eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 هیچ وقت به قولش وفا نکرد!😣 نمیدانم دست خودش بود یا نه . می گفت : « 45 روزه برمی گردم!» اما سر 57 روز یا 63 روزه برمی گشت🙂💔 بار آخر بهش گفتم : « تا رکورد صد روز رو نشکنی ، ظاهرا قرار نیست برگردی!» گفت : « نه ، مطمئن باش زیرصد نگهش میدارم!» این یکی را زیر قولش نزد . روز نودونهم برگشت .. ولی چه برگشتنی..! همان طور که قول داده بود ، یکشنبه برگشت . اجازه ندادند بیاورمش خانه!💔 وعده دوساعت دیدار شد نیم ساعت!😭 روی پایم بند نبودم برای دیدنش😣 از طرفی نمیدانستم قرار است با چه بدنی روبه رو شوم 😢 می گفتند : « برای اینکه از زخمش خون نیاد ، بدن رو فیریز کردن💔 اگه گرم بشه ، شروع میکنه به خونریزی و دوباره باید پیکر رو آب بکشن! » ظاهرا چند ساعتی طول کشیده بود تا«پیکر را برگردانند عقب.. گفتند : « بیا معراج! » حاج آقا قول داده بود باهم تنها باشیم ، از طرفی نگران بود حالم بد شود .. گفتم : « مگه قرار نبود تنها باشیم ؟ شما نگران نباشین ، من حالم خوبه!» خیالم راحت شد ، سر به بدن داشت .. آرزویش بود مثل اربابش بی سر شهید شود😔😭 پیشانی اش مثل یخ بود ..💔 به به! زینت ارباب شدی! خرج ارباب شدی! نوش جونت! حقت بود! اول از همه ابروهایش را مرتب کردم .. دوست داشت❤️🙂 خوشش می آمد .. وقتی ابروهایش را نوازش می کردم ، خوابش می برد ..🙂😭 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌⁦✍🏻⁩«محمدعلۍمحمدۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 دست کشیدم داخل موهایش🙂 همان موهایی که تازه کاشته بود! همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد ، می خندید : « نکش! میدونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!» 😂 یکسال هم نشد... از من پرسیدند : « کربلا ومکه که رفتید ، لباس آخرت نخریدید ؟ » گفتم : « اتفاقأ من چند بار گفتم ، ولی قبول نکرد!» می گفت : « من که شهید می شم ، شهید هم که نه غسل داره نه کفن!» ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند😐☹️ می خواستم بدنش را خوب ببینم! سالم سالم بود ، فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود.. وقتش رسیده بود .. همه کارهایی را که دوست داشت ، انجام دادم . همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت .. راحت کنارش زانوزدم ، امیرحسین را نشاندم روی سینه اش😭 درست همان طور که خودش می خواست . بچه دست انداخت به ریش های بلندش : « یا زینب ، چیزی جز زیبایی نمی بینم! » گفته بود : « اگه جنازه ای بود و من رو دیدی ، اول از همه بگونوش جونت!» بلند بلند می گفتم : « نوش جونت! نوش جونت!» می بوسیدمش ، می بوسیدمش ، می بوسیدمش ..😭 این نیم ساعت را فقط بوسیدمش . بهش گفتم : « بی بی زینب علیهاالسلام هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد ، در اولین لحظه بوسیدش ... سلام منو به ارباب برسون! » به شانه هایش دست کشیدم .. شانه های همیشه گرمش ، سرد سرد شده بود . چشمش باز شد! حاج آقا که آمد ، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده ... آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم .. حاج آقا دست کشید روی چشمش ، اما کامل بسته نشد..! آمدند که « باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه!» نمی توانستم دل بکنم . بعد از 99 روز دوری ، نیم ساعت که چیزی نبود😭 باز دوباره گفتند : « پیکر باید فریز بشه! » داشتم دیوانه میشدم هی که می گفتند فریز ، فریز ، فریز ... بلند شدن از بالای سر شهید ، قوت زانو می خواست که نداشتم! حریف نشدم😣 تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند.. زیر لب گفتم : یا زینب ، باز خداروشکر که جنازه رومیبرن نه من رو! بعد از معراج ، تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم . موقع تشييع خیلی سریع حرکت می کردند . پشت تابوتش که راه می رفتم ، زمزمه می کردم : « ای کاروان آهسته ران ، آرام جانم می رود!»😭 این تک مصراع را تکرار می کردم و نمی توانستم به پای جمعیت برسم..💔🚶🏻‍♀ ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍمحمدۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🌹 🌸 تویی امام زمانم، تویی تمام جهانم 🌼 تویی بِه از همه خوبان، بیا گل نرگس 🌸 تویی تمام امیدم، تویی نوا و نویدم 🌼 تویی که جلوه احسان، بیا گل نرگس 🤲 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در زندگی ما 🎙حجت الاسلام و المسلمین ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔰 🔹با دل کار کردن: منتظران به نیّت جلب دوستی و رضایت حضرت کار میکنند و با دل و رضایت و شوق به سراغ عمل میروند و برای همین به زحمت و رنج افتادن، برایشان لذتبخش میباشد و توقف در کار کردن و ناله و شکوه ندارند؛ برای همین در حین کار، از قدرت مضاعفتر و نشاط بیشتری برخوردار هستند و خود انجام این سختیها برایشان جنبۀ تربیتی و ازدیاد محبت و پایداری روحی و برکات بیشماری در پی دارد؛ چون حرکت محبانه در انجام کارها دارند لذا از سرعت باالیی در پایان بردن کارها برخوردارند و هم کارهایشان کیفیت بالایی دارد و رنگ و بویی الهی پیدا میکند و هم مقدار کارکردشان بالاست؛ درحالیکه در مقابل افرادی هستند که کار کردن برایشان فقط رنج و زحمت دارد و لذتی از آن نمی برند. 📚کتاب صفات منتظران،سید علی اکبر صداقت 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا