رمان آنلاین عشق بی انتها ❤️
#پارت_چهلم
روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید. دل تو دلم نبود، هم یه جوری ذوق داشتم
و هم یه جوری استرس
شدید امانمو بریده بود. یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون
میدن؟! یعنی سید خودش چیکار
میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟!
و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت. اصلا حوصله
هیچ کاری نداشتم و دوست
داشتم سریع تر شب بشه، بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن، حالا این پسره
چی میخونه؟؟ وضعشون
چطوریه؟! و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد. هرچی ساعت به شب نزدیک
تر میشد ضربان قلب منم
بیشتر میشد، صدای کوبیدن قلبمو به راحتی می شنیدم. خلاصه شب شد و همه
چیز آماده بود که زنگ در صدا
خورد…
از لای در آشپزخونه یواشکی نگاه میکردم، اول مادر سید که یه خانم میانسال با
چادر مشکی بود وارد شد و
بعدش باباش که یه آقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود، و پشت سرشون هم دیدم
سید روی ویلچر نشسته و زهرا
که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه. بعد ویلچر رو آروم حرکت
داد به سمت داخل. با
دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد، تو دلم میگفتم به خونه خانم
آیندت خوش اومدی! بعد
اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه
و با یه قیافه متعجبانه
گفت: شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟! آقای مهندس چرا
نیومدن؟!
که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت: ایشون اقای مهندس
هستن دیگه…
-با شنیدنش لحن صدای بابام عوض شد. چون آشپزخونه پشت بابام بود نمیتونستم
دقیق ببینمش ولی با لحن
خاصی گفت شوخی میکنید
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
جانانهبهگوشیم(:😉😊
https://harfeto.timefriend.net/16672338632371
الو📞📞📞
میشنویم نظراتتون رو
امشب جواب میدم
جوان بود !
پیش امام #جواد آمد !
درد و دل کرد:
حال دلم خوب نیست...
از مردم خسته شده ام...
از همه عاصی شدهام !
بریدهام، به تهخط رسیدهام !
امام فرمود:
به سمت #حسین فرار کن !(:
اهای بچه شیعه ها..
اونایی ک امام حسینی هستی..(:
یه کانالی پیدا کردم برا اونایی ک #مجنونالحسینن..
چرا وایسادی..😕
اقا صدات کرده.. به عشق اربابم شده دستت رو بزن رو لینک.. 😍
در خیمه امام #حسین برا همه بازه...!
کافیه وارد این خیمه بشی..👇🏽😃 @Dochtarana @Dochtarana منتظرتون هستیم...! تازه کلی #عکسهایمذهبی #حسینی کلیپ و فیلم هر چی ک دوست داری داره..😊😍 @Dochtarana
- اون لحظه های آخر ،
وقتی داشتن شکنجهش میکردن . .
بهش گفتن : به رهبرت فحش بده !
گفت : من این جسارتو نمیکنم ! . .
شما بزنید (: ! 💔. .
شهیدی که مادرش توی معراج میگفت دیدی آخر غریب گیرت آوردن مامان . . !
میخوای بیشتر آشنا شی با شهید پس بزن رو لینک و عضو شو!🌿
قطعا دعوت شده ی شهید هستید . . .):
https://eitaa.com/joinchat/963117293C79b46384eb
خوش اومدید♥️
شهیدی که به جای آلمان سر از سوریه در آورد😢
شهیدی که بعد از شهادتش به شهید ازدواج معروف شد...😍
#خوشتیپ آسمونی.🌸
دوست داری بیشتر بشناسیش؟ پس چرا معطلی بزن رو لینک و عضو شو😊
برادر خوبی میشه براتون🦋
https://eitaa.com/joinchat/3900178629Cb7bec0b4ee
خوش اومدید...دمتون گرم❤️
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِ_مَهدَویَت
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِ_مَهدَویَت
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
✍ انتطار ظهور یعنی چه❓
«افْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ» یعنی چه❓
🔶 بعضی خیال میکنند اینکه افضل اعمال، انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم #امام_زمان (عجّل الله تعالی فرجه) با عدهای که خواص اصحابشان هستند یعنی سیصد و سیزده نفر و عدهای غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روی زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادی کامل را برقرار کنند، آنوقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجی را داریم و میگوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! (یعنی بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!) نه، انتظار فرج داشتن یعنی انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنی آرزوی واقعی و حقیقی مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوی اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همهی کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهرهگیری شد، آنوقت من میآیم❗️
🥀 شهیدمطهری
📚 از کتاب آزادی معنوی ص ۱۷۳
#السلامعلیڪیابقیہاللھ
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝