•
نزدیک عملیات بود .
میدانستم دختردار شده ، یک روز دیدم
سرپاکت نامھ از جیبش زده بیرون ..
- این چیه؟!
+ عکس دخترمه !
- بده ببینمش
+ خودم هنوز ندیدمش😄
- چرا؟!
+ الان موقعِ عملیاته . میترسم مهر پدر و
فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد ..🚶🏻♂!
#دههکرامت
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
اگرخستهشدیم،بایدبدانیمکجایکاراشکالدارد
وگرنهکاربرایخداکهخستگیندارد...!
_شهیدحسنباقری
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💭تو دنیایی که خیلیها دنبالِ ضرر میرن،
تو دنبالِ خیلیها🎭 نرو!...
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
خدا واست همچی داره
توجه زیادی بهش نمیکنی!
ولی واسه
دنیایی که هیچی برات نداره:/
و ازش فقط یه
تیکه کفن سفید به ارث میبری
سنگ تموم میزاری..
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✍تمرکز برا درس خوندن نداری؟
-🗓حتما برنامه داشته باشین، بی برنامگی باعث میشه تمرکز کافی نداشته باشین و حواستون همش پرت بشه
-از چیزایی ک باعث پرت شدن حواستون میشه😬 دوری کنین مثل: گوشی📱
-مکان مطالعتون شلوغ نباشه، بهتره ی جای ساکت و آروم به همراه نور کافی باشه💡
-یه کاغذ کنارتون باشه و اگه فکری چیزی اومد سراغتون روی اون برگه بنویسین📝
#امتحانی_طور
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💜رمان آنلاین دوراهی سرنوشت💜
💜پارت چهارم💜
از حوزه علمیه خارج شدیم به سمت پایگاه راه افتادیم
منـ فرمانده پایگاه محلات و پایگاه دانشجویی بودم
وچون رشته ام گرافیک بود طراح هئیت مون هم بودم
قراربود دهه اول برنامه محرم بچینیم
بعد بریم دانشگاه برای پیشواز محرم آماده کنیم
وارد پایگاه شدیم بچه های شورای پایگاه ماهمه خیلی جوان بودن
به احترام بلند شدن صد بار بهشون گفتم فرمانده اصلی ما امام زمانه
اما اینا آدم نیستن 😡😡😡😡
بسم الله الرحمن الرحیم
بچه ها محرم نزدیکه
دهه اول طبق هرسال برنامه هئیت موکب العباس داریم
فقط لطفا تا شب هرکس هرشب پذیرایی کنه و کار پخش وسایل انجام بده به من اس ام اس بدید
فرداشب اسامی به همراه شب براتون میفرستم
یاعلی
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
💜رمان آنلاین دوراهی سرنوشت💜
💜پارت پنجم💜
اس ام اس های بچه ها شروع شد
رسیدیم دانشگاه به سمت دفتر خواهرا رفتم
-سلامممممم 😂😂😂
مریم (مسئول آموزش):سلام خاله جیغ جیغو
-جیغ جیغو خودتی
چرا سالن و بقیه جاها سیاه پوش نشده 😡😡😡😡
مریم:والا ما از پس این آقایون برنمیایم
منتظر بودیم تو بیای جیغ بزنی بعد
-ههه
ماندانا:والا مریم راست میگه سعید همش تو خونه میگه حتی صادق از تو میترسه ؟
-صادق 😳😳😳😳
ماندانا:عظیمی
-مرگ حالا برم جیغ بزنم ؟
مریم 👍لایک
به سمت دفتر آقایون راه افتادم
برادر عظیمی
برادر عظیمی:بله بفرمایید خواهر احمدی
-باید سالن و بقیه جاهارو سیاه پوش کنیم
برادر عظیمی:چشم
بچه ها بیاید کمک
خواهراحمدی قسمت پایین با شما خواهران و قسمت بالا با ما
یاعلی
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣