eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.9هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.8هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dore_najaff110 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
💗خانم خبرنگار وآقای طلبه💗 ٢۶ نمیدونم کی خواب رفتم و چقدر در خواب ناز به سر بردم فقط یادمه با تکونای دست مهدیه بیدار شدم _سلام مندل:ساعت خواب پاشو رسیدیم خواهر هزار کیلومتر خواب بودی _به به چه خوابی رو هوا از هواپیما پیاده شدیم و به سالن فرودگاه اومدیم بعد تحویل ساک همون از فرودگاه بیرون اومدیم مندل: فائز سوار تاکسی شو بریم هتل _اوه اوه منو میخوای ببری هتل من تاحالا هتل متل نرفتم که اینا به گروه خونی ما نمیخوره منو ببر یه مسافر خونه ای گوشه پارکی چیزی مندل: حرف نزن سوار شو با تاکسی های مخصوص فرودگاه رفتیم هتل اطلس خیلی جای شیک و با کلاسی بود. مهدیه از قبل یکی از اتاق هارو رزرو کرده بود اینترنتی. رفت با خانومی که توی پزیرش هتل بود صحبت کرد و بعد با دوتا کلید اومد مندل: بیا یکی نال تو اتاق ۳۱۳ _باشه ممنون رفتیم بالا تو اتا دو تخته بود خیلیم شیک و عالی _وای مهدیه من دل تو دلم نیسن بیا زودتر بریم حرم مندل: تو تاحالا خواب بودی هیچی نفهمیدی من خیلی خستم بزار باشه برای فردا صبح _عه من میخوام الان که شبه برم کلی با امام رضا خلوت کنم و نماز صبحم حرم باشم مندل: من خستم نمیام. _پس من تنها میرم مندل: اگه گم نمیشی باشه _نه نترس لباسامو عوض کردم یکم خراکی برداشتم و رفتم بیرون از هتل اول خواستم پیاده برم ولی گفتم یهو دیدی گم شدم پس تاکسی گرفتم. _آقا بی زحمت برید حرم راننده:چشم از پنجره ماشین خیابونارو نگاه میکردم. مشهد توی شب خیلی قشنگه مخصوصا گنبد و گل دسته آقا که الان از پشت پنجره ماشین رو به رو مه راننده:خانم رسیدیم. _ممنون. کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم. از همون ورودی حرم دل تو دلم نبود بعد از گشت وارد شدم بالاخره بعد کلی جا به جایی وارد صحن صحن انقلاب شدم و اولین چیزی که منو تسخیر کرد سقاخونه اسمال طلا بود که تشنگی دل منو رفع میکرد جایی که میگن خود بهشته اینجاست اره اینجا خود بهشته... گنبد طلایی امام رضا... سقاخونه اسمال طلا... پسنجره فولاد رضا.... هرچیزی که بهشت خدا داره اینجام هست... چقدر آرومم اینجا... بخدا قسم که اینجا بهشته زمینه... ادامـہ‌دارد . . .
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗 ٢٧ ضریح و زیارت کردم و بیرون اومدم. حال دلم کنار امام رضا خوبه... خیلی خوبه... دوباره اومدم روی صحن و یه گوشه نشستم بعد خوندن چند رکعت نماز و زیارت نامه امام رضا گوشیمو چک کردم. اووووه توی تلگرام کلی پیام داشتم فاطی گلی داداش علی سحر عاطی و...... اوه حالا اگه من سفر نبودم هیچ کدوم یادی ازم نمیکردن حوصله هیچ کسو نداشتم ولی مگه میشه جواب فاطمه رو ندم... فاطمه ای که دوستم بود... زن داداشم شد.... حالام خواهرمه.... و چه بسا از خواهر مهربون تره برام... نوشته دلش برام تنگ شده و عکس از حرم میخواد از گنبد اقا عکس گرفتم و براش فرستادم. ولی آفلاینه... آخی آبجیم خوابه آقاجون.... ای امام غریب.... شنیدم میگن هرکس تورو به جان جوادت قسم بده دست شو رد نمیکنی.... آقاجون تورو به جان جوادت اگه قراره این عشق بلندم کنه و خدا نزدیک من به محمدجوادم برسم... اگرم قراره زمینم بزنه و از خدا دورم کنه کاری کن برای عشقش برای همیشه ازدلم بره.... تا اذان صبح فقط گریه و دعا کردم بعدم نمازمو خوندم از شدت گریه هام سرم داشت منفجر میشد بلند شدم برگردم هتل... از قدمی که بر میداشتم یه زوج دست تو دست هم مشغول زیارت بودن... امام رضا یعنی میشه یه روزی من و محمدجوادم..... وقتی سوار تاکسی شدم خورشید داشت طلوع میکرد صحنه خیلی قشنگی بود... هنذفریم تو گوشم بود و صدای آهنگ امام رضا ۱ حامد بغضمو بیشتر میکرد... نشون به این نشونه.... صدای نقاره خونه.... من و به تو میرسونه.... ببین دلم خونه.... زیر لب با صدای آروم و پر از بغض گفتم خدایا دیگه اسراری ندارم هرچه که تو صلاح و مصلحت میبینی و اولین قطره اشک بغض شکستم جاری شد.... ادامـہ‌دارد . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💚💐 🌷 تـو تمام دلخوشی ام، بـرای آغازی دوباره ای! همین که باز هم، به انتظار اولین سلام صبح نشسته ام، همه هراس های زمین را از دلم بیرون می‌کند! 🌷🍃 🌼🕊 🕊🌼 السلام علیک یا بقیه الله ✋ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
⁉️ خيال مى كنيد ما از حال شما مطّلع نيستيم؟! 🔖 العبد محمد تقی بهجت(ره): 🔵 آقايى از مدرسين مى گفت: هر وقت ابتلا و همّ و حزنى در نجف به من دست مى‌داد، غسل و طهارت مى‌نمودم و به حرم مى‌رفتم. گويا به حضرت امير ـ عليه السّلام ـ پناه مى‌بردم، و براى ابتلا و همّ و حزن من راه چاره و علاجى مشخّص مى‌شد! ⚪️ حضرت اميرالمؤمنين و نيز هر كدام از ائمّه‌ى اطهار ـ عليهم السّلام ـ نسبت به قاصدين و مجاورين و زائرين، مانند پدر مهربان نسبت به اولادش مى باشند. 🔵 آقاى ديگرى می‌گفت: هر وقت گرفتار و مهموم و مغموم مى‌شوم، در ايوان طلاى حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ مى‌نشينم و به بارگاه آن حضرت نگاه مى‌كنم و همّ و غم و يا گرفتارى ام رفع مى‌شود! ⚪️ در توسّلات به حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ به بعضى نقداً چيزى مى‌رسد و گرفتارى آنها رفع مى‌شود، ولى بعضى ديگر بدون اين كه به آنها چيزى برسد آسوده مى‌شوند و با خيال راحت بر مى‌گردند. 🔵 آقاى ديگرى مى‌گفت: مدّت‌ها به فقر و گرفتارى مبتلا بودم، چهل روز به امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ متوسّل شدم و به آن حضرت عريضه نوشتم و در آب جارى انداختم، روز آخر صدايى شنيدم كه مرا با نام و نام پدر خواند و گفت: 🔶 خيال مى‌كنيد ما از حال شما مطّلع نيستيم! بدون اين كه چيزى بدهد. آن صدا، سوز دل مرا آرام كرد، مثل اين كه آب روى آتش بريزند. ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) (ره) 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ثابت کرد جمع کردن چالش تحمیلی مسئله ، به غیرت احتیاج دارد،نه قانون جدید! ✍روح الله مومن نسب
با امام زمانت دوستی!🔊 - t.me ruzefekr.mp3
5.23M
به عشق کی زندگی میکنی؟! بالاخره باید معلوم باشه دیگه.. ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•