جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
-ملالنیسٺاگرڪربلانمۍبرۍام . .
همینڪہیادِگداےِدَرِحرمڪنۍڪافیسٺ❤️🩹🌱'!›
#حسین_جـآنم
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_دارو ندارمو ازم بگیرو حرمو نگیر :)
#بابارِضا 🤍
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
دیگه فقط امام رضا درکم میکنه
فقط امام رضاست که متوجه حرفام میشه:))
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماییم و غمی پایدار و حسرت حرم رفتنی با رفیقامون...(:💙
#حرم
بگن امن ترین جای جهان ..
خواهم گفت یه کنج از حرم امام رضا:))
#بابارِضا
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
بگن امن ترین جای جهان .. خواهم گفت یه کنج از حرم امام رضا:)) #بابارِضا
واسه من همین بسه کنارمی امام رضا.
#بابارِضا🤍
میگفت میری مشهد
به امام رضا میگی مشکلت چیه
بعدم امام رضا بهت میگه:
درستش میکنم حالا بفرما چایی
همینقدر قشنگ:))🌱
#بابارِضا🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_و زندگی من خلاصه شده تو یِ اســم..؛
•.•بابارضاجونم🥲•.•
#بابارِضا 🥺♥
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
#پارت١٩
امروز ۱۵ تیره و دقیقا یک ماه از اولین دیدار من و محمدجواد میگذره...
توی این یک ماه برای فراموش کردنش هرکاری کردم... ولی نشد
از سرگرم کردن خودم با کارای خونه و هر روز بیرون رفتن با مهدیه و عضو شدن توی گروه حلال احمر بگیر تا کلاسای مبانی خبرنگاری که هفته ای دو روز میرفتم... هی تازه ماه رمضونم هست و ببشتر وقتم رو مسجدم...
ولی.... نشد....
صدای آهنگ صبح امید حامد قطع شد و گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود اشکامو پاک کردم و تماس رو وصل کردم
_الو بفرمایید
ناشناس: خانم زمانی؟
_بله بفرمایید امرتون
ناشناس: عه ببخشید فکر کنم اشتباه گرفتم. خدافظ
_وا الووووو الووووو
تماس قطع شد وا این دیوونه دیگه کی بوددختر بود ولی صداش اصلا آشنا نبود
از اونجایی حوصله نداشتم پیگیرش نشدم فقط شمارشو سیو کردم تا مشخصات تلگرامش رو ببینم
(خادم بی بی)اسم پروفایلش و حرم حضرت معصومه عکس پروفایلش بود
این دیگه کیه
راستی علی امتحاناش تموم شده و برگشته کرمان(فاطمه خانومم دیگه کلا خونه ما تلپ بیرون نمیره) علی به طرفم اومد و کنارم نشست
علی: آبجی گلی خوبی؟
_از احوال پرسیای شما
علی: متلک میگی آبجی خانوم
_متلک نیست عزیزم حقیقه مگه شما غیر خانووومتون کسی رو هم میبینید
علی: امشب افطار پیتزا دعوتت میکنم شهربازیم میبرمت که ببینی داداشت به فکرته
_عه جان من به به بریم (حالا مدیونید فکر کنید تا همین یه دقه پیش میخواستم قورتش بدم ها من اصلا اسم خوردنی میاد روحیه میگیرم)
علی: راستی سادات یادم رفت بهت بگم
_چیوووو
علی: سیدجواد رو یادته؟
خونشون بودیم رو روز تو قم
_خب خب اره چیشده مگه اتفاقی افتاده براش
علی: وا چرا همچین میکنی نه فقط بعد عید فطر با خانودش میان کرمان به مامان گفتم دعوتشون کنه خونه از خجالتشون در بیایم
جاااااانم آخ قلبم خدایا دمت گرم...
با خوشحالی رفتم توی اتاقو درو بستم و آهنگ عشق پاک حامد رو پلی کردم و رفتم توی فکر...
_یعنی قراره چند روز دیگه ببینمش...
ادامـہدارد . .