#مهدی_جان
تنها بہ امید دیدن روزگارٺ،
هر روز نفس میڪشم...
اے ڪہ نگاهم فرش راهٺ
و جانم فداے نگاهٺ...
روزے ڪہ ظهور ڪنی؛
هیچ دلے نباشد،
مگر روشن از فروغ سیمایٺ...
و هیچ ویرانہ اے نماند،
مگر گلشن از بهار دیدارٺ....
أللَّـهُمَــ عَـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🌱سُبْحانَكَماأَضْيَقَالْطُّرُقَ
عَلىٰمَنْلَمْتَكُنْدَليلهُ ..
خدایاچہتنگاستراهها
برکسۍکہتوراهنمایشنباشۍ..🌸
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب ششگوشه یک غزل دارد💔"
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب ششگوشه یک غزل دارد💔" 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Y
اشکهایماستغسلتوبهیبعدازگناه
هرکهگریانتشود،فوراًمُطهّرمیشود:)!
#آقایامامحسین
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
وقتی دلتان گرفت و گرفتار شدید
ذکر"یارئوف"را زیاد بگویید
و با این ذکر بهامامرضا(ع) متوسل شوید
گویا خدا وقتی بخواهد برای این ذکرِشما
اثری بگذارد کارتان را به امام رضا میسپارد!
#استادپناهیان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
«وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ... »
-وفراموش نڪن
خیلی چیزهایی ڪہ امروز داری،
دعاهایدیروزتبودهاندکهاجابتشدهاند!
هرچه بخواهی به تو میدهند
فقط باید از تهِ قلبت بخواهے !
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
•♥🕊•
وسلامبراوکهمیگفت:
«رفیقحواستبهجوونیتباشه
نکنهپاتبلغزه،قرارهبااینپاها
توگردانصاحبالزمان(عج)باشی»
¦⇠#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#شایدتلنگر❗️
بچههابهخداقسمازشهداجلومیزنیناگه؛
کوفتتونبشهصحنهگناهودیگه،
واردشنشین !
[حاجحسینیکتا]
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
2_144151472489842394.mp3
3.28M
وقف تو محمد حسین حدادیان یارالی حاج علیرضا اسفندیاری
•°•
:)
#مداحی
#دلی
#پیشنهادی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک داداشی🥲🥺🥀
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🌸رمان آنلاین همه زندگی من 🌸
🌸پارت چهل و پنجم🌸
بچه ها هنگام پیاده شدن لبخند به لب داشتن
اما موقع برگشت چشمای همه گریان و سکوت کرده بودن فردا عید بود و قرار بود عید و در طلاییه کنار شهدا باشیم
دل توی دلم نبود ،چه سعادتی سال تحویل در کنار شهدا بودن
شرمنده بودم از خودم که چقدر دیر اومده بودم به این سرزمین که بوی بهشت و میده
صبح زود حرکت کردیم سمت هویزه
حاج احمد میگفت هویزه بوی کربلا رو میده ،میگفت اینجا هم حسین زمان(شهید حسین علم الهدی) با یاران عاشورایی خود به کاروان نور و عشق پیوستن، نماز ظهر و به جماعت خوندیم و ناهار و هم همونجا خوردیم و به سمت طلاییه حرکت کردیم
شنیده بودم طلاییه قطعه ای از بهشته و هر ذره خاکش زرنابه
به نقطه ای رسیدیم که اسمش سه راه شهادت بود
حاج احمد دیگه چیزی نگفت و نشست روی زمین و شروع کرد به روضه خوندن و صدای هق هق اش بلند شده بود
هاشمی که دید حاج احمد داره خیلی گریه میکنه شروع کرد به حرف زدن
پرسید: میدونین برای چی به اینجا میگن سه راه شهادت؟
به خاطر اینکه اینقدر اینجا در تیر رأس عراقی ها بوده ،خیلی از بچه ها اینجا شهید شدن
خیلی ها مجبور شدن پا روی دلشون بزارن و از کنار دوستاشون رد بشن
سر در یه جا از طلاییه نوشته بود«فاخلع نعلیک انک بالواد مقدس الوی، کفشهایت را در آر، تو در وادی مقدس طوی هستی»
کفشامونو در آوردیم و به دستمون گرفتیم
تقریبا دو ساعتی مونده بود به تحویل سال
همه بچه ها پراکنده شدیم
هر کسی یه گوشه ای نشسته بود و خلوت کرده بود
پاهام توان رفتن نداشت
چشمم به سفره هفت سین افتاد
سفره ای که خیلی فرق داشت با سفره های هفت سین دیگه
چشمامو بستم و احساس کردم شهدا همینجا هستن ،کنار ما دور این هفت سین
چه آروزویی بهتر از این که باز هم برام دعوت نامه بفرستن
چه دعایی بهتر از اینکه باز هم صدام کنن
صدای زیارت حدیث کسا رو از بلند گوها میشنیدم
کم کم جمعیت نزدیک سفره هفت سین شدن
حال هیچ کسی خوب نبود ،نه شایدم خوب بود که اینجا هستن کنار شهدا
از جمعیت فاصله گرفتم
رفتم یه گوشه روی خاک نشستم
صدای دعای تحویل سال و شنیدم
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
سال تحویل شد
از داخل کیفم کتاب مفاتیح رو بیرون آوردم و شروع کردم به خوندن زیارت عاشورا
بعد از سجده اخر زیارت
انگار حالم خیلی بهتر شده بود....
توی حال و حوای خودم بودم که احساس کردی یکی داره به سمتم میاد
برگشتم نگاه کردم
هاشمی بود
هاشمی: عیدتون مبارک
- خیلی ممنون ،عید شما هم مبارک
هاشمی: میخوایم حرکت کنیم نمیاین؟
- الان؟ چقدر زود؟ نمیشه یه کم بیشتر بمونیم
هاشمی: دیر شده ،بچه ها هم خسته شدن ،باید بریم واسه شام
- باشه ،الان میام
هاشمی رفت و منم بلند شدم رفتم سمت اتوبوس
چشمم به گل و خاک اتوبوس افتاد
با انگشت اشاره ام شروع کردم به نوشتن جمله ای روی اتوبوس
«شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود»
بعد از مدتی چند تا دخترای دیگه نزدیکم شدن با خوندن این جمله
هر کدومشون شروع کردن به نوشتن جمله ای روی اتوبوس
کل اتوبوس از نوشته بچه ها پر شد
سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
چشمامو بسته بودم و به اتفاقهایی که این چند روز افتاده بود فکر میکردم
با صدای آقای هاشمی چشمامو باز کردم
هاشمی کنار صندلی ما ایستاده بود ،موبایلش و سمت من گرفت
منم هاج و واج نگاهش میکردم
هاشمی: امیره با شما کار داره!
- با من؟
هاشمی: بله ،زنگ زده به گوشی شما ،خاموش بود ،واسه همین با من تماس گرفت
(موبایل و ازش گرفتم ): خیلی ممنونم
هاشمی: خواهش میکنم
- الو
امیر: سلام آیه معلوم هست کجایی؟ چرا گوشیت خاموشه
- سلام امیر جان !
نمیدونم فک کنم شارژ باطریش تمام شده باشه
امیر: یه لحظه فک کردم ،نفرین سارا گرفته
- به دعای گربه سیاه بارون نمیاد
امیر : آخ آخ آخ ،اگه سارا بشنوه
- راستی عیدت مبارک
امیر: اینقدر عصبانی بودم از دستت که یادم رفت ،عید تو هم مبارک
- راستی به مامان بگو گوشیم خاموشه نگران نشه
امیر: میخوای باهاش صحبت کنی
- نه داداش من زشته ،گوشی مردم دستمه
امیر: مردم کیه ،سید دوستمه
- حالا هر کی ،دیگه زنگ نزن
امیر: باشه
- کاری نداری
امیر: نه عزیزم مواظب خودت باش ،خدا حافظ
- چشم ،خدا نگهدار...
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
🌸رمان آنلاین همه زندگی من 🌸
🌸پارت چهل و ششم🌸
بعد از تمام شدن تماس ،موبایل هاشمی رو بهش دادم و تشکر کردم
بعد از مدتی رسیدیم زائر سرا در خرمشهر
نماز و که خوندیم ،شام و خوردیم و خوابیدیم
صبح بعد از نماز صبح به سمت اروند رود حرکت کردیم
حاج احمد میگفت: بچه ها غبار دلتونو بسپارین به این رود
آهی کشید و گفت بچه ها مبادا که آب بنوشین ،این سرزمین حاجیان لب تشنه است
اروند یعنی وحشی،بسیاری از رزمندگان در این رود به شهادت رسیدن
میگفت زمان جنگ یه کوسه داخل اروند بوده ،بعد از مدتی که کوسه رو میگیرن شکمش رو میشکافن که پلاک چند شهید و داخل شکمش پیدا میکنن
حتی تصورش هم ترسناک بود
بعد ناهار کمی استراحت کردیم و راهی شلمچه شدیم
چقدر غروب شلمچه زیبا بود ،واقعا راست میگفتن شلمچه سرزمین هزار خورشید
انگار تمام عظمت زیبایی خدا در شلمچه جمع شده بود
انگار صدای تیر و خمپاره به گوش میرسید
هر کسی یه جایی نشسته بود
حاج احمد هم شروع کرد به روضه کربلا و قتلگاه خوندن ،واقعا اینجا کربلا بود
روی زمین نشستم و گریه میکردم
زمان برگشت فرا رسیده بود ، دلم میخواست به هر بهونه ای شده بمونم ولی چاره ای نبود
به سمت اتوبوس ها رفتیم
دیدم اتوبوس برادر ها هم مثل اتوبوس ما پر از دلنوشته شده بود
سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
از شلمچه بر میگشتیم ولی روحمون رو همون جا ، جا گذاشتیم ،
حال و هوای همه مون عوض شده بود ،از شهدا خواستم که دوبار صدام کنن ،خواستم که دوباره دعوت نامه برام بفرستن...
با صدای منصوری از خواب بیدار شدم
منصوری: آیه جان پاشو رسیدیم
از پنجره نگاه کردم ،نزدیک دانشگاه بودیم
کوله امو برداشتم ،وسیله هامو داخل کوله گذاشتم
بعد از چند دقیقه رسیدیم دانشگاه و همه از اتوبوس پیاده شدیم
از بچه ها خداحافظی کردم
رفتم سمت خانم منصوری
- خانم منصوری بابت همه چی ممنونم
منصوری: من از تو ممنونم به خاطر کارای قشنگی که انجام دادی ،خوندن وصیت نامه هاا، نوشتن دلنوشته روی اتوبوس ،واقعا عالی بود
یه دفعه یکی صدام کرد برگشتم نگاه کردم ،امیر و سارا بودن
از منصوری خداحافظی کردم رفتم سمتشون
پریدم تو بغل امیر ،انگار سالها بود که ندیده بودمش.
سارا: خوبه حالا،چیه مثل زالو به هم چسبیدین
با حرف سارا خندم گرفت
از امیر جدا شدم و رفتم سمت سارا گونه اشو بوسیدم: عیدت مبارک عزیزم
سارا: عیدت تو هم مبارک ،زیارتت هم قبول باشه
امیر: شما برین داخل ماشین من برم با آقا سید احوالپرسی کنم میام
سارا: باشه
سوار ماشین شدیم بعد از چند دقیقه امیر هم اومد وحرکت کردیم
- امیر جان بریم خونه ،دلم واسه با با و مامان تنگ شده
امیر: بابا و مامان خونه بی بی منتظر تو هستن
- جدییی ، چه خوب
سارا: آیه خوش گذشت سفر
- عالی بود ،پشیمونم که چرا زودتر نرفتم
سارا: همه بار اولی که میرن همینو میگن ،ان شاءالله هر سال بری
- ان شاءالله
بعد از مدتی رسیدیم خونه بی بی
تن تن از ماشین پیاده شدمو رفتم سمت در دستمو روی زنگ گذاشتم و بعد از چند ثانیه در باز شد
وارد حیاط شدمو تن تن از پله ها بالا رفتم و در ورودی و باز کردم
مامان رو به روم بود
با دیدن مامان دویدم سمتش و پریدن تو بغلش
صدای گریه ام بلند شد
نمیدونستم علتش دلتنگی بود یا چیزه دیگه ای.
#روزانهدوپارت_هرشبساعت۲۱
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
حدیث مهدوی🍃
فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم. (کمالالدین، ج۲، ص۵۱۶)
ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای عزّوجّل و آن بعد از مدتی طولانی و قساوت قلبها و پُرشدن زمین از ستم است. و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادّعای مشاهده کنند، بدانید! پس هرکه پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، دروغگوی افترا زننده است.
#امام_زمان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «فتنههای آخرالزمان»
👤 استاد #پناهیان
🔸 چرا کسی که مودت اهل بیت رو داره فتنه میکنه؟
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙 استاد شجاعی
🔸 ظهور امام زمان یعنی...
👌کوتاه و شنیدنی
👈ببینید و نشردهید
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
♨️عنایت امام زمان ارواحنا فداه به مادر بزرگوارشان
🔸حضرت بقیه الله ـ روحی له الفداءـ عنایتی به مادرشان دارند. این را مکرر از بزرگان شنیدهام. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان.
به مسجد وارد میشوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.
#امام_زمان علیه السلام خوشحال میشوند.
🔸به یاد مادر حضرت بودن، یک #عنایتی است، یک #محبتی است.
عبادات ما که عبادت نیست، پوک و پوچ است. از پوچ هم یک خرده آن طرفتر؛ لکن با این کار ما، حضرت یک توجه دیگری به ما خواهند داشت.
🖋آیتالله ناصری دولت آبادی رحمة الله
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی ...
#اللهمعجللولیکالفرج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ظهور، برای رسیدن به خداست...
#امام_زمان ♥️
#استاد_پناهیان 🌟
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•