اینرامنبهجوانهامیگویم ..
دنبالتعلقاتپَستنباشیم
همهٔما،راهیهبهیکسمتهستیم
_حاجقاسمسلیمانی
#حاجی
#آقای_قاف
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
یکی از قشنگترین دعاهایی که شنیدم:
الهی؛مولا توی قنوتشون بگن:
خدایا واسه منِ مهدی نگهش دار :))💙
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
آقاامامزمانبہعشقمامثلابچہشیعهها
چشمبازمیڪنھ...!
اینعشقدرڪشخیلیسختہها:)
بعدماهاصبحڪھچشمبازمیڪنیم
بجاےعرضارادتبہمحضرآقاجان،
میریمگوشیمونروچڪمیڪنیم..🚶♂💔
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا...
جانم فدایت
تو پنهان شدهای هستی که
از میان ما بیرون نیستی..🤍
#امامزمان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
خانوما خوب هستین😊❤️
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ
سلام بر تو هنگامی که بر می خيزى 🤚
تو کتابا خوندیم که :
" قیام نمازگزار ،مقام استقامت در اخلاق حسنه و اعتدال در ملکات پسندیده هست "
اعتدال بین خوف و رجاء ، ذره ای بیشتراز هم نشن ! تو یک حد !
و موندن در تعادل بین این دو -بدون هیچ افراط و تفریطی-از مشکل ترین کارهاست ...
و این مقام قیام امام عصر(ع) هست و حال ب این مقام سلام میکنیم تا لبیک مناسب اون رو بشنویم ، لبیکی ک باخودش مدد صاحب قیام رو داره تا ماهم بتونیم ب این تعادل برسیم :)
تا از این مقام محروم نشیم و متذکّر مقام قیّومیّت حق بشیم ...
و ب قیام حق، قائم باشیم !
یعنی مقامی هست ک توحید فعلی حق بر قلب نمازگزار تجلی میکنه و در اثر اون تجلی اون شخص میبینه که هر فعلی تو عالم ، تجلیِ فاعلیت خداست !
پسر مَذهبی عٰاشق دوست خواهَرش شده ♥️🤭
+وای محمدخواستگاری کی رفتییی؟
میدونی کیه اون دختر؟
همونیه که ما از روی زمین و با اون وضع جمعش کردیم رفتی خواستگاری دوستِ خواهرت؟ همسن بچته!!
_محسن ی کلمه دیگه بگی ازینجا میرم.
سکوت کرد _باباش خیلی سرسخته، محسن.
+اصلا چیشد به این نتیجه رسیدی بری خواستگاریش؟
_من دوسش دارم !
محسن خیره وچیزی نگفت!
_محسن من دوسش دارم ولی باباش نمیزاره حتی باهاش حرف بزنم
+از کی دوسش داری؟
_نمیدونم به حضرت زهرا!
تا به خودم اومدم دیدم دوسش دارم!
محَمد یه پسَر مَذهبیه ،عٰاشق
شده ولی بابای فاطمه ازقضات معروفه و مخالف ازدواجشونه 🥺🤌🏻
https://eitaa.com/joinchat/2084962720C98050d561a
خیلی عٰالیه حَتما بِخونید 🥲❤️🔥
صاحب چنین قلبی ، حضرت صاحب الامر(عج) هستن و راه نزدیکی ب چنین مقامی و چنین توحیدی از طریق لبیک و جواب سلام دادن حضرت مهدی (ع) برای ما ممکن میشه ...
پس بگیم یبار باهم :)
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ
سلام بر تو هنگامی که بر می خيزى ...
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
#پایان_محفل :)
ان شاءلله راضی باشین ...
#اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعا🥺❤️🩹
●●●
[[ مکانی برای سربازی در مسیر عشق 🌤💚🥺]]♥️●●●
https://eitaa.com/joinchat/30343571C2608a4268f
+با آرزوی شهادت در سپاه یوسف زهرا ان شاءالله 😃✌️🏻
^ شعر هایی مهدوی 📝
^ محفل و تلنگر های مهدوی 🌎
^ عهد های عاشقی 🍂
^ و هر چیزی که نیاز باشد در مسیر ظهور او ...😄
●●●
https://eitaa.com/joinchat/30343571C2608a4268f
>>محفل هاشو خوندی؟😎
●یه نگاه بنداز ضرر نمیکنی مؤمن... 👌😃♥️
#کپی_بنر_ممنوع
♥️ سین ارزان قیمت و پرجذب😍
- ۳کاویو ۶۷
- ۴کا ویو ۸۳
- ۵کا ویو ۱۱۳
۱٠کا ویو ۲۱۹
🌸 تبیلغات بلاگری ارزان قیمت
ساعتی های بلاگری:)
3 ساعت:۶۳
4 ساعت:۸۳
شبانه۱۹۳
🌚 شبانه تک بنر ۹۳هر ریپ ۱٠ت
فقط ریپ ۷۳
فقط رضایت رو تو ببین😍🤌🏻
@Tableghat_88
♥️ سین ارزان قیمت و پرجذب😍
- ۳کاویو ۶۷
- ۴کا ویو ۸۳
- ۵کا ویو ۱۱۳
۱٠کا ویو ۲۱۹
🌸 تبیلغات بلاگری ارزان قیمت
ساعتی های بلاگری:)
3 ساعت:۶۳
4 ساعت:۸۳
شبانه۱۹۳
🌚 شبانه تک بنر ۹۳هر ریپ ۱٠ت
فقط ریپ ۷۳
فقط رضایت رو تو ببین😍🤌🏻
@Tableghat_88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داد زدن شدید محسن هاشمی بر سر علی خضریان
محسن هاشمی: میکروفن رو پرت نمیکنم؛ بگو چنددرصد آرا را دارید؟ من نمیگذارم صحبت کنید
⚠️مجددا بشناسید شیوه برخورد اصلاحات با دیگران را
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
پارت۴٧
تمام صبح تا شب بیدار بودم و گریه کردم.
نمیدونم چرا این قدر بی تابی میکنم.
همه تعجب کردن و مدام میان باهام صحبت کنن میگن بابا یک ماه دیگه میاد مگه کجا رفته گریه مشت سر مسافر شگون نداره....
ولی یه حس بدی دارم... حسی که نمیدونم از کجا و برای چی اومد...
هفته آخر شهریورم گذشت و سال تحصیلی جدید شروع شد.
فاطمه امسال پیش دانشگاهیه و من ترم اول دانشگاه آخه اون علوم انسانی و من عکاسی...
محیط دانشگاهمون خوبه و توی کلاسم همه دختریم و این بهم آرامش میده...
نمیدونم چرا از حضور هر پسری دور و اطرافم متنفر شدم...
حالمو بد میکنن...
امروز بیست و دوم مهره و روز دوشنبه تا ساعت پنج عصر کلاس دارم.
از کلاس استاد رضایی که دو واحد برنامه نویسی باهاش داریم بیرون اومدم و به طرف انتهای سالن دانشگاه دوییدم.
برامون کلاس اختیاری مبانی خبرنویسی گذاشتن و من اولین نفر ثبت نام کرده بودم.
روی اولین نیمکت میشینم و جزوه هایی که از این کلاس یادداشت کردم رو بیرون میارم تا ادامه شونم بنویسم.
یهو نگاهم میوفته روی گوشیم.
ریحانه بهم اس داده وای چقدر دلم براش تنگ شده بود.
پیامشو باز میکنم و میخونم.
(ریحانه: سلام بی معرفت حالت چطوره نامزد کردی دیگه مارو تحویل نمیگیری ها ولی من مثل تو نامرد نیستم فردا و پس فردا تعطیله پنجشنبه جمعه هم که تعطیل بود میخوایم با مامان و آبجیم بریم قم گفتم بهت خبر بدم اگه میخوای به فاطمه هم بگو بیاین با ما بریم. منتظر خبرت هستم. بای)
خدای من... قم... محمد...
سریع جزوه هامو جمع کردم و چپوندم توی کیفم و از کلاس زدم بیرون در کلاس با استاد امیری سر به سر خوردیم.
_سلام استاد
امیری: سلام. خانم جاهد جایی تشریف میبرید؟
_چطور مگه استاد؟
امیری: ناسلامتی امروز شما باید کنفرانس بدید
وای خدای من اصلا یادم نبودچه غلطی بکنم
_استاد راستش من یه سفر مهم براش پیش اومده احتمالا یا امشب یا فردا صبح باید برم. باید سریع خودمو برسونم خونه...
امیری: خیله خب بفرمایید. ولی جلسه بعد شما کنفرانس میدید.
_چشم.ممنون استاد. یاعلی
سریع از در دانشکده اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه.
توی راه با ریحانه صحبت کردم و قرار شد اگه رفتنی شدیم تا سر شب بهش خبر بدم چون ساعت دوازده میخوان حرکت کنن
به فاطمه هم زنگ زدم گفتم سریع بیاد خونه ما(عجبا یه بار خونه خودشون بود)
تا رسیدیم خونه ساعت تقریبا نزدیک سه ظهر بود.
منتظر شدم تا فاطمه هم بیاد بعد قضیه رو بگم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸