داستان زن زیبای که از او فحشا درخواست میکردند
در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است .
قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند . دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد ، شاه به او گفت : می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟
برادر دادستان گفت : عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد .
برادر دادستان به مسافرت رفت ، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد ، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت ، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد.
دادستان که شیفته زن شده بود ، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد .
دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود .
شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود .
دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است .
آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد .
دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد .
عابد به حال او رحم کرد ، چند روز از او پرستاری نمود تا خوب شد ، سپس به او گفت : من کودکی دارم تو نزد او باش و از آن پرستاری کن .
بانوی پرهیزکار ، پیشنهاد عابد راپذیرفت .
دراین مدت که بانو نزد عابد بود ، عابد غلامی جوان داشت ، فریفته آن بانو شد تا حدی که از ا و تقاضای گناه کرد.
بانو که در سخت ترین شرائط عفت و پاکی خود را حفظ کرده بود ، در این مورد هم دست رد به سینه غلام زد و تسلیم او نشد .
غلام او را تهدید کرد به این که اگر تسلیم نشوی فرزند عابد را می کشم و به عابد می گویم این زن او را کشت .
بانو گفت : هر کار می کنی ، بکن ، من دامن خود را دست تو نخواهم داد .
غلام تصمیم ناجوانمردانه خود را اجرا کرد و سپس به عابد گفت : فرزندت را این زن کشت، چرا او را در معبد نگه می داری ؟
عابد که از ماجرا اطلاع نداشت بسیار ناراحت شد و به او گفت : ای نمک نشناس خائن ! این همه به تو خدمت کردم حال فرزندم را کشتی !
زن قصه خود با غلام را بیان داشت ، عابد به او گفت : دیگر دلم راضی نمی شود تو در این جا بمانی باید از این جا بروی ، بیست درهم به او داد و او را بیرون کرد .
بانوی پرهیزکار از آن جا به طرف بایبان حرکت کرد تا بلکه به جایی برسد ، شب را تنها بی هدف به پیش رفت تا این که صبح به قریه ای رسید ، دید مردی را به دار کشیده اند و هنوز هم زنده است ، علت را پرسید :، گفتند : این شخص بیست درهم بدهکار است ، قانون این م
.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
https://www.instagram.com/negahi_digarr
حیط آنست که هر کس به این مقدار بدهکار باشد باید او را به دار کنند .
بانو دلش به حال او سوخت ، بیست درهم خود را داد و او را از مرگ حتمی نجات داد.
آن مرد بسیار خوشوقت شد و از بانو تشکر کرد و به او گفت : حال که چنین خدمتی به من کردی از این به بعد من نوکر تو می باشم و هر جا بروی با تو می آیم تا بلکه به فیض خدمتکاری تو نائل گردم .
زن پذیرفت ، آن زن و مرد با هم از قریه بیرون آمدند تا کنار دریا رسیدند ، دیدند چند کشتی کنار دریا توقف کرده و گروهی می خواهند بر آن سوار شوند .
آن مرد از خدا بی خبر ، به جای این که از آن بانوی مهربان کمال قدر دانی بکند به او گفت : تو در کناری بنشین تا من نزد این کشتی سواران بروم تا بلکه کاری را انجام دهم و از مزد آن طعامی تهیه کرده و به این جا بیاورم ، با این سخن فریبا بانو را در کناری بنشانید و خود نزد آن ها رفت و به آن ها گفت : بار این کشتی چیست ؟
گفتند : انواع متاع ها در آن است .
گفت : پس چرا یکی از کشتی ها خالی است ؟
گفتند : ما بر آن سوار می شویم .
گفت : این متاع ها چقدر ارزش دارد ؟
گفتند : بسیار ، به طوری که به شماره نمی آید .
گفت : من متاعی دارم که از همه این ها بهتر است و آن کنیزی است که هرگز کنیزی به این زیبایی ندیده اید .
گفتند : او را به ما بفروش.
گفت : می فروشم مشروط به این که یکی از شما برود و او را ببیند و برای شما خبر بیاورد ، آنگاه در مورد خرید و فروش او با هم گفتگو کنیم ، شرط دیگر این که آن کنیزک نفهمد ، وقتی که من بهای او را از شما گرفتم و رفتم شما او را تصرف کنید و با خود ببرید .
آنان قبول کردند، و پس از دیدن ، او را به دوازده هزار درهم خریدند ، آن مرد بی وجدان پول ها را گرفت و رفت .آن ها رفتند و آن زن را تصرف کرده ، او هر چه فریاد زد که من صاحب او هستم ، نه او صاحب من ، به سخنش اعتنا نکردند ، و او را سوار بر آن کشتی حامل متاع کرده و خود بر کشتی دیگر سوار شده و از آن جا طرف مقصد حرکت نمودند.
وقتی کشتی ها به وسط دریا رسید ند ، طوفان شدیدی آمد و امواج سهمگین دریا ، آن کشتی را که آن ها بر آن سوار بودند غرق کرد و همه آن ها غرق شدند ولی به آن کشتی که متاع ها و آن زن در آن بودند آسیبی نرسید ، طوفان برطرف شد و امواج ملایم دریا کشتی را کم کم حرکت داد تا سرانجام به جزیره ای رسید بانو دید که به جزیره خوش آب و هوا و خرم و سبز وارد شده است بسیار خوشحال شد و تصمیم گرفت همانجا بماندو به عبادت خدا مشغول شود تا عمرش فرا رسد .
خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به فلان پادشاه و همه مردم مملکتش اعلام کن که در فلان جزیره یکی از بندگان من هست ، نزد او بروید و از او بخواهید تا از گناهانشان بگذرد تا من هم از گناهانشان بگذرم .
آن پیامبر فرمان خدا را ابلاغ کرد ، پادشاه و مردم کشورش نزد آن بانو رفتند ، ولی او را نمی شناختند .
پادشاه به جلو رفت و گفت : این دادستان ( اشاره به برادر شوهر آن زن ) نزد من آمد و گفت زن برادرش زنا کرده ، بی آن که من از او گواه بخواهم ، حکم سنگسارش را دادم ، ترس آن را دارم که به عذاب این گناه گرفتار شوم ، برای من طلب آمرزش کن .
زن گفت: خدا تو را بیامرزد ، در این جا بنشین .
شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت او به مسافرت رفتم وقتی برگشتم ،فهمیدم او را به عنوان ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، از خدا بخواه
بیامرزد .
زن گفت : خدا تو را بیامرزد ، و کنار پادشاه بنشین .
در این هنگام دادستان جلو آمد و جرم خود را در مورد اتهام به زن برادرش و سنگسار کردن اوگفت و از او خواست از خدا بخواهد تا او را بیامرزد .
زن کفت : خدا تو را بیامرزد و کنار بنشین .
سپس غلام عابد جلو آمد و ماجرای خود را با آن زن گفت و سپس خود عابد آمد و در مورد اخراج آن زن گفت و در خواست دعا کردند .
زن به آن ها گفت : خدا شما را بیامرزد ، بنشینید .
در آخر آن مردی که این زن را فروخت و رفت با این که این زن او را از اعدام نجات داده بود به پیش آمد و ماجرای خود را
گفت و تقاضا کرد که زن از خدا بخواهد تا او را بیامرزد .
زن گفت : خدا تو را نیامرزد ( چرا که او در برابر نیکی بدی کرده بود )
آن گاه آن زن خود را به شوهرش معرفی کرد و گفت : داستان همه این افراد با من است ، آن زن من هستم ، مرا در این جزیره بگذار ؛ این کشتی و متاعش مال تو باشد ، می خواهم تنها در این جا باشم تا به شکرانه لطف خدا نسبت به من ، به عبادت او به سر برم .
به این ترتیب این بانوی پاکدامن با اراده محکم در همه مراحل و خطرات ، دامن و عفت خود را حفظ کرد و در نتیجه این چنین مورد لطف خدا قرار گرفت و عزت و احترام ویژه ای پیدا کرد .
( پوشش زن در اسلام ، محمدی اشتهاردی ، صص 74 ،81
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
https://chat.whatsapp
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
مردی با دختری ازدواج کرد، مرد با وجودی که ثروتمند بود اما بخیلی او بیاندازه بود؛ از انواع غذا به جز عدس چیزی دیگر بلد نبود در سه وعده غذا فقط یک عدس میخورد این برنامه غذایی او، در طول هفته، ماه و سال بود.
زنش تا مدت زیادی صبر و شکیبایی کرد و با او در این موضوع صحبت میکرد و از او گوشت قرمز، گوشت مرغ و چیزهایی دیگر، از این دست درخواست می کرد اما این مرد به طور قطعی خواسته زن را رد نمی کرد ولی فوایدی برای عدس بیان میکرد و قیمت آن را خیلی ارزان بیان می کرد. تا اینکه در روزی از روزها زن برای دیدار بینی خانوادهاش رفت اما او بد می دانست که خانواده خود را از این موضوع باخبر کند؛ برادرانش او را وقتی ملاحظه کردند؛ متوجه شدند که وضعیت مطلوبی ندارد.
از خواهر خود پرسیدند: *موضوع چیست؟*
خواهر موضوع را بیان نکرد اما بعد از الحاح و اصرار فراوان آن ها، مشکلی که آن را غم زده و دل شکسته کرده بود؛ بیان کرد: *شوهرش بخیل و خسیس است او از روزی که با این مرد ازدواج کرده است غیر از عدس چیزی دیگر را نخورده است.*
برادران به زن گفتند:
*این را به ما واگذار کن و این قرص خواب آور را بگیر و در غذایش قرار بده.*
زن، قرص خواب آور را از آنها گرفته، مطابق با دستور عمل کرد سپس برادران پیش خواهر رفتند؛ دیدند که شوهرش در خواب عمیقی فرورفته است از قرص خواب آوری که خورده بود.
لباسش را کشیدند و کفن به تنش دادند؛ بعد او را در اتاقی تاریک بردند *و منتظر ماندند تا که بیدار شود و خودش را در جایی تاریک ببیند در حالی که کفن پوش است و بداند که مرده است*
وقتی که بیدار شد؛ دو تا از برادران زن بجای منکر و نکیر نمایان شدند بهطور عجله از او پرسیدند:
*پروردگار تو کیست؟*
مرد به این خیال که مرده و در این لحظه بازخواست میشود با ترس و وحشت در حالی که می لرزید پاسخ داد:
*الله، الله یگانه است و شریکی ندارد*
پرسیدند:
*دین تو چیست؟*
گفت: *اسلام*
بعد پرسیدند:
*مردی که در میان شما مبعوث شده، کیست؟*
گفت: *محمد ﷺ*
بعد پرسیدند:
*غذایی که در دنیا استفاده کردهای، چه بود؟*
گفت: *به خدا قسم فقط عدس خوردهام*
گفتند: الله فرموده است: *(بخورید از آنچه که شما را روزی داده ایم)* شما فقط عدس خوردهای! عذاب عدس این است که تا روز قیامت شلاق بخوری و دو تا شلاق بیرون آوردند و او را تا جائی زدند بی هوش شد سپس او را برداشتند دوباره به مکان قبلیش گذاشتند و لباس هایش را پوشاندند و برگشتند.
و هنگامی که به هوش آمد از خانمش پرسید: در حالی که در ترس و وحشت بود و درد هم حس میکرد،
*آیا چیزی اتفاق افتاده؟*
*آیا من مرده ام؟*
زن گفت: *نخیر، هیچ اتفاقی نیفتاده است تو زنده هستی و الان میروم برای شما صبحانه آماده کنم برای شما عدس میآورم.*
مرد جیغی زد و گفت: *نخییییر، عدس نخورید، عذابش تا روز قیامت است* الآن به بازار میروم تا این که گوشت و میوه بخرم زیرا خداوند متعال میفرماید:
*(يا أيها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم واشكروا لله إن كنتم إياه تعبدون
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
https://www.instagram.com/negahi_digarr
✨﷽✨
✍حاج آقای قرائتی:
بعضیها یک گیرهایی برای ازدواج گذاشتهاند که خیلی عجیب است؛ «اول لیسانسام را بگیرم، بعد...». در اسلام اینطوری نیست؛ بهرهبردن از همسر که لیسانس و دیپلم نمیشناسد. چرا وقتی شما تشنهای، نمیگویی اول لیسانسام را بگیرم، بعد آب بخورم؟! «اول دختر اول باید ازدواج کند، بعد دومی.» چه ربطی دارد؟ آمدیم و دختر اول هیچوقت نخواهد ازدواج کند.
یک خانمی چند وقت پیش برای من نامه نوشت که از دست پدر و مادرم خیلی شاکیام؛ آن موقع که من پیشدانشگاهی بودم، خواستگارهای خوبی داشتم، نگذاشتند ازدواج کنم. حالا دانشگاهام را هم رفتهام اما دیگر خواستگار ندارم. ما روی میخ نشستهایم، هی میگوییم آخ! خب از روی میخ بلند شو، اینکه دیگر کمیسیون نمیخواهد!
همانطور که حضرت لوط جلوی قوم منحرفش درآمد و گفت «الیس منکم رجل رشید؟» (سوره هود، آیه 78)، ما هم در مورد این مسائل یک آدم رشید میخواهیم؛ کسی که صفشکنی کند.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
🔴 #مهارت_همسرداری
💠 زمانی که همسرتان با شما صحبت میکند اگر میتوانید حتماً به #چشمانش نگاه کنید نگاه مستقیم و مهربانانه به او در ایجاد #صمیمیت و علاقه موثر است.
💠 گاهی نیز در حین صحبتش لبخند ملیح بزنید و از #کلماتی که نشانگر توجه خاص شما به اوست استفاده کنید مثل آهان، خب، عجب، چه جالب و ...
💠 اگر هدفش #خنداندن شماست حتما بخندید ولو صحبتش برایتان خندهدار نباشد.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
حرف دل یکی از اعضای محترم کانال
سلام علیکم، خدا قوت، بنده دختری هستم دهه 60،تحصیلکرده، فرهنگی، الحمدلله از ظاهرم هم راضیم، متوسط به بالا، به یکی از آقایون که سنش چند سال از بنده کوچکتر بود معرفی شدم، اقا ی محترم با ادعای مقید بودن، پذیرفتن و به معرف گفته بودن باید عکس ایشونو ببینم، حالا منم باوجود اینکه اصلا از این کار خوشم نمیاد قبل گفتگو و توافق عکس دادن ولی عکس فرستادم برا معرف تا به اقا نشان بده، حالا این اقا بعد دیدن عکس پیام دادن خانوادم مخالفن، باید به این اقایان تذکر داد اقای محترم خدا شاهده اعمال ماست اگه واقعا راست میگید، لطفا اول با خانواده مشورت کنید بعد درخواست عکس بدید، اگه هم نه خب نیازی به دروغ گفتن نیست میگفتید عکسو نپسندیدم،( اینم بگم قضاوت از رو عکس اصلا درست نیست، بعضی ها اصلا خوش عکس نیستن، اگه تو دیدار حضوری از کسی خوشت نیومد میتونی نپذیری) . خدا خودش شاهده که تو زندگی هدفم رضایت خودش بوده، اگه تا الانم مجرد موندم فقط به خاطر اینکه بزرگشده روستایی بودم که هم کفو از لحاظ اعتقادی نداشتم، چون در روستایی که من زندگی میکردم دست دادن به نامحرم فامیل عادی، عروسی ها مختلط و... و من نمیتونستم با ادمایی با این اعتقاد زندگی کنم، من حتی خواستگار استاد دانشگاه همکار داداش خودم داشتم که به خاطر هم عقیده نبودن نپذیرفتم، میخوام اینو بگم که دخترای دهه 60که تا حالا مجرد موندن به خاطر این نبوده لابد ایراد داشتن بلکه خیلی هاشون به خاطر همین مسیله همکفو نبودن اعتقادی خواستگاراشون مجرد موندن، از یه طرفم اقایان به ظاهر مذهبی هم، هم و غمشون برا ازدواج شده ظاهر طرف. تعجب میکنم از کسانی که دم از دین میزنن و به راحتی دروغ میگن وحق ناس از نظرشون بی معنی است. اگاه باشیم عالم محضر خداست فضای حقیقی و مجازی ندارد. ببخشید طولانی شد، ان شاالله همه جوانا خوشبخت بشن و خدا مثل خودشون را قسمتشون کنه.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
✨﷽✨
✅امام زمان (عج): ایران شیعه خانه ماست!
✍در جنگ جهانی اول، دو مهمان ناخوانده از چپ و راست به ايران ريختند، اوضاع ايران در آن تاريخ خيلي متشنّج شده بود، اصلاً كشوري شده بود بي صاحب. از يك طرف روسها ريختند و تصاحب كردند، از يك طرف ديگران ريختند و تصاحب كردند. يك وضع عجيبي بود. و مردم ايران مضطرب، منقلب، هيچ تكيه گاهي نداشتند. مرحوم ميرزاي نائيني، از اين پيشامد ناهنجار به ساحت مقدس اميرالمومنين علیه السلام و سائر ائمّه طاهرين علیهم السلام، مخصوصاً به پيشگاه مبارك امام زمان علیه السلام، شكايت هاي زيادي می کند.
مرحوم ميرزاي نائيني (استادِ علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) می گوید: من خيلي به حضرت حجّت علیه السلام ناليدم: يابن العسكري! ايران اين طور شده است. مردم، بي سر و سامان شده اند، بي پناه شده اند. نظم نيست، امنيّت نيست، چنين و چنان است. يك روز همينطوري كه متوسّل شده بودم، بر من مكاشفهاي شد و حضرت را زيارت كردم. ديدم حضرت در کنار ديوار مرتفعي که سر به آسمان كشيده، ایستاده اند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند كه نگاه كن، و من نگاه كردم. ديدم ديواري که سي يا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالاي ديوار منحني شده است، و قريب است كه بيافتد، چرا که به يك موئي بند است. اين ديوار چهل متري اينطور كج شده است.
پس حضرت به من اشاره کردند كه نگاه كن. نگاه كردم، ديدم انگشت حضرت هم به طرف ديوار است. پس فرمودند: اين ديوار، ايران است، (این عین عبارت است که استادِ من می گفت) كج ميشود، امّا ما با انگشتمان نگهش داشته ایم و نميگذاريم خراب شود. اينجا، شيعه خانه ما است. كج مي شود، اما نمي گذاريم خراب بشود.
📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص261
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
https://www.instagram.com/negahi_digarr
✅رفتار خوب با زن
✍حاج اسماعیل دولابی(ره): هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست ، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست . کمال زن و مرد در این است و بقیه اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه ی اعمالشان راضی است . خوب رفتار کردن با زن هنر دین است مردی که با زنش خوب رفتار کند همه جا اقاست . زن هم وقتی مردش از او راضی باشد می تواند همه ی کارهایش را خوب انجام دهد .
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
ارسالی از یکی از اعضای کانال
من صاحب یه دختر شونزده ساله ام ک با همسرم روی تربیتش خیلی حساس بودیم. طوری ک هیچ جا امکان نداشت بدون من یا زنم بره و حتی مدرسه روهم خودمون میبردیم و میاوردیم. البته رو دوستاشم خیلی حساس بودیم و تومسیر مدرسه با یکی از دوستاش به نام مریم که دختر خیلی خوبی بود اشنا شدم. یه روز دخترم بهم گفت برای المپیاد علمی احتیاج داره ک با یکی درس بخونه و مریم رو بهم پیشنهاد داد. منم گفتم ک باشه ولی فقط تو خونه ی خودمون. از اون روز به بعد تقریبا مریم هرروز ساعت دو خونه ی ما بود و تا هشت شب درس میخوندن و اصلااز اتاق بیرون نمی اومدن. من و همسرمم از این موضوع راضی بودیم. تا اون روز تلخی که دخترم مریض شد و مجبور شدیم ک ببریمش دکتر ولی تلخ ترین خبر دنیا رو شنیدیم طوری که زنم از حال رفت. اره دخترم باردار شده بود و ضعف او بعلت مسمویت بارداری بوده. دنیا روی سرمان خراب شد چطور چنین چیزی ممکن بود او که به جز مدرسه جایی نمیرفت. هرچه در این مورد از او سوال میکردیم هیچ جوابی نمیداد و به ناچار برای پرس و جوی بیشتر به مدرسه رفتیم و مدیر مدرسه اطمینان خاطر داد ک در مدرسه هیچ اتفاقی نیفتاده. مات و مبهوت این اتفاق بودم ک در حیاط مدرسه مریم همکلاسی و دوست دخترم را دیدم. وقتی از او پرسیدم ک چرا دیگر برای درس خواندن با دخترم خانه ی ما نمی آید گفت که من تاحالا خانه ی شما نیامده ام... از شدت تعجب و شوکه شدن چشمانم سیاهی رفت چه اتفاقی در خانه ی من افتاده...مجبور شدم که ماجرا را به پلیس خبر بدم و بعد از تحقیقات مشخص شد که مریم برادری دو قلو دارد که خودش را به جای خواهرش جا میزده و به بهانه درس وارد حریم خصوصی خانه ما و اتاق دخترم شده و متاسفانه چنین اتفاقی تلخ برای خانواده ما بوجود آمد و پرونده برای طی مراحل قانونی به دادگاه فرستاده شد.
پhttps://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
حرف دل یکی از اعضای محترم کانال
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و خسته باشید
من دختری هستم متولد 76
ولی متاسفانه به خاطر صاف و روراست بودن دوبار ازدواج نا موفق داشتم به خاطر خیانت طرف مقابل
میخواستم این و بگم سرنوشت هر کس و خدا مینویسه ولی مبنا به این نمیشه که حالا من این اتفاقات افتاده دیگه نتونم ازدواج کنم یا هر کس هر چیزی دلش خواست بگه به آدم
خیلی بده که بعضی از آدما میان دختر و میبینن پسند میکنن بعد وقتی میفهمن ازدواج نا موفق داشته هر جور دلشون میخواد طرف و تحقیر میکنن و میرن
به این فکر نمیکنن که طرف ایمان داره اخلاق داره امتحانی بوده که خدا کردش فقط بلدیم قضاوت کنیم
فقط این و بگم اگه ما بدونیم مشکلات مردمی که مسخره میکنیم سر خودمون هم میاد دیگه این کارامون و نمیکنیم
امیدوارم خدا به همه شعور فکری بده که انقدر آدم و تحقیر نکنن
ممنون
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
آيا صحبت کردن در فضاي مجازي با نامحرم حرام است؟
🌺پاسخ:
چت کردن با نامحرم اگر مفسده داشته باشد به هر دليل وزمينه گناهي را فراهم کند يا حرفهاي تحريک کننده ويا با قصد لذت دربين باشد حرام است وغالبأ اين نوع روابط زمينه گناه ومفسده را فراهم ميکند.
✔️صحبت کردن هاي غير ضروري از مناسب ترين جايگاه هاي نفوذ شيطان است. ناخود آگاه انسان را به روابط غير اخلاقي سوق مي دهد.
☘️اين گونه گفتگوها اگر در آغاز هم قصد سوء و خلاف و لغزشى در ميان نباشد، در ادامه راه به مسير نادرست مى انجامد.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
❤️ اقتدا به همسر در نماز
💠 یکی از زیباییهای زندگی زناشویی این است که زن و شوهر اگر به مسجد نرفتهاند نماز خود را در خانه به جماعت بخوانند!
💠 اینکار در ایجاد همدلی و محبت بین زن و شوهر بسیار اثرگذار میباشد.
💠 و در پایان نماز، برای نزدیکی دلها و عاقبت بخیری همسرتان دعا کنید.
💠 دعا در حق همسر، از اسباب تولید محبت و باعث رفع گرفتاری است.
#همسرانه
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
"زیر ذرهبین گرفتن همسر!!!"
🔹 گاهی مرد باید ساعتی با دقت تمام، همسرش را هنگام خانهداری، کار در آشپزخانه و یا بچّهداری زیر ذرهبین بگیرد تا ببیند چه ریزهکاریها و ظرایفی را هنرمندانه انجام داده و چه زحماتی را متحمّل میشود.
🔸 این کار میتواند در قدردانی از زن و داشتن توقّعات منصفانه از وی و نیز درک او کمک شایانی به مرد کند. لذا در تشکر از او اعلام کنید که گاهی با دقت، کارهای تو را زیر نظر دارم و متوجه میشوم که واقعاً زحمت زیادی در منزل میکشی.
✅ این روش، زن را بسیار دلگرم کرده و برای آینده و سختیهای زندگی به او انرژی داده و عاشقانه به تلاش خود در ساختن زندگی ادامه میدهد.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
#خانم_ها_بخوانند
✍پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله):
📛 هر زنی که شوهر را در مخارج،به آنچه قدرت ندارد مجبور کند،خداوند هیچ عملی را از او نپذیرد، مگر آنکه توبه کند،و از این روش برگردد و از شوهر به اندازه قدرتش بخواهد!
📚مکارم الاخلاق ص۲۰۲
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
#حدیث_زندگی
♥️ #حضرت_محمد(ص):
هر مردی که همسرش را چنان آزار و اذیّت نماید که حاضر شود با بخشیدن مهریه، جان خود را آزاد کند، خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از دوزخ رضایت نخواهد دادد؛
زیرا خداوند متعال، همانطور که برای تجاوز به حقّ یتیم؛ خشم میگیرد، برای تجاوز به حقّ زن نیز به خشم میآید.
📚ثواب الأعمال، ج ۱ ، ص ۳۳۶
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
حرف دل یکی از اعضای محترم کانال
سلام
من یه پسر بیستوچهار ساله هستم که حدود سه سالی هست با مشکلی درگیرم که نمیتونم حلش کنم.
مشکل اینه که دختر خانم محترمی که از اقواممون هست به بنده علاقهمنده، اما من به ایشون هیچ علاقهای ندارم.
چندین بار به این موضوع فکر کردم که آیا میتونم با ایشون زندگیای رو شروع کنم یا خیر، ولی هر دفعه مطمئنتر شدم که من و ایشون به درد همدیگه نمیخوریم و اگر تن به این ازدواج بدم، فقط از روی ترحّمه، نه علاقه.
مشکل اونجایی حاد شده که ایشون داره خواستگاراش رو پشت هم رد میکنه و به طُرُق مختلف (رفتارشون تو مهمانیهای خانوادگی، عکس پروفایل! و ...) میخواد بفهمونه که به بنده علاقهمنده، بطوریکه از این بابت مطمئن شدم. البته منم همیشه خودم رو به اون راه زدم.
درخواست داشتم اگر کسی میتونه راهی جلوی پام بذاره که به این وضعیت خاتمه بدم. چون وقتی میبینم این خانم بخاطر عشق یکطرفه داره آیندهش رو تباه میکنه عذاب وجدان میگیرم.
پینوشت:
بنده به هیچ عنوان کلامی در مورد ازدواج با ایشون مطرح نکردم و روابطمون در حد متعارف فامیلی و عادی بوده.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
📢چه چیزی را نباید به نامزد و یا همسرتان بگویید:
✍اگر اشتباهات و لغزشهایی را در دوران مجردی انجام دادهاید و كسی هم از آنها باخبر نشده اما شما به اشتباه خود پی برده و به این نتیجه رسیدهاید كه انجام آن كار اشتباه بوده و قصد ندارید آن را دوباره تكرار كنید، لزومی ندارد درباره آن با شخصی كه قرار است شریک زندگی شما شود، صحبت كنید. علاوه بر این هرگز از طرف مقابلتان نخواهید كه به مسائلی اینچنینی درباره خودش اشاره كند و درباره آنها به شما توضیح دهد...
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
🌟 هیچ اتفاقی نمی افتد اگر گاهی در کارهای خانه به همسرتان #کمک کنید.
🌟وقتی در آشپزخانه مشغول است به او بگوئید دوست دارید #کمک کنید.
🌟مطمئن باشید بیش از اینکه کمک فیزیکی کرده باشید با همین یک جمله به او فهمانده اید که #عاشقش هستید.
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
💠 حضرت فاطمه سلاماللهعلیها:
🔰 خِیارُکم اَلیَنُکُم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهُم لِنِسائِهم.
🔷 بهترین شما کسانىاند که با مردم نرمترند و زنان خویش را بیشتر گرامى مىدارند.
📚 دلائل الامامه، ص۷۶
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
💠 حضرت فاطمه سلاماللهعلیها:
🔰 خِیارُکم اَلیَنُکُم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهُم لِنِسائِهم.
🔷 بهترین شما کسانىاند که با مردم نرمترند و زنان خویش را بیشتر گرامى مىدارند.
📚 دلائل الامامه، ص۷۶
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
🌸🍃
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس،
نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو می گیرند نباش...
نگرانی، مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد ،
اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ،ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــــــــــــﺎﻩ
خدا...❤️
امیدوارم همیشه در نگاهش باشی
https://eitaa.com/darolsadeghiyo
https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy