eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
چاره‌یِ‌من‌کن‌و‌مگذار‌که‌بیچاره‌شوم ؛ سرخودگیرم‌وازکویِ‌توآواره‌شوم . 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
-‌‌ می‌گفت : خدایامن‌نمیدونم‌چجوری‌ بابنده‌هات‌تامی‌کنی، ولـی‌بہ‌این‌نتیجه‌رسیدم‌ کہ‌هرکسی‌روبیشتردوس‌داری بیشتربہ‌امام‌حسین(؏) مبتلاش‌میکنی . . :) 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ماراڪسےنخواست،توهم‌گرنخواستے؛ درگوشمان‌بگو،ڪہ‌بمیریم‌گوشہ‌اے... (: ...💔 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ولی‌خودمونیماحاجی‌اونجایـه تیکه‌کلامت‌آتیشمون‌زد؛ -نـاکام‌اونیہ‌که‌شھیدنشه💔:) . . -حاج‌مھدۍرسـولۍ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
قَدْنَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ _سکوت ما از روی اینه که خدا میدونه چی دارین میگین :)) 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
-یه‌آدمایی‌هستن‌توی‌این‌ دنیا.. که‌حقیقتِ‌هستی‌توعمق‌ چشماشون‌ همیشه‌معلومه♥️✨
- به‌قول‌حاج‌مهدے‌رسولے : این‌خانواده‌یاشفامیدن یاشفاعت‌میکنن ؛ رَدخورندارن :) اگه‌ازشون‌شفایی‌خواستیم وندادن‌به‌این‌دلیله‌که شایداون‌دنیابه‌شفاعتشون بیشترنیازداریم ! درست‌مثل‌یه‌پـدرکه‌اول میبینه‌کـجابه‌چی‌بیشتر نیازداریم :)♥️!-‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
گناه که میکنید نگذارید پای جوانی :) به جوانی علی اکبر-ع برمی‌خورد :))))) 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
حاج نریمان میگفت : که بچه ها وقتی از هیئت میرید بیرون اشکاتون ؛ زجه‌هاتون و غلط کردم؛ غلط کردماتون رو لطفا ..! +خب؟! 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
میگه که: در دنیا آدم هایی هستند که به ظاهر زنده‌اند، نفس میکشند، زندگی می‌کنند اما .. در حقیقت اسیر دنیا، برده‌ی زندگی و ذلیل حوادث هستند .. -مصطفی‌چمران- 👀🚶🏻" 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
دیدنِ نامحرم باید کابوسِ بچه هیئتی باشه ! چشمی که برا اباعبدالله خیسِ اشک میشه حیفِ خیره به چشم نامحرم بشه. .🍃٫ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
به قول یه بزرگی؛ کاش دونفر بودم که وقتی گناه میکردم اون‌یکی جلوم وایمیساد و تا جون داشتم منُ بخاطر گناهی که کردم کتک میزد.. 🌱🚶🏻- 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جوری گریه کن که اشکات ارزش پیدا کنه.. اشک برا ائمه آخرش ته دلتو شاد می‌کنه ولی اشک برا آدما چیزی جز غم نداره. یه غمِ موندگارِ و فراموش نشدنی! 🌱👀` 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
شش‌گوشه‌ها و شش‌ماهه‌ها حرف‌ها برای گفتن دارند.. 💔- 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
محمد نسیمی - خبرنگار - یه رشته استوری کار کرده بود تحت عنوان از مجاهدت سربازان گمنام امام زمان در روزهای گذشته گفته بود که خودتون توی تصاویر ببینید و بخونید. (البته من فقط ۱۰ تصویر آوردم) 👈 اما استوری آخرش خیلی خیلی دردناک بود و جیگر آدم رو آتیش میزد. اونجایی که نوشته بود؛ «یه چیز بگم و موضوع بچه‌های بالا رو ببندم فعلاً ... برخی از اون‌ها بعد از شهادت‌شون، حتی خانواده‌شون هم متوجه نمیشن اینا سرباز گمنام امام زمان (عج) بودند!» ما ساده میریم و میایم و اصلاً خبر نداریم چه اتفاقاتی داره می‌افته. این وسط یه عده جوون و پیر، جون و خون‌شون رو میدن، بی‌نام و بی‌نشون ... شادی روح مطهر شهدای امنیت صلوات 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ #قسمت‌چهل‌وششم‌ ‌ "از زبان هدیه" ‌ واااای یا خدا از استر
رمــــان " آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ ‌ "از زبان هدیه" ‌ بعد از کلی درباره موضوع‌های فردی حرف‌زدن، بحث من باز شد... لیلاخانوم: -خب آقای کیامرزی! پسر ما دختر شما رو می‌خواد،یک کلام.. بابا: --خب من تو این چندروز خیلی دربارشون تحقیق کردم؛پسر خیلی خوبیه.. --حالا اونجور که مردم میگن چه از نظر اخلاق و چه مردونگی.. --راستش من خودم جَوون بودم خیلی سختی کشیدم و به خاطر تنگ‌دستی خیلی زیور(مامانم)اذیت شد.. --نمی‌خوام این اتفاق‌ها‌ برا دخترم هم رقم بخوره.. "وااااای همونجور که فکر می‌کردم بابام اول رفت سمت مال و اموال" "خدایا خودت به مهدیار کمک کن" لیلاخانوم: -خب بله درسته؛ و به نظرم مهدیار حرف بزنه بهتره... مهدیار: -خب حرف شما کاملا متینِ و من می‌تونم به شما قول بدم تا اونجایی که بتونم دختر شما رو خوشبخت کنم و نزارم تنگ‌دستی بکشه.. بابا: --آره درسته؛ولی بدون پول و سرمایه؟! --اصلا بگو ببینم تو شغلت چیه! --و چی داری چی نداری..؟! --می‌خوام از زبون خودت بشنوم..! "واای بابااااا" مهدیار: -من فارغ‌التحصیل رشته پرستاری هستم و پرستارم؛خونه ندارم ولی خب یه پراید دارم اون هم با زحمت‌کشیدن‌های خودم بوده.. بابا: -خب اونوقت تو چطوری می‌خوای با این دوتا تیکه دخترم رو خوشبخت کنی؟! "یه لحظه احساس کردم پاهام شل شد" "چرا باید یک آدم آنقدر به مال دنیا اهمیت بده؟!" لیلاخانوم: --خب حالا آقای‌کیامرزی! بعدا درباره این موضوع‌ها حرف می‌زنیم.. --اول بزارید این دوتا جَوون برن حرف بزنن ببینیم اصلا باهم تفاهم دارن! بابا: -چی بگم والا -هدیه‌جان برید حرف بزنید باهم.. من و این همه خوشبختی محاله، پاشدم رفتم تو اتاق و نشستم رو تخت؛ اومد داخل اتاق‌ و تعارف کردم‌.. _بفرمایید رو صندلی نشست رو صندلی؛ _خب؟! مهدیار: --می‌خواهین اول شما شروع کنین..! _خب باشه.. پاشدم و از لابه‌لای‌ صفحات قرآن یه برگه سوال درآوردم مهدیار --یاابلفضل یه لبخند زدم؛ _آماده‌اید؟! مهدیار: --مگه مسابقست..؟! --خدا امشب رو به خیر کنه.. --بله آمادم
رمــــان " آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ ‌ _هدفتون برای آینده چیه؟! مهدیار: --نوکری آقاامام‌زمان(عج) و شهادت ان‌شاءالله _نه،منظورم اینکه برای موفقیت و ...! مهدیار: --باز هم نوکری آقاامام‌زمان(عج) و مزد شهادت --مگه موفقیت بالاتر از شهادت هم هست..؟! "نمی‌خواستم این حرف‌ها رو بشنوم؛ واسه همین بحث رو عوض کردم..." _نگاه کنید، من خانوادم خیلی غیرمذهبی هستن.. _شاید با من ازدواج‌کردن خیلی سخت بشه براتون آخه از مذهبی‌ها بدشون میاد.. مهدیار: --نگاه کنید، من همه چی رو درمورد شما می‌دونم.. --اگر من وااقعااا یه پسر مذهبی باشم باید جوری رفتار کنم که خانواده‌های شما نظرشون درباره مذهبی‌ها تغیر کنه.. --اصلا شاید این امتحان خداست برای من... "چقدر قشنگ حرف میزد" "دوست داشتم ساعت‌ها حرف بزنه و من گوش بدم ولی حیف نمیشه" _من یه دختر متحولیم، یعنی گذشته‌ی من زیاد گذشته‌ی خوبی نبـ... نزاشت حرفم رو ادامه بدم... مهدیار: --گذشته‌ی هر آدمی به خودش مربوطه.. --گذشته زمانی بد هست که شما از آن درس نگرفته باشی.. --من شما رو می‌شناسم و می‌دونم هیچ‌وقت به گذشته برنمی‌گردید و الان ایمانتون شاید از خیلی‌هایی که از بچگی مذهبی بودن بیشتره.. _ممنون تو همین افکار چشمم خورد به جیبش؛ یه سوسک در جیبش بود... _واااااای سوسک مهدیار بلند شد: --کوووو کجااااست؟! _در جیبیتونه! یهو یه نگاه کرد و زد زیر خنده _چرا می‌خندینــ؟! _خب بزنینِش.. مهدیار: --این سوسک پلاستیکیه،یادم رفته بزارم خونه نفسم رو دادم بیرون؛ _پس مردم آزار هم هستین..؟! مهدیار: نه،قضیه‌اَش‌ مُفَصَله.. _آهان،که اینطور.. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا