eitaa logo
دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
189 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
418 فایل
بـسـم رب شــهیـده💔 دخـترانی از تـبـار زهـراس🧕🏻 وسـربازان جنگ نرم ✌️ مادختران ‌نیز پای کار حسین میمانیم💚 رهبرم‌فرمان‌دهد‌جان‌رانثارش میکنم✌️ کپی؟: حلال به‌شرط‌یک‌صلوات‌برای‌ظهور‌آقا💚 @Zhdjdvzk آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جبهه😂 به پدر نزدیک عملیات بود و موهاى سرم بلند شده بود.👨‍💼 باید کوتاهش مى کردم ✂️ مانده بودم معطل تو آن برهوت که جز خودمان کسى نیست،🏜 سلمانى از کجا پیدا کنم.🤦‍♂️ تا اینکه خبردار شدم که یکى از پیرمردهاى گردان یک ماشین سلمانى دارد و صلواتى موها را اصلاح مى کند.💇‍♂️ رفتم سراغش.🚶‍♂️ دیدم کسى زیر دستش نیست. طمع کردم و جلدى با چرب زبانى قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش.💇‍♂️ اما کاش نمى نشستم چشمتان روز بد نبیند.🤦‍♂️😬 با هر حرکت ماشین بی احتیار از زور درد از جا مى پریدم.😬🤯 ماشین نگو تراکتور بگو!🚜 به جاى بریدن موها، غِلِفتى از ریشه و پیاز مى کندشان!🤕 از بار چهارم، هر بار که از جا مى پریدم با چشمان پر از اشک سلام مى کردم.😢 پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. 🗣 اما بار آخر کفرى شد و گفت🗣 تو چِت شده سلام مى کنى.😠 یک بار سلام مى کنند. گفتم راستش به پدرم سلام مى کنم پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت🗣 چى؟😳 به پدرت سلام مى کنى؟ کو پدرت؟🤔 اشک چشمانم را گرفتم و گفتم 🗣 هر بار که شما با ماشین تان موهای من را میکنید پدرم جلو چشمم میاید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام مى کنم😢 پیرمرد اول چیزى نگفت اما بعد پس گردنى جانانه اى خرجم کرد و گفت🗣 بشکنه این دست که نمک نداره...😐 مجبورى نشستم و سیصد، چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد😂 🕊🥀
📜 ✍🏼توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما،همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم . دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمیترسیدی!» قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچه‌های مظلوم عراق و ..هستید.» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره.»
•|🦋|• - ✨💛 زمان‌همھ‌چی‌ࢪا‌قدیمۍ‌میکند بھ‌جزء‌خون‌شہدا... (: 🌿 #
سلام عزیزم ❤️ حتما قرار میدیم ممنونم از نظرتون🌸