eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید چمران میگه: خدایا! هدایتم کن، که ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.. 🪴 • @YekAsheghaneAheste
زهرا نگاهی به علی انداخت و فرمود: نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاء فدایت شوم.. جانم سپر جان توست علی! @YekAsheghaneAheste
و اگر اُمیدی در تو بمیرد، خداوند امید های فراوان دیگری درونت زنده میکند🌱
هرجا خدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی، غصه نخور.. این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خودت پی ببری. یکمی تلا‌ش میکنی جبران می‌شود، امتحان فضل خداست و برای رشد خلق نافع و لازم است! -میرزااسماعیل‌دولابی- _ @YekAsheghaneAheste _
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر : شھید بسیار صادق و راستگو بود . به همه تا حد توان کمک می کرد . خوش اخلاق و مهربان بود خوش قول و خوش خلق و نجیب بود . واجبات را به نحو احسنت انجام می داد .🌱 -شہیدکمال‌صادقی‌آردی🕊 @YekAsheghaneAheste
بعضے‌ها هم‌ هستند نه میخوان سنگ قبری داشته باشند نه میخوان کسی بالاسر قبرشون وایسه اینجور آدما رو میگن گمنام مفقودالاثر یعنی ته ته شھادت... یعنی برات ویژه مادری ڪنن... :)🤍 • @YekAsheghaneAheste
میگفت: بخداازشهدا‌جلومیزنید اگه‌رعایت‌کنید"دل‌ نلرزه":)🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_هجدهم _آآآآآآییییییییی محمــــــــد دست نزن بہ دستمممم درد میـکنــــــــــ
❤️ کــیف و سـاک هایـمان را جـمع میکنم قـرار اسـت براے زیــارت آخـر و خـداحافظے بہ پـیش آقا برویـم پـیراهن چارخـانہ اے با رنـگ هاے تـیره بہ تـن میکنے و شـلوار ڪتان مـشکے رنگت کہ اولـین بار براے تولدت خـریده بودم را میـپوشے مـن هم روســرے کـاربنے رنـگے را بہ سـبک لبنانے میبندم و چـادر عربے ام را سرم میـگذارم دسـتم را میـگیرے و بہ سمـت حرم میرویم از بیــن مغازه هاے پـشت سر هم بازار نزدیڪ حرم یکی یکی بہ ویترین هایشـان نگاه میکنم یک لحظہ چشـمت بہ مغازه اے میافتد و با عجلہ میگویی : تـو همیـن جا باش الان میام! نگـاهت میکنم و تا خواستم بہ دنبالت بیایم باز میگـویی : نیـا وایـستا الان میام... سر جایم می ایستم...پشـت میکنـے و بہ سمـت فروشـگاه میدوے معـلوم نیسـت چہ فروشـگاهی است آن طرف خـیابان است زیـر سایہ ے سقف یکے از فروشگاه ها می ایستم و منتظرت میـشوم چنـد دقیقہ بعد از فروشگاه بیرون مے آیی و پاڪت کوچڪے را داخـل جیبت میگذارے و بہ سـمتم مے آیی موشـکافانہ سمتت مے دوم ، دستم را بہ سمـت جیبت می برم و با کـنجکاوے میپـرسم : چے گـرفتے ببـینــــــــــم؟!! مانع میـشوے و میگویی : فـضولے گل من؟!! اخمے میکنم و طلبکارانہ میـپرسم : چـے گفـتــــــــــــــــــــے؟؟؟؟؟ با خنده میگـویے : بعـدا نشـونت میدم دسـتم را میگیرے بہ سـمت حرم می رویم... رد سایہ مان را دنبال میـکنم با خنـده میگویم : بابا لنگ دراز دیدی اینو؟ بہ سایمان اشـاره میکنم میخندے و میگویی : ایـن دفعه کہ بیایم مـشهد یکے کوچولو ترم اون طرفہ! ذوق مـیکنم! حتے فکـرش را هم نمی کردم کہ ایـنقدر عاشق بچہ هایی! @YekAsheghaneAheste