فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.¸¸ ❝ما ملت امام حسینیم ❝ ¸¸.🌱
#حاج_مهدی_رسولی
#استوری
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_26 بعد از اینکه مراسم تموم شد،منو محمد رفتیم بیرون که دیدیم جواد رو صندلی نش
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_27
تقه ای به در زدم و رفتم تو
_چرا هنوز بیداری؟
سرش رو از تو گوشی بالا اوورد و گفت
_من؟...هیچی داشتم یه چیزی میخوندم...تو کجا بودی؟
نگاهی به صورتش انداختم،چشم هاش قرمز بودن و رد اشک رو گونه هاش افتاده بود...
نگران شدم که نکنه دوباره اتفاقی افتاده باشه! اروم در رو بستم و رفتم جلوش نشستم
_الهی من قربونت بشم،باز چی شده؟
متعجب بهم خیره شد و گفت
_چیزی نشده امیر!...چرا اینجوری میکنی؟
دست زدم به گونه هاش و گفتم
_پس این نم و جای اشک ها چی میگن؟
بغض کرد و گفت
_امیر من امروز رفتم یه جایی...
دستام رو از صورتش کشیدم و دقیق بهش نگاه کردم ببینم چی میگه...
ترسیده بودم،نکنه باز اون پسره کاری کرده،یا جایی بردتش؟
انگار که خودش از تو صورتم فهمید و هول شده گفت
_نه...اونجایی که تو فکر میکنی نرفتم!...
نفس راحتی کشیدم که ادامه داد
_جایی که امشب بودم امیر خیلی متفاوت بود...یه جوری بود!...نمیدونم چجوری بگم...وقتی میخواستم از کنارش عادی بگذرم،چیزی اومد تو ذهنم که مانع شد! انگار که کنترل پاهام دست من نبود. من رو کشوندن به جایی که همه جاسیاه بود!...امیر، یهو بغضم گرفت! نفهمیدم چجوری دارم اشک میریزم...اصلا خیلی عجیب بود...
وقتی داشت باهام حرف میزد،بغض داشت و چشم هاش آماده باریدن دوباره بودن...
مثل اینکه حضرت زینب امشب به خواهر منم نظر کرده بود!...
لبخند تلخی بهش زدم و گفتم
_حالا الان داشتی چی میخوندی
نگاهی به گوشی دستش انداخت و با همون حالتش گفت
_اونجا همش اسم دو نفر رو میگفتن...همش میگفتن وای از دل زینب،چه ها کشید از دوری حسین!....کنجکاو شدم ببینم اینها کی هستن..
لبخندم پررنگ تر شد و گفتم
_حالا فهمیدی کی هستن؟
با گفتن این حرفم انگار نتونست جلوی بغضش رو بگیره و زد زیره گریه...
...
کپی ممنوع ⛔
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_27 تقه ای به در زدم و رفتم تو _چرا هنوز بیداری؟ سرش رو از تو گوشی بالا اوورد
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_28
دلم ریخت...طاقت گریه های ریحانه رو نداشتم.
بغلش کردن و سرش رو گذاشت رو شونه هام...
در حالی که داشت گریه میکرد گفت
_امیر میدونی زینب کیه؟...
میدونستم،خوب هم میدونستم، بی بی زینب کی بود و چه ها کشیده بود...
صبر و طاقتش بود که من رو شیفته خودش میکرد...
اما با این وجود سری تکون دادم،که ادامه داد..
_امیر....برادرش رو تشنه شهید کردن!...سرش رو بریدن و بالای نیزه ها بردن....
منم هم پای ریحانه شروع کردم به گریه کردن.
از بغلم بیرون اومد و گفت
_میدونی چقدر براش دیدن این صحنه ها سخت بوده؟...من طاقت ندارم،یه خار تو پای تو بره!...اون سر برادرش و رو نیزه ها دیده بود...بدن برادرش رو اونطور دیده بود...
گریه هاش تبدیل شده بودن به هق هق.
میدونستم تحمل گریه های زیاد رو نداره برای همین از کنار تخت آبی دستش دادم..
یک سر آب رو خورد...انگار که اروم تر شده بود گفت..
_چرا من تا الان هیچ وقت این ها رو نشنیده بودم؟...چرا یک بار مامان اینارو برام تعریف نکرده بود؟
ریحانه راست میگفت...تا جایی که به یاد دارم،مامان همیشه یا سره کار بود و یا با خاله مَهین در گشت و گذار!
یکبار با ما ننشست حرف بزنه.
بابا هم که اینقدر درگیر شرکت بود و وقتی هم که میاومد خونه مامان بقیه وقتش رو میگرفت ...
ریحانه گفت
_یادته بچه بودیم مادرجون تو حیاط نذری میپخت؟همیشه برام سوال بود چرا اینکار رو میکنه... از اون روز به بعد مامان دیگه نذاشت بریم خونشون!...یادته؟
سری تکون دادم و حرفش رو تایید کردم...
بعد از اینکه حالش بهتر شده بود ازش قول گرفتم دیگه سروقت گوشی نره و بگیره بخوابه که اونم قبول کرد.
از اتاقش بیرون اومدم و رفتم تو اتاقم و در رو بستم.
لباس هام رو عوض کردم و خودم رو انداختم رو تخت...
چه شب عجیبی بود امشب...
یا امام حسین،میشه خواهرم رو هم بیارید تو مسیرتون؟...به خدا که تا عمر دارم نوکریتون رو میکنم...
عمه زینب!...میشه بزرگواری کنی،خواهر من رو هم زیره چادرت بگیری؟ میدونی که چقدر دوستش دارم و وابستشم!...تو رو برادرت قسم میدم مراقبش باش...
از خستگی چشم هام گرم شدن و نفهمیدم کی خوابم برد...
...
کپی ممنوع ⛔
@YekAsheghaneAheste
•|🌱|•
هنرخمینیعزیزاینبود
اولاسلامرابهپشتوانهایراندرآورد
سپسایرانرادرخدمتاسلامقرارداد...
•#شهیدحاجقاسمسلیمانی
#خمینۍکبیر #لبیک_یا_خامنه_ای
#دهه_فجر #امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
سالروزپیروزی انقلاب شکوهمند ...
اسلامی ایران #مبارکباد ؛
درود بر روان پاک #امام و شهدا ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌿🌸🌿🌸🌿🌸•••
منتظرتم رزمنده....✌🏼🇮🇷
#دهه_فجر #امام_زمان #شهدا
#لبیک_یا_خامنه_ای #فردا_خواهیم_امد
@YekAsheghaneAheste
اعمالقبلازخواب☝️🏻🌸
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
التماسدعا✋🏻
#شب_بخیر
#ماه_رجب
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste