eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
40 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای اسماعیل رمضانی . شیخ هستن که کلامشون خیلی شرینِ الحق میشنه تو دل نا ندیده ِ میگفتن که یبار رفته بودن برای ملای پا ممبر در ایام فاطمیه که آخرش که روضه میخوندن همه گریه میکردن ولی یکی از اون جونا اصلا گریه نمی‌کرد اصلا حتی توجه هم نمی‌کرد. تا اینکه شب آخر که شروع کردن به روضه خوندن که یه لحظه صدای بلندی از اه ناله از ته مجلس میاد که میبنه عه این که همون جونست ؛ متعجب مات نگاهش میکردم که تا آخرش مجلس که رسید رفتم دم دستش گفتم که چرا اینطوری جون نه از شبای اولی نه از این شب آخر؛ گفت که حاج آقا من هیچی از چیزی که شما پا مبر از حضرت فاطمه میگفتید نمیفهمیدم . از احساس اما حسن که میگفتید من درکی نداشتم تا اینکه همین دیشب رفته بودم خونه . . .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
آقای اسماعیل رمضانی . شیخ هستن که کلامشون خیلی شرینِ الحق میشنه تو دل نا ندیده ِ میگفتن که یبار
. . . در هال رو باز کردم دیدم که چادر مادرم پهن توی هال و خاکی که یکمی از ته ریشه ریشه شده جا چرخ متوری هم روش بود !! نگران فقط مادرمو صدا میزدم مادر مادر ؛ تا اینکه در سرویس باز شد و مامانم بیرون اومد ‌ گفتم که چی شده گفتش که یه پسری با متوری که هواسش نبود بهم زد چیزی نشده تا اینکه دستش رو از صورتش برداشت دیدم که صورتش خراشی شده . همون لحظه طوری شده بودم که نتونستم نفس بکشم حاج آقا من بعد اون شب که مادرمو با اون حالت دیدم فهمیدم چی کشید حسن . داغ مادر چه شکلیه 💔 >>>>
دوستان رمان جمعه شب بارگزاری میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ننه زهرا دستمو بگیر !
گوشواره‌ای که بود ضریح طواف حور، یا رب به ضرب سیلی یک بی‌حیا شکست.
وضعیت الان من، دقیقا همون جاست که حاج مهدی می‌گه: غرق گناهم آقا تو چشام نگا نکن اما یه بارم دستای منو رها نکن :)))
یه‌چیزی‌رو‌می‌خوام‌بِت‌بگـم این‌شبا‌اگه‌جایی‌قسمتت‌شده و‌میـری‌روضه‌ی‌خانوم‌حضرت‌زهرا ؛ بدون‌نظر‌کرد‌ه‌مولایی . . جلسات‌فاطمیه‌خصوصیه ؛ مهمون‌خصوصیا‌رو مولا‌امیرالمومنین‌دعوت‌میکنن . .💔!