eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
- 🌱🧷- رفقا اخلاص درجه بندی داره ! برای مثال اونی که نماز میخونه چه توی تنهاییاش چه مهمونیا و دورهمی‌ها.. از اخلاص برخورداره اما وقتی توی مهمونی نماز رو کش میده ولی توی تنهاییاش نمازُ فوری فوتی میخونه درجه اخلاصش می‌کشه پایین .. -ملتفتی مشتی ؟! 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
امیدوارم به زودی برسد روزی که در سجده بگویم: رسیدم کربلا، الحمدلله . .
میگن زائر همیشه بعد نجف کربلا رود یعنی: غدیر اذن دخول محرم است باید شوی غدیری قبل از محرمی شدن ذکر علی ضامن اشک محرم است . .
-امیرالمؤمنین: شیرین ترین بخشیدن، آن است که بدون اینکه از تو درخواست کنند ببخشی. .(: ⸾غرر الحکم، حدیث337
از امشب رمان جدید بار گزاری میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"رمان آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ هر عشقی یک جا تموم میشه؛ و در نهایت تا مرگ... ولی عشقی که هدفش رسیدن به خدا باشه؛ هیچ‌گاه تمام نخواهد شد... ____ ‌ دغدغه‌ی جَوانیمون! به روضه‌ها رسیدنه! توسل همیشگیم به قاسم بن الحسنه! ‌ هــــــــــووووووف،دوباره صبح شد.. دستم رو از زیر پتو در میارم با چشم بسته دنبال گوشیم می‌گردم تا آلارم رو خاموش کنم... ‌ ای خــــــدا... دوران مدرسه که از خواب صبح محروم بودیم.. دانشگاهم که همینجوریه... فردا پس فردا اگـــــــــه معجزه بشه و کار گیرمون بیاد هم که باید صبح عَلَی‌الطلوع پاشیم.. آخه خدا..! من قربونت برم، اگر با خوابیدن تا لِنگِ ظهر ما مشکل داری! چرا انقدر خوشمزه و بچسبش کردی؟! ‌ تو همین غُرغُرکَردَنا بودم که صدای بابام اومد: _دختـــر..!! بجای غُرزدن پاشو آماده شو برو دانشگاه.. _نگا به بابات کن؛چقدر زرنگه.. رفتم سمتِ روشویی، دست و صورتم رو می‌شستم که مامان در جواب بابا گفت: _هــــــــــا.. یکی باباش زرنگه یکی لاک پشت.. _اگه از ترس خراب‌شدنای جنس‌های مغازت نبود رکورد خواب خرس رو می‌شکوندی.. ای خداا،خانواده من رو باش؛ وضو گرفتم و رفتم تو اتاق... همیشه سعی می‌کنم دائم‌الوضو باشم، آخه نمی‌دونی چقدر ثواب داره که.. هم اینکه اگر باوضو بمیری شهید میشی.. خدارو چه دیدی..! ‌ مانتو و شلوار مشکی رو پوشیدم با روسری و ساق بادمجونی،لبنانی هم بستمـ... به جز مدل لبنانی اصلا مدل دیگه‌ای‌ بلد نبودم چون زیاد خودم رو درگیر این چیزا نمی‌کردم برعکس رفقا.. رفتم جلو آینه.. آرایشم‌ که طبق معمول صفر درصد.. ‌ راستی،یادم رفته بود معرفی کنم... هدیه هستم تک فرزند تو خانواده غیرمذهبی... ولی خب من راهم رو خداروشکر از خانواده جدا کردم... دانجشوی سال دوم رشته مهندسی نفت در دانشگاه آزاد.. مامانم خونه‌دار و بابام سوپرمارکت داره.. رفتم تو آشپزخونه و یه صبحونه‌ی‌ مشتی زدم به رگ و سوار بر ماشین پراید هاچ‌بکی که تا حالا هزار جا زده بودمش شدم و بسم‌الله.. یه روز دانشگاهی دیگه.. خب امروزم رو تقدیم می‌کنم به آقاامام‌زمان(ع) هر روزم رو اگه یادم باشه تقدیم می‌کنم به یکی از ائمه‌اطهار(علیه‌السلام) ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ رمــــان "آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ ‌ ماشین رو پارک کردم و رفتم سمت محوطه دانشگاه.. نارنج از همون دور داره دست تکون میده؛ لابد فک میکنه کورَم،ای خدا دوستای من رو ‌ رسیدم بهش، هنوز سلام نکرده اشاره کرد پشت سرم رو ببینم.. برگشتم.. _بــــــــــه بــــــــــــه از نظر خودم اِکیپ خاصی داریم، نارنج که بزرگمونه و کُپُلِمون؛ همیشه‌ هم تو فاز نصیحت فاطمه هم دختر فنچ و قد کوتاهیه؛ به شدت خجالتی و آروم، منم که جونم براتون بگه، یه دختر شر و شیطوون و زبون دار و مجرد ‌ _ســـــلام بر تازه عروووس کوتوله فاطمه: -علیک سلام.. -اولا کوتوله نیستم و فنچم، دوما بهتر از توی تیرِ سیم هستم سوما من هنوز عروس نشدم و نارنجِ که تازه‌ عروسه _اولا من تیر سیم نیستم عزیزم، قد بلندم تا دلتم بخواد.. دوما نارنج دیگه کهنه عروس شد نارنج: وااای هدیه. اومد جواب بده که صدای آقای‌قربانی رئیسِ بسیج دانشگاه اومد؛ +خانم کیامرزی..! ساعت ۱۱‌ جلسه هست با خواهران بسیجی تشریف بیارید لطفا.. _بله چشم،ان‌شاءالله هنوز یه‌ذره دور نشده بود که فاطمه گفت: -نگانگا؛با نامحرم چه سرسنگینه، اونوقت با ما انگار دلقلک سیرکِ _اصلِشَم همینه.. دختر باید پیش نامحرم و غریبه خـــانم و سنگین باشه ولی پیش دوستاش یه تیمارستانی.. _هم اینکه مگه چِمِه!! تا دلتونم بخوااد دختر به این باحالی‌.. فاطمه: -سقف دانشگاه ریخت ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ وارد کلاس شدیم به محض وارد شُدَنِمون صدایی اومد +پنگوئن‌ها وارد میشن "ای‌خداا خود نامردشه آقای راد اونقدر که این تیکه می‌ندازه به چادر ما ژاپن به آمریکا ننداخته.. یکی نیست بهش بگه آقا ما پنگوئن تو که موهاتو مثل ترامپ زرد کردی شدی مرغ چی؟! من که یه روز حالِ این‌ رو خوب می‌گیرم، ولی الان درست نیست جواب بدم" خلاصه با تمام ناز اومدن‌های ساعت بالاخره رسیدیم‌ به ساعت ۱۱ با بچه‌ها رفتیم دفتر بسیج بعد از سلام و احوال پرسی نشستیم پشت میز ‌ آقای قربانی: +خب فردا روز دختره و همونطور که پیشنهاد دادین قراره گل بخریم و با رزق معنوی کنارش به دخترای دانشگاه بدیم.. +کیا مسولیت پخش گل رو برعهده میگیرن؟! _من و فاطمه داوطلب میشیم.. +خب خانم‌ها،کیامرزی،صفایی و جنتی (یکی از دخترای بسیج) +آقای فرخی شما رزق‌ها رو درست کردین؟! -بله فقط تو ماشینه... +خانم کیامرزی می‌تونید برید ازشون بگیرین؟! _بله،ان‌شاءالله +خب مهدیار(که ظاهرا همون آقای‌فرخی بود) همراه با خانم کیامرزی برید و رزق‌ها رو بدید به ایشون با صدای بله و چشم آقای فرخی پاشدیم و از اتاق رفتیم بیرون.. ایشون جلو می‌رفتن منم پشتِ سرشون.. داشتم فکر میکردم به یه ماشین پژوپارس رسیدیم.. صندوق عقبش رو باز کرد که صدایی از جلوی ماشین اومد: -مهدیار..! بالاخره اومدی پسر!! -دو ساعته من رو مثل چغندر اینجا کاشتی -آخه گل پسر! نمیگی رفیقت اینجا تلف میشه!! -اونوقت بی‌علی میشی؟! -من کاری ندارم جمله آخرش رو که گفت از تو ماشین سرش رو به سمت عقب کرد و من و آقای فرخی رو دید.. با دیدن من حدس می‌زنم دوست داشت سرش رو بکوبه تو فرمون ماشین.. آقای فرخی رزق‌ها‌ رو داد دستم.. بعد از تشکر از همونجا سوار ماشین شدم و رفتم خونه.. یه برنامه خوووب برا آقای راد یا همون مرغِ‌ زرد ریخته بودم که دیگه به چادر من توهین نکنه.. بی‌صبرانه منتظر فردا هستم.. هنوز هدیه شیطون رو ندیدید... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚امام صادق (ع) خطاب به افراد با ایمان در آخرالزمان فرمودند: آیا می دانید آنان که با ایمان راسخ در انتظار حضرت مهدی (عج) هستند و در بدترین شرایط صبــــر می کنند از آزار ها و سختی ها و ترس و ناملایمات بسیاری می بینند ، آنها روز قیامت از پیـــروان راستین ما هستند و به ما نزدیکترند.💚 📙احمد، مسند، ج٢، ص٣٩٠ ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✨ ذخیره ی خدا به فدای جسم و جانت که شه جهانیانی به مدیح تو چه گویم که تو خود جهان جانی به خیال خال رویت شده طی بساط عمرم نظری به حال زارم که تو محیی جهانی ز چه رو شبی به سویم نظری نمی نمایی به برم نمی نشینی به برت نمی نشانی تو که واقفی ز حال دل زار ناتوانم چه شود اگر نمایی نظری به ناتوانی نه زبان آن که گویم غم و ماجرای دل را نه تحملی که سازم به فشار زندگانی شب و روز در فراقت زِ دو دیده اشک ریزم که مگر کنی عنایت به ضعیف خسته جانی همه شب پیام وصل تو رسد به گوش جانم همه روز حاضرم من ز برای جان فشانی به رهت دو دیده بر در که مگر ز در درآیی رخ خوب خود نمایی و کنی هر آن چه دانی تو ذخیره خدایی که برای دادخواهی به تو جلوه ها نماید که کنی جهان ستانی من بینوای حیران بنشسته ام مهیا که رسد به گوشم از غیب صدای آسمانی ⬅️ دیوان حیران؛ علامه محمدحسن میرجهانی طباطبائی(۱)، صفحه ۴۱ (۱). علامه میرجهانی از دلباختگان امام زمان (عج) بودند که خدمت امام زمان (عج) هم تشرف داشته اند. 🏷 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
یه جای دعای عهد هست که میگه : اللَّهُمَّ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ ؛ خدایا با ظهورش بندگانت رو زنده کن، یعنی دلخوش نباش که داری زندگی میکنی ! تا آقا نیاد ، مِیــِّـــت محسوب میشی ..💔 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 بسم ࢪب الحسیݩ''؏'':)!』
᠉السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌المهدے ꜥꜥ ִֶָ