eitaa logo
زناشویـــــے پایــــدار
449 دنبال‌کننده
200 عکس
6 ویدیو
4 فایل
مشکلات زندگی به راحتی حل میشه فقط نیاز به آگاهی کامل داره. @atk1783
مشاهده در ایتا
دانلود
🎗 ازآنجایی‌که مردان با چشم عاشق می‌شوند به زیبایی و سلامت همسرشان بسیار اهمیت می‌دهند؛ لذا زنان باید سعی کنند با انجام فعالیت‌های جسمانی بر سلامت و زیبایی خود بیفزایند تا بیشتر موردتوجه همسرشان قرار بگیرند. 🎗 در مقابل زنان پیام‌های سمعی را بیشتر دوست دارند از شنیدن کلمه‌هایی همچون «دوستت دارم» نه‌تنها خسته نمی‌شوند بلکه روزبه‌روز بیشتر از قبل عاشقتان می‌شوند. 🎗 پس مردان باید سعی کنند محبت نهفته در دلشان را ابراز کنند تا عشق همچنان در بینشان زنده بماند؛ https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
‍ ❣آیین همسرداری❣ 👈همیشه دلخوری ها را،نگرانی ها را "به موقع بگویید" حرفهای خود را به یکدیگر با "کلام" مطرح کنید. نه با "رفتار"😱 که از کلام همان برداشت میشود که شما میگویید؛ ولی از رفتارتان هزار برداشت می شود. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✔️در دوران نامزدی خجالت نکشید یک علت مهم بروز مشکل در دوران نامزدی این است که به دلیل خجالت از طرف مقابل‌شان سوال نمی‌پرسند. سوال کردن شاهراهی است برای شناخت طرف مقابل اما یکی یا هر دو نامزد، این کار را انجام نمی‌دهند؛ مثلا اگر دختر حساس، عصبی یا زودرنج است این مساله را طرف مقابلش باید بداند تا اگر پسر در دوران نامزدی با این حالات در همسر آینده‌اش مواجه شد بداند که چه عکس‌المعلی باید نشان بدهد. مشکل دیگر این است که دختر و پسر در زمان بروز مشکل، به جای مراجعه به متخصص به خانواده‌های‌شان رجوع می‌کنند.خانواده اطلاعات کافی در زمینه مشکلات زوجین ندارند و با دادن اطلاعات غلط گره کور رابطه را بیش از پیش محکم‌تر می‌کند. دختر و پسر نباید تسلیم زرق و برق طرف مقابل‌شان شوند؛ به طور مثال دکتر بودن خواستگار نباید مانع از این شود که گذشته او به بوته تحقیق خانواده کشیده نشود. یک اشتباه دیگر این است که یکی از دو طرف یا هر دو طرف می‌پرسند که متولد چه ماهی هستی؟ این غلط است. دو طرف باید ویژگی‌های شخصیتی یکدیگر را بشناسند. مشکل بسیار مهم دیگر این است که دختر و پسر در روابطشان باید حدی مشخص کنند و بیش از آن تجاوز نکنند تا ازدواج کنند. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
💠خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما حرف اضافه نزنيم! 🔸سه سال از زندگی زوج جوان ميگذرد عمه ميگويد: چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟! شوهر بعدا زنش را توبيخ می کند که چرا مادرت برایت جهيزيه جنس خوب نخريده؟! يکی به شوهر می گويد: چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟! شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد. 🔹به زن می گويند چقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟! زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودی؟! و اين شکاکيت کاذب همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند. 🔸بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم، حرف اضافه نزنيم، توصيه های شخصی نکنيم نپرسيم همسرت کو؟ چرا تنها آمدی؟ اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟ شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟ دستپخت همسرت خوب است يا نه؟ پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟ خانه تان چند متر است؟ این همه کار می کنی چرا ماشین مدل بالا نداری؟ 🔺حرف اضافه، زندگی ديگران را خراب می کند. پس حواسمان را جمع کنيم که کم، درست و به موقع حرف بزنيم! واقعا خیلی چیزها به ما مربوط نیست... حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
⚠️زمانی که به غرور و مردانگی یک مرد حمله می کنید، ❌ از او انتظار شنیدن یا فهمیدن نداشته باشید!! 💞 زبانی قوی تر از محبت وجود ندارد. چه بهتر که مرد به زن بگوید ای کاش همه ی زن ها مثل تو بودند، تو در دنیا نمونه ای چقدر خوب که زن به شوهرش بگوید ای کاش همه ی زن ها مثل من خوش شانس بودند و شوهری مثل شما داشتند. نتیجه ی این گونه زندگی سعادت است. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✍️......... ✨قابل توجه پسرایی که تا زن میگیرنن مادروپدرشونو میذارن زیرپا بخونید این عاقبتشونه, گر پادشاه عالمی اخر گدای مادری روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یه قبرستانی داشت عبور،،، میکرد یه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای میامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا. قبر شکافته شد یه جوانی از تو قبر اومد بیرون از تمام بدن این جوان آتش میزد بیرون، رسول خدا فرمودند:ای جوان تواز امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟ عرض کرد یا رسوالله از امت شما پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت پیامبر فرمود:تارک الصلاه بودی؟ جوان گفت:نه یارسولله من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا میکردم پیامبر:روزه نگرفتی؟ جوان: یارسول الله نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان رو هم روزه میگرفتم. پیامبر فرمودند:ای جوان حج نرفتی؟ گفت:مستطیع نشدم پیامبر فرمود:جهاد نکردی؟ جوان گفت:چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم پیامبر اکرم سرشو بالا گرفت و فرمود:خدایا من نمیتونم عذاب کشیدن امتم را ببینم به من بگو این جوان چرا ایقدر عذاب میکشه،،،؟ خطاب رسید یا رسول الله حق سلام میرساند و میفرماید این جوان عاق مادر شده تا مادرش رضایت نده عذاب همینه. پیامبر به سلمان، ابوذر و مقداد مفرماید برید مادر این جوان رو پیدا کنید. رفتند مادرشو پیدا کردند.یه پیرزن ضعیف و رنجور ومریض احوال بودند. رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر امد بیرون. پیامبر فرمودند:مادر ببین پسرت چطور داره عذاب میکشه.بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن. مادر جوان:سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن!!! تمام بدن این جوان آتش گرفت رسول خدا فرمودند:آخه زن این بچه مگه در حق تو چه بدی کرده که تو لحظه به لحظه داری نفرینش میکنی؟ عرض کرد یا رسول الله من با زنش یه روز تو خونه مشاجره کردم، دعوامون شد،از راه رسید از من نپرسید همینجوری منو هل داد تو تنور آتش سینه ام سوخت،موهام سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زن ها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض کردند. همون سینه سوختمو دردست گرفتم در حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد. رسول خدا فرمودند:ای زن میدونی که من پیغمبر رحمتم به خاطر من بیا از تقصیر جوانت بگذر. سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا به حق این پیغمیر رحمتت قسم میدهم که لحظه به لحظه عذاب رو به پسرم زیاد کن که کم نکن!!! رسول خدا به سلمان فرمودند:سلمان برو به فاطمه ام بگو با علی بیاید حسن و حسین رو هم بیاره. سلمان رفت درخانه به فاطمه(س) گفت:پیامبر پیغام داده سریع بیایید. مادر ما زهرا(س) آمد، علی(ع) ،حسن(ع) و حسین(ع) هم اومدند. اول مادر ما حضرت زهرا(س) رفت جلو فرمودند:ای زن میدانی من فاطمه حبیبه ی خدا هستم گفت:آره فرمود:ای زن به خاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر. زن سرشو گرفت بالا صدا زد:خدایا به حق حبیبه ات فاطمه قسم میدهم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن. دوباره آتش از بدن جوان زد بیرون. این بار امیرالمومنین علی(ع) رفت جلو و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر. زن گفت:خدایا به حق علی(ع) قسم میدم لحظه ب لحظه عذاب پسرم را زیاد کن.......... نوبت رسید به اقامون امام حسن(ع).اومد جلو وفرمودند:ای زن بخاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر. زن گفت:خدایا به این غریب مظلوم تورو قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن. نوبت رسید به آقای ما حسین(ع) اومد مقابل این زن ایستاد،ایشان خردسال بود چون دامن زن رو گرفته بود و سرشو گرفته بود بالا و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر. زن سرشو گرفت بالا یهو دیدند رنگ از رخسار این زن پرید به دست وپای حسین(ع) افتاد و عرض کرد:خدایا پسرمو به حسین بخشیده ام. پیغمبر خدا(ص)فرمودند: که ای زن چی شد؟ من،فاطمه ،علی،حسن خواستیم قبول نکردی چی شد که حسین؟ عرض کرد:یا رسوالله سرمو گرفتم بالا در حق جوانم نفرین بکنم دیدم فرشتگان در آسمان میگن ای زن مبادا دل حسین رو بشکنی..... اسَــــلامُ عَلَیـــــکَ یـــــا ابـــاعَـــبْــــدِالـــــلّـــــــه وَ عًلی اَرواح الّتـــــی حَــــلَــــت بِـــفـــنـــــائــــک عَــــلَـــیکَ مّنـــــی ســـــــّلامُ الـــــلّـــــه ابــــــــداً مــــا بَــــقــــیــــتُ وَ بَــــقـــیَ اَلَــــیـــــلِ وَ الــــنــَـهــار وَ لا جَـــــعَــــلَ الـــــلّـــــهَ آخِــــرَ اَلـعَـهـــدِ منی لـــزیـــارَتکُم اَســـــلامُ عَلی الـــــحُــسـَــــیـــن وَعَلی عـَلـی بـن الـــــحُـــسـَــــیــــن وَعَلی اُولاد الـــحُـــسـَــــیــــن وعَلی اَصــــحاب الـــحُـــسـَـین حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://eitaa.com/darolsadeghiyon
❤️👈 ❌هرگز با حرف‌هاي‌تان استقلال همسر خود را زير سوال نبريد حتي اگر واقعا استقلالي در كار نباشد.. 👈مردها به اينكه قوي‌تر از آنچه هستند به نظر برسند نياز دارند. اين نياز همسرتان را برآورده كنيد. 👈از گفتن خاطرات روابط عاشقانه شكست خورده‌تان براي شريك زندگي‌تان خودداري كنيد. 👈براي قدرت دادن به او كافي است از هيچ مرد ديگري صحبت نكنيد، 👈نه اينكه از مردهاي ديگر بد بگوييد... ✅در زندگی زناشویی بهمدیگر اعتماد و احترام بگذارید.. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد: 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مسر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید. 🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم. " 🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد. 🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند. *السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم* *التماس دعا* اگردلتان شکست ماراهم دعاکنید https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH https://eitaa.com/darolsadeghiyon
باریدن طلا از آسمان بواسطه صلوات فقيري كه محتاج و صاحب عيال بود ، به طلب رزق و روزي از خانه بيرون آمد . نمي دانست كجا برود . اتفاقا گذرش به مسجدي افتاد كه واعظي بالاي منبر بود و مجلس را گرم كرده بود و مردم را تشويق و ترغيب به صلوات مي كرد . آن مرد فقير همان جا ايستاد و گوش به حرف واعظ مي داد كه مي گفت : در فرستادن صلوات كوتاهي نكنيد ، زيرا اگر ثروتمند بر آن حضرت صلوات بفرستند خداوند متعال در مالش بركت مي دهد و اگر فقير صلوات بفرستد خدا از آسمان روزي او را مي فرستد . آن فقير از آن مجلس بيرون آمد و همين طور كه راه مي رفت مشغول فرستادن صلوات شد و مي گفت : « اللهم صل علي محمد و آل محمد » . سه روز از اين ماجرا گذشت و او صلوات مي فرستاد تا گذرش به يك خرابه اي افتاد . پايش به سنگي گير كرد . آن سنگ را بلند كرد ، ديد زيرش سبو و خمره اي پر از طلا است . با خودش گفت وعدة روزي من از آسمان بايد بيايد ، من روزي زمين را نمي خواهم . سنگ را روي خمره گذاشت و به خانه آمد و قصه را براي همسرش تعريف كرد . مرد فقير همسايه اي داشت كه يهودي بود ؛ از قضا ، زماني كه داستان را براي همسرش تعريف مي كرد آن مرد يهودي بالاي بام خانه گوش مي داد و فوري از بام خانه پايين آمده و سراسيمه به خرابه رفت و آن سبو و خمره را برداشت و به خانه آورد . وقتي سر آن را برداشت ديد كه پر از مار و عقرب است . به خانواده اش گفت : اين همساية مسلمان ما ، دشمن ما است . وقتي كه من بالاي بام بودم فهميد و اين حرف را زده كه من به طمع بيفتم و آن خمره را باز كنم و مار و عقرب ما را بگزند و نيش بزنند . حالا كه اين طور شد من خمره را بالاي بام مي برم و از روزنه به خانه اش و روي سرشان مي ريزم تا هلاك شوند . حالا كه ضرر را براي ما مي خواستند سر خودشان بيايد . او آمد بالاي بام ، ديد كه مرد فقير با زنش در حال مجادله و سر و صدا هستند و همسرش مي گويد : اي مرد ، روا باشد كه تو سبوي پر از زر پيدا كني و آن را بگذاري ، بيايي و ما در فقر و تنگدستي باشيم ؟ مرد فقير گفت : من اميدوارم كه روزيمان را خدا از آسمان نازل كند كه ناگهان مرد يهودي سر سبو را باز كرد و خمره را سرازير كرد . مرد فقير ديد از بالا صدا مي آيد ، سرش را بلند كرد ديد از روزنة خانه اش زر و طلايي صدا زد : اي زن‌ ، ببين از آسمان طلا و زر مي بارد . سريع ، شروع كرد به صلوات گفتن و جمع كردن زرها . يهودي ديد كه از سبو سر و صداي زر مي آيد آن را برگرداند دوباره ديد كه همان مار و عقرب هاست . دوباره سرخمره را پايين كرد و بقيه اش را به خانة فقير ريخت . يهودي فهميد كه اين سري از اسرار غيبي است . به ذهنش آمد كه اين قضيه مثل همان قضية زمان حضرت موسي است كه آب نيل براي قطبي ها خون بود و براي سبطي آب . در همان لحظه ، مرد فقير را بالاي بام دعوت كرد و به دست او مسلمان شد و از بركت صلوات بر محمد و آل محمد (ص) هم فقير ، ثروتمند شد و هم يهودي سعادت پيدا كرد كه مسلمان شود . حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH https://eitaa.com/darolsadeghiyon
*­سیاستهای همسرداری 🍃 در مواجهه با همسر بد اخلاقتان گشاده‌رو و مهربان باشید. 👈 شاید این کار به نظر مشکل باشد ولی گشاده‌رویی می تواند از فوران آتش خشم زیر خاکستر همسرتان جلوگیری نماید. 👈 لبخند را هیچ گاه فراموش نکنید؛ چهره‌ی خندان و آرام شما می تواند باعث آرامش بیشتر و برخورد بهتر و منطقی‌تر همسرتان شود. 👈 هنگامی که احساس می‌کنید همسرتان شرایط عادی ندارد؛ با او جر و بحث نکنید و اگر مطلبی هست، که شما باید حتما ً در مورد آن با همسرتان گفتگو کنید؛ این مسئله را به زمان بهتری موکول کنید. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✨﷽✨ 🚦چــــراغ قـــرمــــــز ✍همان طور که در سر چهار راه وقتی چراغ قرمز می‌شود، ترمز می‌کنید،دین هم چراغ قرمز دارد، چراغ قرمز دین، کارهای حرام است، یعنی وقتی به کار حرامی رسیدی، ترمز کن و چراغ سبز دین هم کارهای حلال است. حال کسانی که برای چراغ قرمز ترمز می‌کنند،دو جور هستند: یک دسته از ترس جریمه شدن ترمز می‌کنند، که این ترمز کردنشان خیلی چنگی به دل نمی‌زند،اما عده ای هم برای احترام گذاشتن به قانون ترمز می‌کنند که این مهم است. حال ما هم اگر از ترس جهنم نماز بخوانیم، این نماز خواندنمان زیاد چنگی به دل نمیزند؛یعنی اگر به این خاطر صبح ها بلند می‌شوی و نماز می‌خوانی که به جهنم نروی، این نماز خواندن زیاد دلچسب نیست، اما اگر به تو بگویند: اگر نمازصبح هم نخوانی به جهنم نمی‌روی اما باز بلند شوی و نماز بخوانی، این خوب است. امام علی(ع) در مناجات هایشان می‌فرمودند: خدایا عبادت من به خاطر ترس از جهنم‌و یا به طمع بهشت نیست، ولکن من تو را شایسته عبادت دیدم و به این خاطر عبادتت می‌کنم... حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH https://eitaa.com/darolsadeghiyon
خانم محترم👱‍♀ آقای عزیز👨 🔵لباسی که برای همسرت نپوشی تا شاد شود به درد چه میخورد ؟ اگر همسرت زیبایی و خوش تیپی تو را دوست دارد، چرا معطلی؟ چقدر بد است مرد یا زن در خانه بسته به شغل مثلا بوی گازوئیل بدهد یا سر کله اش از تدریس گچی باشد یا همیشه بوی قرمه سبزی بدهد . 👈نه ادکلنی 👈نه کنار هم نشستنی 👈نه درک احساسات طرف مقابل . . 💟وقتی در خانه ای تلفن همراهت را کنار بگذار و زندگی کن.. 👌به خودت برس، به خاطر خودت و همسرت https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
🔴 💠 اگر از موضوعی ناراحت هستید همان موقعِ ورود شوهرتان با عجله نروید بازگو کنید! 💠 بذارید بیاید داخل، یک ساعت استراحت کند، بعد که شرایطش خوب شد، آرام آرام شروع کنید! https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✍باید برای همسرشان بیشتر از فرزندان ارزش قائل شوند. کاری کنید که بچه‌ها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه دارید. چنین توجهی از جانب شما انرژی مضاعف به همسرتان می‌بخشد و هر دوی شما را نسبت به اداره مشکلات، هماهنگ و همدل می‌سازد. علاوه بر اینکه بسیار در حل اختلافات و نیز تولید محبت جدید کارساز است. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
📚 در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت: در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد. زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت. فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد. خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد. سپس به زن گفت: آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟ يكى لقمه (نان) دادى ، يك لقمه (كودك) گرفتى! حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH https://eitaa.com/darolsadeghiyon
اگر همسرتان بیش از حد درباره موضوعی صحبت می کند به جای بی توجهی سعی کنید بیشتر به صحبت هایش اهمیت دهید. شاید دلیل پرحرفی او اینست که فکر می کند شما آنطور که باید به حرف هایش توجه نمی کنید! https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
اگر بعد هرکاره کوچکے زن و شوهر ازهم سپاس گزاری کنن زندگی سرشار از عشق و محبت خواهد شد تشکر کردن را فراموش نکنید!👌🏻 چه پیامکے📲 چه حضوری 😘 و چه در جمع خانوادگی و دوستانه و اقوام https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
بعضيا نميتونن بگن دوست دارم، اما بجای اون ميگن: مواظب خودت باش سرما نخوری هرموقع رسيدي خبرم كن دير نخوابی، خسته ميشی اينا خيلی دلشون درياست قدرشون رو بدونید . https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
👩🏻خانم خونه! دسـت از تایید همسر خود برندارید. بیشترین گلایه آقایان از همسران خود این است که می‎گویند: "همسرم مرا قبول ندارد....!" https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
💐 روزی هنگامی که فــرزنـدانتان بزرگ شــونـــد فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجود نخواهد داشت. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت. در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز برای يادداشت كردن پیدا کنید و شيرينی داخل یخچال باقی خواهد ماند. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید. می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام... ساکت... خالی و تنها خواهد شد. در آن زمان است که دیروزها را مرور خواهید کرد... یعنی در آن روزها دلتنگ امروزتان خواهید شد... پـس امروزتـان را با آنها عاشـقـانه زندگی کنید https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
🌻🍃باورهـای شما زندگی شما را می سازند اگر خواستار زنـــدگی بهتــــر با آرامـــش خاصی هســـتید🍃 یک قدم به سمت اینکه با اتفاقــات کوچیک و لذت های ساده شــــاد باشید، برداريد😊 اتــفاقات قـــشنگ و لـــذت هاى بـــــزرگتر ده برابر به زندگى تون ســـــرازیرمیشه💚😍 https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
🌹 "اگـه مـی‌خـوای همسـرت عاشـقت باشـه...!" 👈 شما باید خیلی راحت بگویید كه من به دلیل مشكلاتی كه باعث آن شدم، معذرت می‌خواهم... 👈 در هر رابطه‌ای، این بهترین شكل معذرت خواهی است. اصلا مهم نیست شما چقدر مقصر هستید. حتی اگر چهارده درصد تقصیرها گردن شماست؛ برای آن قسمت معذرت‌خواهی كنید. 👈 ازدواج وقتی خوب پیش می‌رود كه حداقل یك نفر بتواند معذرت‌خواهی كند...! ✅ غرور داشتن در رابطه‌ی زناشویی، اصلا چیز قابل قبولی نیست. معذرت‌خواهی در نهایت روح بزرگ شما را نشان و حس بهتری به‌زندگی‌تان می‌دهد. https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
✨﷽✨ ❤️ نیکی به والدین 🍃 روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت. چون به حمام رسیدند، پدر از پسر خود طلب آب نمود. پسر با بی حوصلگی رفت و از گوشه ای کاسه سفالین ترک خورده و رسوب گرفته ای که مخصوص آب ریختن روی تن و بدن مردم و نه برای نوشیدن آب بود، پیدا کرد و آبی نه چندان خنک یافت و برای پدر برد. پدر به مجرد دیدن کاسه و آب، اندکی مکث کرد، لبخند زد و رو به پسر گفت: "با دیدن این کاسه یاد خاطره ای افتادم. چندین سال پیش وقتی خود من نوجوانی کم سن و سال بودم، همراه پدر به حمام عمومی رفتم. درست مثل امروز که من از تو آب خواستم، آن روز هم پدرم از من آب خواست. من، برای اینکه برای او آب بیاورم گشتم و لیوان بلوری و تمیزی یافتم و آبی گوارا و خنک در آن ریختم و با احترام به حضور پدر بردم. امروز، من که چنان فرزندی برای پدر بودم، پسری چون تو نصیبم شده که با بیحوصلگی در چنین کاسه کثیف و ترک خورده برایم آب آورده، حالا در آینده چه اولادی قرار است نصیب تو شود، خدا می داند و بس!" حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/EGji4yqRTu94eKojCMUMAq https://eitaa.com/darolsadeghiyon
صحبتی با آقایون شده تا حالا به همسرت زنگ بزنی بگی خانمم امشب دوست دارم با هم شام بریم بیرون بعدشم قدم بزنیم؟ شده حرفاتو تو یه نامه با دست خطت بنویسی و بذاری تو یه پاکت و بهش بدی؟ شده شبا براش قصه بگی براش کتاب بخونی؟ شده بگی دوست دارم همین الان بغلت کنم؟ شده بعد ده سال زندگی تو چشماش نگاه کنی بگی هنوزم عاشقتم؟ اینا ساده است اما برای زنان یه دنیا ارزش داره. خرید طلا لوازم سفر و امثالهم فقط موقتا نیاز به توجه خانم هارو جواب میده! زنا نیاز به احساسات و توجه عمیق دارن با کارای ساده و کم هزینه هم میشه همه دنیاش بشی باور کن راست میگم امتحان کن همین حالا ... https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
به یاد خدا بودن 💠 خانمی حکایت خود را برایم تعریف کرد که از کسی چنین چیزی نشنیده بودم ... او گفت : 🏡 من در خانه ام همه اتاقهای منزلم را اسم گذاری کرده ام، 🛋 اتاق نشیمن را اتاق تهلیل نامیده ام 🌟 و هر گاه وارد آن شدم لااله الاالله می گویم، 🍽 آشپزخانه ام اتاق استغفار است ، 🌟 وارد آن که شدم ذکر استغفار را می گویم ، 👒 اتاقی که مخصوص پذیرایی از مهمان ها را اتاق صلوات نامیده ام ، 💛 در آشپزخانه که کار می کنم و غذا می پزم استغفار می گویم 💙 و اتاق بچه‌ها را که تمیز می کنم تسبیح را با خود زمزمه می کنم، 💜 هنگام آب دادن به درخت و گلدانها تکبیر را تکرار میکنم 🍃🌹 و خلاصه در هر اتاق و مکان تا از کارم در آنجا تمام می شوم ذکری که نامش را بر آن جا گذاشته ام می خوانم تا زبانم از ذکر غافل نباشد، 💖 به این شیوه کارم نیز لذت بخش تر است و قلبم مطمئن است و برکت به خانه ام می آید .! حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB https://eitaa.com/darolsadeghiyon