فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔵 جزء بیست و سوم
🌕 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به امید حضرت مهدی ارواحنافداه صبر میکند
#امام_زمان
#آیات_مهدوی
#رمضان_مهدوی
🌕 فضیلت و ثواب روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم :
🌺 روز بیست و سوم، به همراه پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان بر صراط مى گذرید و چنان باشید که گویى هر یتیمى را از امّت من سیر کرده و هر برهنه اى را از امّت من پوشانده اید.
📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم /ص ۴۹
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#سلام_امام_زمانم
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ اَلْفَتْحِ وَ نَاشِرَ رَايَةِ اَلْهُدَى...
سلام بر تو ای مولایی که همه دشمنانت مغلوب اقتدار تو خواهند شد.
سلام بر تو و بر روزی که جرعه های هدایت را به همه خلق می نوشانی.
📓 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
اجرک الله یا بقیه الله 🖤
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 یا امام حسن(علیه السلام) ما تا حالا به بابات ناسزا نگفتیم!
🍃 حجتالاسلام والمسلمین #پناهیان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✨ ديدن نور آن حضرت در شب قدر در سرداب مقدس
(توسط شيخ على مهدى دجيلى)
☑️ شيخ على مهدى دجيلى فرمود:
🌙 من هميشه شبهاى ماه رمضان در سامرّا به سرداب مقدّس مشرّف مىشدم و مشغول نماز و دعا و تلاوت قرآن مىشدم.
تا اينكه در يك شب قدر در اثناء قرائت قرآن به خود گفتم:
🔹 معلوم مىشود كه ما مورد رضايت مولاى خود حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه نيستيم، و الّا چطور مىشود در اين سالهاى متمادى، با آنكه در جوار آن حضرت هستيم ايشان را نبينيم.
✨ ناگاه بدنم به لرزه درآمد و نورى ظاهر گشت كه سرداب مطهّر را روشن نمود. در آنجا جز يك فانوس چيز ديگرى نبود؛ ولى اين نور بيشتر از پنجاه فانوس روشنايى داشت. متحيّر شدم و گريه شديدى به من دست داد عرض كردم:
🔹 مولاى من، اگر شما خودتان هستيد فلان حاجت مرا تا صبح برآورده كنيد.
💡 صبح حاجتى را كه خواسته بودم، برآورده كردند و معلوم شد، كه در آن سرداب مقدّس، مورد توجّه حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه قرار گرفتهام.
⬅️ بركات حضرت ولى عصر(عليه السلام)، صفحه ی ۳۱۱
🏷 #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه)
#شب_قدر
#دعای_فرج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔸 امام حسین علیه السلام :
در قائم ما سنتها و ویژگیهایى از پیامبران وجود دارد:از نوح علیه السلام عمر طولانى، از ابراهیم علیه السلام مخفى بودن ولادت و دورى گزینى از مردم، از موسی علیه السلام ترس و غیبت، از عیسى علیه السلام اختلاف مردم درباره او، از ایوب علیه السلام گشایش پس از گرفتاریها و از محمد صلی الله علیه و آله و سلم قیام با شمشیر.
📚 کشف الغمه/ج3/ص329
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯 ان شاء الله ظهور نزدیک است. منتها وقتی چیزی عرضه می شود که آن چیز مورد تقاضا باشد.
🎤 آیت الله #ناصری (ره)
#امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه)
#ظهور
#دعا
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شریک تجاوزات سگیونیسم نباشیم...
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
اَللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَي الْقُلُوبِ يَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ
🌙دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
آقاجانماکهایستادنمونیهموزائیکبیشتر
اشغالنمیکنه:')
#حسین_جـآنم | #دلبرِعراقی 🫀!
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
یکنفرتودنیاپیدانمیشه
کهاندازهتوحالمنوخوبکنه!(:
#دلـبرعـراقیمن🫀
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
عاشق شوید . .
شبیه علی ؛ مثل ِ فاطمه :)❤️🔥
#حضرت_مـآدࢪ | #مـولآ_علے
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
دوستانی که درخواست کردن رمان های سنجاق شده رو تو کانال بزارم بیان پی وی
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
#پارت٣
شروع کردم به گرفتن شماره مهدیه...
مشترک مورد نظر خاموش می باشد
ای وای بدبخت شدیم رفت گل رس تو سرمون
_ممنون برنمیداره احتمالا گم شدیم...
حاجی : از کدوم شهر اومدید دخترم
_کرمان
سیدجواد
_با کاروانای زیارتی اومدید؟
_بله
سید: پس بیاید من میرسونمتون ترمینال فقط زود باشید چون ممکنه برن
_ممنون دستتون درد نکنه ...
فاطمه: خدا خیرتون بده ممنون...
سید: خواهش میکنم بفرمایید
از حاج آقا تشکر کردیم و پشت سر سید راه افتادیم
حالا تازه فرصت کردم نگاهش کنم
خدای من این طلبه اس بابا الکی میگه...
تیپش عین خانواننده هاس
با مشتی که فاطمه به پهلوم زد جیغم رفت هوا..
_مگه مشکل داری چرا میزنی فاطمه که رنگش قرمز شده بود اشاره کرد به سید...
سید در حالی که کلافه بود گفت:
خانوم محترم اگه نگاه کردنتون تموم شد بیاید سوار شید جا می مونید ها...
وای خاک تو سرم شرفم افتاد کف پام
با فاطمه رفتیم کنار ماشینش یه ۲۰۶ آلبالویی بود در عقب رو که باز کردیم روی صندلی عقب کلی خرت و پرت بود و فقط یه نفر جا میشد
فاطمه عقب نشست و منم در جلو رو باز کردم و نشستم
یه بسم الله آروم گفت و ماشینو روشن کرد
_واااای صبر کنید آقا جواد
سید: چیشد..
_دوربینمو از امانت داری نگرفتم ...
سید: قبض رو بدید من میرم میگیرم
قبض رو به بدبختی از جیب شلوارم در آوردم و دادم دستش،از ماشین پیاده شد و با دو از پله های جلوی ورودی حرم بالا رفت...
ادامـہدارد . . .
💗 خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
#پارت۴
بیرون رفتن آقاجواد از ماشین همانا و ترکیدن فاطمه از خنده هم همانا
_کوفت سر قبر شوور نداشتت بخندی الهی
فاطمه: این پسره، ناجور تو رو کرده تو دیوار ها اخ اخ دلم تو به پسرا نگاهم نمیکردی
_هه من اصلا اینو آدمم حساب نمیکنم
هردو ساکت شدیم و نشستیم منتظر آقا اوه اوه فاطیم فهمید چقدر امروز ضایع بازی در آوردم(البته خواننده محترم مدیونی فکر کنی من کلا ضایع هستم دیگه احتیاجی به ضایع بازی نیس)دیگه باید عین آدم رفتار کنم؟ عین یه دختر گل مثل خودم سنگین و رنگین...
آقا جوادم بالاخره تشریف مبارکشون رو آوردن و دوربین منم آوردن...
_آخی دوربین جوووونم...
چقدر دلم برات تنگ شده بود
اوه اوه بلند گفتم...
برادر جواد داره نگام میکنه
_عه چرا منو نگاه میکنیدحرکت کنید دیگه
سید: مگه من راننده شخصی جناب عالیم دستورم میده اومدیم ثواب کنیم ها...
_اگه میخواید منت بزارید ما همینجا پیاده میشیم دستمو تا گذاشتم روی دستگیره در که بازش کنم سید گفت : لازم نکرده پیاده شید شهر غریب گم میشیدخودم میرسونمتون...
تصمیم گرفتم تا ترمینال دیگه حرفی نزنم
وااای نه رسیدیم ولی چه رسیدنی
ماشین کرمان رفته
فاطمه: فائزه بدبخت شدیم چیکار کنیم
_نمیدونم
سید: از ترمینال قرار بود مستقیم برن کرمان؟
_عه نعععع میرن جمکران
چه جو سنگینی حاکم شده هیچ کس حرف نمیزنه راه افتاد سمت جمکران
ادامـہدارد . . .