دنیا مثل شیشه‌ای می‌ماند که یکدفعه می‌بینی از دستت افتاد و شکست . [ شهید مهدی باکری ] 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

اهمیت‌زیاد‌به‌دعاهاو‌مجالس‌یاد اباعبدالله(ع‌)وشھدابدهیدکه‌راه‌سعادت وتوشه‌آخرت‌است‌. همواره‌تربیت‌حسینی‌وزینبی‌بیابید ورسالت‌آنھارا‌رسالت‌خودبدانید‌. سردارشھیدحاج‌مھدی‌باکری 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

شده باران بزند خاطره ایی درد شود؟! بی تو هرشب منمُ صد شب بارانی و درد !(: 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

ای‌شھید،ای‌آنڪه‌بر‌ڪرانه‌های‌ ازلی‌وابدی‌وجودبرنشسته‌ای؛ دستی‌برآروماقبرستان‌نشینانِ عادات‌سخیف‌رانیزاز‌این‌ منجلاب‌بیرون‌بڪش...‌ ‌ #آسیـدمرتضی‌ٰآوینـی'! 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

تنها‌خد‌اصبرش‌دهدآن‌راکه‌باید این‌شهر‌رادراربعین‌تنها‌بماند...💔 #دیوار_نوشته 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

_به‌قول‌حاج‌مهدی‌رسولی‌: گذرم‌تابه‌درِخانه‌ات‌افتاد‌حسین... خانه‌آباد‌شدم‌خانه‌ات‌آباد‌حسین(((:💔 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

- آقایی‌کن‌ُ‌نزار‌اربعین‌تنها‌؛ از‌دور‌دست‌ها‌به‌تماشایت‌بشینم💔((: 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

شنیدم‌خرابه‌تحویل‌میگیری‌اباد‌تحویل‌میدی‌سید:) منم‌میشه‌تحویل‌بگیری‌اقا...؟ 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

یڪ‌جایی‌نوشتہ‌بود تڪلیف‌دوست‌داشتن‌هایت‌راروشن‌ڪن باخودم‌گفتم‌لاعشق‌الاحسین ‌‹ #یہ‌گوشہ‌ازحرم‌پناهم‌بدھ › 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

تورا نداشتم به که رو میزدم من؟ 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

حسین جانم دردمندم، دلشکسته ام و احساس میکنم که جز تو دارویی دیگر تسکین‌بخشِ قلب سوزانم نیست! -شهید مصطفیٰ چمران. 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

بعضی‌هاهم‌هستن نه‌میخوان‌سنگ‌قبری‌داشته‌باشن نه‌میخوان‌کسی‌بالاسرقبرشون‌وایسه اینجورآدمارومیگن‌گمنام،مفقودالاثر:) یعنی‌‌تهِ‌تهِ‌شهادت..! یعنی‌حضرت‌زهرابرات‌ویژه‌مادری‌کنن:)🕊♥️ 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

ارزش‌دختررافقط‌خدامی‌داندکه‌حتی‌اجازه‌ دیدن‌یک‌تارمویش‌راهم‌به‌نامحرم‌نمیدهد!(: #خانوم‌رقیھۜ 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

زانو‌بغل‌کرده‌ولی‌انگارخوابیده یاازنفس‌افتاده‌یااینبار‌خوابیده برخشت‌خوابیدن‌برایش‌کار‌سختی‌نیست طفلی‌که‌تابه‌دیشب‌روی‌خار‌خوابیده...💔 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

بزار خودِ خدا برات بچینه.. خدا خیر مطلقه! دست ببری توش، خراب میشه [أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا] خدا میگه همه‌ی قدرت‌ها تویٓ دستای منه! پس از خدا بخواه که برات بچینه، که بهت ببخشه، برات فراهم کنه، نجاتت بده، خوشحالت کنه.. 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

رفقا‌..! یه‌جمله‌روقاب‌ڪنیم یابزنیـم‌گوشه‌ذهنمون، وهرازگاهےنگاهےبھش‌بندازیم، 《دونه‌دونه گنـاه من لحظه‌لحظه‌ظھورامام‌زمان روعقب‌میندازه(:💔》 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

- شهادت به آسمان رفتن نیست ، به خود آمدن است . 『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•

-

در نجف ویزای زوار تو امضا می‌شود کربلای اربعین را باید از حیدر گرفت ! :)

:)

رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ #قسمت‌نودوهفتم ‌ " از زبان هدیه " ‌ چند ماه گذشته؛ دو ماه باقی مانده به عید..🌱 ‌ مهدیار که مشغول پرستاری هست؛ من هم که درس‌هام رو مجازی می‌خونم چون به دانشگاه زیاد علاقه ندارم.. ولی خب دوتامون حلقه صالحین داریم فاطمه بالاخره ازدواج کرد، ‌ زندگی به روال عادی می‌گذره؛ تو خونه چیز خاصی نداریم که شام بپزم برا مهدیار رفتم و یکی از سرویس طلاهام رو آوردم گذاشتم رو اپن تا مهدیار بفروشتش (: آخه بعد از اینکه ماه قبل ماشینمون رو عوض کردیم یکم قسط داریم که برعکس حقوقِ مهدیار هم این ماه ندادن.. یکم اوضاعمون خوب نیست؛ من هم باید یه کاری کنم دیگه.. به ساعت نگاه کردم،خب الان‌هاست که برسه.. کلید درب انداخته شد؛ پریدم جلوی درب و گفتم: _ســــــــــــــــــــــــــــــــــــلام بر مرد زندگی بنده مهدیار در اوج خستگی‌هاش لبخندی زد: -ســـــــلــــام بر ملکه‌ی خونَم.. رفت سمت اتاق تا لباس‌هاش رو عوض کنه _نمیدونی که..! این خونه بدون تو اصلا شور و شوق نداره -باورت میشه وقتی تو رو می‌بینم، خستگی‌هام یادم میره؟! سفره رو پهن کردم؛ دست‌هاش رو شُست و اومد نشست سَرِ سفره بعد از خوردن غذا سرویس طلا رو دادم بهش.. مهدیار: -این چیه؟! _یکم از طلاهام هست، بفروش و قسط‌ها رو بده ان‌شاءالله مهدیار لبخندی زد و گفت: -ولی نمی‌تونم قبول کنم.. _مهدیار بچه‌بازی در نیار، قرار نیست همیشه وضعمون خوب باشه.. _خب شرایط بحرانی هم داریم، تو این شرایط‌ها هست که باید کنار هم باشیم _پس میری می‌فروشی همین که گفتم.. -قول میدم بعدا جفتش رو برات بخرم.. خندیدم و گفتم: ان شاءلله.. ‌ #روزانه‌دو‌پارت_هرشب‌ساعت‌۲۱

رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ #قسمت‌نودوهشتم‌ ‌ "صبح‌ها همیشه برای نماز شب بیدارم می‌کرد" "هیچ وقت من بیدار نمی‌شدم" "همیشه اون بیدار میشد و من رو هم بیدار می‌کرد" امشب هم حالم خیلی بد بود؛ فکر کنم سرما خورده بودم برای اولین‌بار این موقع بیدار شدم یه نگاه به ساعت کردم، ۳ صبح بود.. مهدیار رو نبود،لابد رفته دستشویی بلند شدم برم آشپزخونه قرصی چیزی بخورم؛ از کنار دَرِ اتاق عبادت که رد شدم دیدم صدای هِق‌هِق گریه میاد.. ترسیدم،ولی خب کسی جز مهدیار نمی‌تونه باشه دَر رو باز کردم و رفتم داخل‌.. یه نیم نگاه بهم کرد و دوباره سرش رو انداخت پایین‌ و شونه‌هاش لرزید.. رفتم سمتش، _مهدیار چیزی شده؟!چرا به من نمیگی؟! _بگو به من چیشده؟! _بخدا الان سکته میکنم..!! اشک‌هاش همین‌جوری داشت میومد؛ با همون صدای پر بغض گفت: -هدیه من دیگه نمی‌تونم تحمل کنم.. _چی رو؟! _بگوووو به من مهدیار.. -این دنیا رو،نمی‌تونم خستم از این دنیای فانی -دوست دارم برم :(( یک لحظه احساس کردم قلبم تیر کشید؛ اشک‌های من هم شروع به ریختن کرد.. روبه‌روش نشستم و تکیه دادم به دیوار و سرم رو گذاشتم بین زانوهام.. مهدیار: -بخدا این دنیا دیگه ارزش نداره؛ ما داریم زندگی می‌کنیم و آقاامام‌زمان(عج) داره زجر میکشه.. "صدای هق‌هق خودم رفت بالا" -من چندین ساااالــــــــه نوکر امام‌زمان(عج) هستم ولی هنوز ندیدمشون.. //: -بخدااا سخته....💔 ‌ ــــــــــــــ ‌ شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است💔 لب تشنه اگر آب نبیند سخت است💔 ما ذاکر و تویی ارباب💔 ‌ #یامهدی نوکر رخ ارباب نبیند سخت است💔 ‌ ــــــــــــــ ‌ اومد جلو؛ با چشم‌های خیسِش زل زد تو چشم‌هام و گفت: -هدیه می‌خوام برم..! -اگه تو راضی باشی و دعا کنی جور میشه میرم ان‌شاءالله -هدیه،خانم باور کن سخته..! -دعا کن برم.. _کجــــا؟! -عراق،سوریه ان‌شاءالله ‌ #روزانه‌دو‌پارت_هرشب‌ساعت‌۲۱