#اعمال_هفته
برگرفته از کتاب شریف #اقبال_الاعمال سیدبنطاووس
🔶«تسلیم امام حسین علیهالسلام در برابر امر خدا،
آنگاه که بهسوی شهادت فراخوانده شد و جان عزیز خود را بذل کرد،
از امور خارقالعاده است؛
زیرا آن حضرت بهواسطه اطلاع دادن جد و پدربزرگوارش علیهماالسلام، بهتفصیل، از امور هولناکی که پیش آمد، آگاه بود.
🔷بنابراین هر اندازه خداوند جلجلاله به آن حضرت عطا کند و از زائران آن حضرت که برای خدا میکوشند، به هر اندازه که امام حسین علیهالسلام میخواهد تعظیم شود،
نباید بسیار شمرده شود».
📚 اقبالالاعمال، ج٢، ص٩٢١
💫
آیت الله ضیا آبادی
رحمه الله علیه :
حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری ضمن بیان جنایات یزید، این جنایت را بخصوص ذکر کرده
☀ و فرمودند:
"ابدیت وجوههن یتصفح وجوههن القریب و البعید"
تو چهره و صورت دختران پیامبر را آشکار کردی و در معرض دید مردان قرار دادی!
حال سخن ما این است
آیا اگر یزید این کار را بکند و چهره زنان را بگشاید گناه است
اما
اگر ما این کار را بکنیم و به زنان اجازه چهره نمایی دهیم مباح است؟!
اکنون میبینیم که به راستی مساله حیا و عفت زن در عالم اسلام به مشکل اساسی تبدیل شده است و دشمنان دین و اهل بیت بنای فتنه عظیمی را پری ریزی کرده اند...
حالا گفته های ما در مقابل این جلوه گری های خارج از حد زنان که روز به روز بدتر میشود
درست مانند وزوز پشه در برابر تند باد توام با کولاک است
که یک ساعت آيه خواندن و موعظه کردن با یک لحظه چهره نمایی یک زن زیبا از اثر می افتد
و رشته اش پنبه میشود!
#حضرت_زین_العابدین
🤲صحیفه سجادیه را دریابیم
اگر ما بدانیم حضرت سجاد علیهالسلام یک پیراهنی داشته اند و یقین کنیم آن را به تن مبارکشان نمودهاند
و بدانیم در کدام کشور و در کدام گوشهی دنیاست؛
ما به هر طریقی شده دوست داریم برویم آن را ببینیم و ببوسیم!
امّا کتاب و سخنی که از میان دو لب گهربار آن حضرت بیرون آمده و در دسترس ماست
چقدر ارزش آن را دانسته و قدردان آن هستیم؟!.
احترام عجیب امام سجاد
(علیه السلام) به مادر 👇
صاحب وفیات الاعیان نقل میکند:
كان زين العابدين كثير البر بأمه حتي قيل له انك أبر الناس بأمك و لسانا نراك تأكل معها في صحفة
☀ فقال:
أخاف أن تسبق يدي الي ما تسبق اليه عينها فأكون قد عققتها...
و فضائل زين العابدين و مناقبه أكثر من أن تحصر»
حضرت زين العابدين به مادرشان زياد نيكي ميكردند
و به او فوق العاده احترام ميكردند روزي به ایشان گفته شد:
شما با اين كه بيش از همه به مادرتان احسان و نيكي ميكنيد ولي نمي بينيم با ایشان از يك ظرف غذا ميل كنيد؟
☀فرمودند:
از اين ميترسم كه دستم به سوي غذائي دراز شود كه قبل از من چشم مادرم به آن افتاده است...
👈ظاهرا خاله یا دایه حضرت بودند چون نقل مشهور آن است که مادر امام بلافاصله بعد تولد ایشان رحلت کردند.
🏴#مولایمن
▪️فرق بشکستهی زینب،سرِ خونین حسین
که جدا شد ز قفا، منتظر توست بیا...
▪️بر سَرِ نی، سرِ جدّت به عقب برگشته
طفلِ افتاده ز پا، منتظر توست بیا...
▪️آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد "یا ابتا"، منتظر توست بیا...
#اللهمعجللولیکالفرج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
🌺🍃
♨️داستان تشرف یکی از علمای اصفهان...
بسیار زیبا و نکته دار👌
علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید:
🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است.
ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد:« آقا سيد در راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟
ايشان مى گويد: «مى روم مشكلى ندارد» و قبول نمی کند همراهی بیاید.
نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یک نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد؛
🔸گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
🔹گفتم:« سلام عليكم» .
🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
🔹گفتم:« بفرماييد».
🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن مبارک رفتند.»
مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم.
🔸 باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
🔹گفتم:« بله سعى كرد كه از بين ببرد».
🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند».
🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!»
آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
🔹گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد».
🔸گفتند:« چى هست؟»
🔹گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود،
🔸 فرمود:« درست است.»
آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست.
#امام_حسین #امام_زمان
🌺🍃
به برکتِ مولا، نا اُمید نمی کنم!
🎙علامه ابوالمعالی کلباسی پس از فوت، در عالم رؤيا فرموده بود:
كه بر اثر صبر در راه ولايت امير مؤمنان و اولادش به مقامي رسيده ام كه خواسته كسی را كه به من پناهنده شود و توسل جويد، بر طرف می نمايم.
🔴👈 پس از وفات ایشان یکی از تّجار اصفهان که ورشکست شده و به پول آن زمان، سیصد تومان مقروض بوده، پریشان حال می شود نه کسی به او قرض می داده و نه چیزی برای فروش داشته است
بر سر قبر میرزا ابوالمعالی رفته و به ایشان متوسل می شود و می گوید: آقا دیگر چیزی از زندگی ام باقی نمانده که بفروشم و سیصد تومان بدهکارم، عنایتی بکنید شما پیش خدا واسطه شوید تا فرجی برایم برسد.
آنگاه زیارت عاشورا و چهل حمد خوانده و به روح میرزا ابوالمعالی هدیه می کند.
بعد از ظهر، تکیه بان تخت فولاد نزد تاجر می آید و می گوید: یکی با شما کار دارد و شما را می خواهد!
🔴👈 ایشان هنگامی که بیرون تکیه می آید، می بیند مردی با یک الاغ ایستاده است نزد آن مرد رفته و می گوید: چه کار دارید؟ می گوید: ملک التجار مرا دنبال شما فرستاده و شما را می خواهد، سوار شوید تا شما را به منزل ملک التجار ببرم.
.
🔵👈 وی که هنوز نمی داند جریان چیست، وارد انگورستان و منزل ملک التجار می شود و می بیند که ایشان پشت دستگاه چای نشسته است. ملک التجار پس از پذیرایی مفصلی از او(تاجر ورشکسته) می گوید:
🔴👈 من بعد از ظهرها یک مقدار می خوابم، امروز که خوابیده بودم، در عالم رویا دیدم مرحوم آمیرزا ابوالمعالی تشریف آوردند و فرمودند: سیصد تومان بردارید به فلان کسی که آمده بر سر قبر من بدهید، چون ایشان مقروض است من از خواب بیدار شدم و خدمتکارم را با الاغ دنبال شما فرستادم که شما را سوار کند و اینجا بیایید تا سیصد تومان را به شما بدهم.
🔵👈 مردم اصفهان، زيارت تربت او را براي برطرف شدن حاجات خود مؤثر مي دانند و مشهور است كه با خواندن چهل بار سوره مباركه فاتحة الكتاب بر سر مزار ابوالمعالی، او را نزد خدا واسطه قرار می دهند تا خواسته هايشان، بويژه در باب ديون و قروض به هدف اجابت برسد.
💐در سالروز رحلت علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی ره به روح با کرامت ایشان صلواتی هدیه بفرمائید.
💠 #سخت_ترین_لحظات_برای_هر_انسان
حضرت امام سجاد (علیه السلام) :
🌷أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ :
السّاعَةُ الَّتي یُعایِنُ فیها مَلَكَ الْمَوْتِ، وَ السّاعَةُ الَّتي یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَ السَّاعَةُ الَّتي یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَي اللّه تَبارَكَ وَ تَعالی، فَإمّا الْجَنَّةُ وَ إمّا إلَی النّارِ .
ترجمه
🔹مشكلترین و سختترین لحظات برای انسان، سه مرحله است :
1⃣ آن موقعی كه عزرائیل بر بالین انسان وارد میشود و میخواهد جان او را بگیرد.
2⃣ آن هنگامی كه از درون قبر زنده میشود و در صحرای محشر به پا می خیزد.
3⃣ آن زمانی كه در پیشگاه خداوند متعال - جهت حساب و كتاب و بررسی اعمال - قرار میگیرد و نمیداند راهی
بهشت و نعمتهای جاوید میشود و یا راهی دوزخ و عذاب دردناك خواهد شد.
📗 الخصال (شیخ صدوق) ، صفحه 119 .
🌿
☀قالَ الاْمامُ سيد الشهداء
أبُوعَبْدِ اللّهِ الْحُسَيْن(عَلَيْه السلام) :
لا تَقولَنَّ فى اَخيكَ المُؤْمِنِ اِذا تَوارى عَنْكَ اِلاّ ما تُحِبُّ اَنْ يَقولَ فيكَاِذا تَوارَيْتَ عَنْهُ؛
☀امام حسين (عليه السلام)
فرمودند:
وقتى كه برادر دينى ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو،
مگر انچه دوستدارى او در پشت سر تو آن را بگويد.
بحارالأنوار، ج 78، ص 127
☀
☀عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :
لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ (صلوات الله علیه) إِلَى السَّمَاءِ
☀قِيلَ لَهُ:
... أَمَّا ابْنُهَا الآْخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُكَ لِلْجِهَادِ
ثُمَّ يَقْتُلُونَهُ صَبْراً
وَ يَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ
ثُمَّ يَسْلُبُونَ حَرَمَهُ
فَيَسْتَعِينُ بِي
وَ قَدْ مَضَى الْقَضَاءُ مِنِّي فِيهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ
☀حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام
فرمودند:
زمانى كه نبى اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را به آسمان سير دادند به حضرتش
☀گفته شد: ...
امّا فرزند ديگر دخترت را امّتت براى جهاد دعوت كرده
سپس او را با طرز بد و ناهنجارى مىكشند،
فرزندانش و آنچه از اهل بيتش با او باشند را مىكشند
و سپس حرمش را اسير مىكنند، پس از من كمك و استعانت مىجويد و حكم از من صادر شده كه وى و تمام آنان كه با او هستند شهيد شوند.
کامل الزیارات / باب صد و هشتم
☀