💗رمان خانم خبرنگار وآقای طلبه💗
#پارت١۵
ساعت ۵ عصره...
بعد اونکه سید از حوزه اومد ناهار رو با خانوادش توی کوه خضر خوردیم....
و الان سوار ماشین سیدیم تا مارو به ترمینال برسونه....
تصمیم گرفتیم برگردیم کرمان...
علیم هنوز امتحان داره و باید برگرده تهران...
باید برای همیشه با اولین کسی که با نگاه عسلیش دلمو لرزوند خدافظی کنم....
سیدم حالش گرفته اس...
مطمئنم بخاطر دیشبه...
احمقانس که فکر کنم اونم مثل من..
صدای آهنگ آخرین قدم حامدزمانی که محمدجواد گذاشته بود باعث میشد هرلحظه بیشتر بغض کنم ....
این آخرین قدم برای دیدنت...
این آخرین پله واسه رسیدنت...
گوشی فاطمه زنگ خورد
فاطی: سلام بفرمایید.
فرد مجهول:____
فاطی: عه نخیر من زن داداششونم شما شماره خودشونو یادداشت کنید....... ۰۹۱۰
عه شماره منو گفت
تلفنش که قط
ع شد رو کردم بهش و گفتم :
فاطمه کی بود؟چرا شمارمو دادی:
فاطی: از نشریه بود تو شماره منو بجای شماره خودت دادی...
_عه چیزه یعنی خب...
نمیخواستم با این نشریه کار کنم برای همینم... خب ببخشید آجی
فاطی: غیر بخشیدن چیکار میتونم بکنم.
دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم ترمینال
علی من و بغل کرد....
همه دلتگیامو یا اشک روی پیراهن سفیدش خالی کردم...
از بغل علی جدا شدم و با اشاره سر علی ازشون دور شدم سیدم پشت سرم اومد
احساس کردم قدماشو تند کرد...
احساسم درست بود اومد و دقیق جلوم وایساد
سرشو گرفت بالا و چشمای قشنگشو تو نگاه خیسم دوخت...
سید: امیدوارم بخاطر همه حرفایی که زدم این مدت و ناراحت شدید ازش منو ببخشید... بابت اتفاق دیشبم فقط امیدوارم حلالم کنید... (مکث کرد... طولانی...)
نمیدونم اسمشو چی باید گذاشت...
قسمت... تقدیر... اتفاق...
ولی هرچی بود تموم شد...
راستی این هدیه مال شماست.... یاعلی
یه جعبه کوچیک گذاشت توی دستمو رفت...
وقتی بازش کردم تصویر یه تسبیح آبی قلبمو شکست..
من و یه تسبیح و کلی حرف تنها گذاشت...
ادامـہدارد . . .
💗خانم خبرنگار وآقای طلبه💗
#پارت١۶
توی اوتوبوس نشستم و سرمو به شیشه تکیه دادم... هنذفری توی گوشه مه و آهنگ رسم همسفری حامد رو رو پلی کردم...
و آروم اشک میریزم
این دو روز با همه خاطراتش گذشت...
و من کل قلبمو توی شهر قم روی صحن حرم بی بی بین دوتا چشم عسلی جا گذاشتم... حالا منی که دارم بر میگردم بی دلم...
بی قلب...
مطمئنم تا آخر عمر دیگه نه میتونم دلمو برگردونم نه به کس دیگه بسپارمش...
همون لحظه های اول حرکت فاطمه از خستگی خوابش برد منم چشمامو بستم از خستگی و بی خوابی دیشب خیلی سریع خوابم برد...
با تکونای دست فاطمه از خواب بلند شدم
فاطی: فائزه جان پاشو رسیدیم.
_وای من چقدر خواب بودم مگه؟
فاطی: من کلا برای نمازم بیدارت نکردم دلم نیومد تا همین الانم عین خرس قطبی خواب بودی
_بی ادب
ساعت ۴ صبحه مامان اینا با ماشین اومدن دنبالمون قرار شد فاطمه ام بیاد خونه ما
بعد نماز صبح فاطمه خوابید...
دوربینمو برداشتم و گرفتم جلوم... _
بخاطر تو بود که سید رو دیدم...
تو باعث همه این اتفاقا شدی...
تسبیحی که محمدجواد بهم داد و دور دوربین بستم... گذاشتم روی زمین و خودم دراز کشیدم ولی دیگه خوابم نمیومد... چشمامو بستم و اولین چیزی که جلوی چشمام نقش بست چهره ی محمدجواد بود...زنگ صدای قشنگش هنوز تو گوشمه...
چقدر قشنگ اسممو صدا زد...چقدر قشنگ
خدایا خورشید داره طلوع میکنه...
تورو به همین لحظه مقدس که روز داره سر میزنه یا عشقی که تو دلم لونه کرده رو بیرون کن یا من و به محمدجواد برسون...
ای خدا چقدر آرزوی محال میکنم....
دیوونه شدم...
ادامـہدارد . . .
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#سلام_مولا_جانم ✋
#صبحت_بخیر_آقا_جانم 💐❤
🍃🌺 تنها به امید دیدن روزگارت
هر روز نفس می کِشم...
🍃🌹 ای که نگاهم فرش راهت
و جانم فدای نگاهت...
🍃🌼 روزی که ظهور کنی هیچ دلی نباشد
مگر روشن از فروغ سیمایت...
🍃🌷 و هیچ ویرانهای نماند
مگر گلشن از بهار دیدارت...
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲🌹
✋ سلام بر قطب عالم امکان 🌼🌹
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ڪربلا هر ڪس نرفته
با رضا مطرح ڪند ؛
از ميان پنجره فولاد
امضاء ميرسد ...❤️🩹🌱.
#امآم_رضآیـے_ام | #حسین_جـآنم
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
خدایاماروببخشکهتویحفظکردنِ
سورههایِقرآنمیلنگیم !😨🚶🏻♂
ولی #آهنگارو حفظیموافتخارهم
مۍکنیم 💔!
#تلنگرآنھ
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
میگفت:
نمیتونمتوضیحبدمچمه،
فقطاگهحرمبرمخوبمیشم💚:)
+ چقدرحقگفت((:
#حسین_جـآنم
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشممنخیرھبهعکسحرمٺبندشدھ ؛
باچہحالۍبنویسمکهدلمتنگشده((:!؟💔
#استوری | #دلتنگی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
آخمنفداۍاونضریحتباباحسین((:💔!
#حبیبۍحسین
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
بهماخردهنگیریدکهچراانقدر
ازحجابمیگوییم؛بهازایهرزینب،
عباسهادادهایمدرجبههها...🕊
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ما را که یا مُجیر و اَجِرنا عوض نکرد ؛
دلتنگ گریههای محرم شده دلم :)
#دلے
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
ما را که یا مُجیر و اَجِرنا عوض نکرد ؛ دلتنگ گریههای محرم شده دلم :) #دلے
چارهای ندارم جز اینکه در خونتو بزنم ؛
کربلا نمیری ؟
یه وقت گِله نکنیاا
هرچند دلت بشکنه ولی
به جاش اینطوری بگو :
من فقط یك نوکرم کار خودم را میکنم
او خودش هروقت که لازم شد به نوکر میرسد :)
#دلے
هدایت شده از تبلیغات عشق مذهبی
سین ارزان قیمت و پرجذب 😍
یه کا نداریم
- 🦋 ۲کاویو ۳۹
- 🌟 ۳کاویو ۵۹
- 🦋 ۴کا ویو ۷۹
- 🌟 ۵کا ویو ۹۹
- 🦋 ۱٠کا ویو ۱۹۹
فقط رضایت رو تو ببین🤤👇🏻
@Tableghat_88
.
هدایت شده از حساب کاربری من ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام، خوبی؟
یه مسابقهای توی ایتا گذاشتن
جوایزش خیلی باحاله؛
دو تا گوشی آیفون ۱۳ پرومکس داره
هشتا گوشی سامسونگ
و کلا ۱۱۰ تا جایزهی یک میلیون تومنی داره.
من خودم شرکت کردم
بعد نگی چرا به من نگفتیا😁
توی این کانال توضیحات مسابقه سنجاق شده👇
https://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
بیا تو کانال و پست سنجاق شده رو ببین🔺