدم...صبرم از دست رفت😭 و انقطع رجایی... امیدم رو از دست رفت😭 یا حسیییین😭
خیلی حرفه این جمله آخر...داداش کمرم شکست. صبر و چاره از دستم رفت...امیدم ناامیدم شد...😭 سادات ببخشند ...صدا زد عباس برادرم پا شو... و شمت بی عدوی😭 پاشو ببین که دشمن داره ناسزا میگه...پاشو ببین داره به خیمه ها نگاه میکنه😭 پاشو داداش...پاشو کمک حسین کن...😭 ابالفضل ...برادرم ...تو همه لشکر منی...تو همه دار و ندار منی😭
تیر رو از چشم برادر بیرون کشید...و سرش رو گذاشت رو دامنش... یه نگاه به عباس کرد😭 دید از چشم عباس داره اشک میریزه..‌ گفت داداش داری گریه می کنی😭 عباس گفت داداش من برای تنهایی تو گریه میکنم.تو الان لحظه آخر سر من رو بغل کردی😭 اما من دارم برای ساعات دیگه تو گریه میکنم اون لحظه چه کسی سر تو رو به دامان می گیره حسییییین جان😭
دم آخر... آقام عباس صدا زد داداش خواهشی دارم ازت... منو به خیمه ها نبر😭😭😭😭😭 ...شاید واسه اینکه به خانم سکینه و اهل حرم قول داده بود😭 آب هم شرمنده عباس شد😭 لایوم کیومک یا اباعبدالله
از همه قبول باشه.. اجرتون با سیدالشهدا... ان شاءالله یه روضه حضرت مسلم بن عقیل‌.. علیه‌السلام بدهکار شما شدیم ، امشب کاش چند خط هم از سفیر آقام امام حسین علیه‌السلام میفرستادیم 😔 ان شاءالله به زودی می‌فرستیم
🌴 #یازینب...
از همه قبول باشه.. اجرتون با سیدالشهدا... ان شاءالله یه روضه حضرت مسلم بن عقیل‌.. علیه‌السلام بدهکار
جان ختم المرسلین در کوفه جا دارد، ندارد بهتر از روح الامین در کوفه جا دارد، ندارد افسر جانباز حق در کوفه سر گردان و بی کس نائب سلطان حق در کوفه جا دارد، ندارد مسلم بی خانمان در کوچه می گردد امشب یک جهان ایمان و دین در کوفه جا دارد، ندارد آسمان کوفه امشب گریه کن بر حال مسلم اختر قرآن ببین در کوفه جا دارد، ندارد امتحان حق نگر از مسلمانان و مسلم مسلم است ای مسلمی در کوفه جا دارد،ندارد...😭