🌺🌺دارالقرآن الکریم اصفهان
🌺🌺
✨✨✨✨
🌹 جزء هفتم : اسرارغیب 🌹
💫💫💫💫
آیه ۵۹ سوره انعام
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ......
🔹 عالم هستی یک مرکزیت دارد که همه اطلاعات در آنجاست.
🥀مفاتح به معنای (کلید) است. مراد از مفاتح : همان نفس علم است و کلید غیب ، همان علم غیب است .
🔹اینکه بیان می کند : آگاهی خداوند از آن چه در خشکی ها و دریاهاست ؛
✒️ به معنای احاطه علم او بر همه چیز است .
🖇️ میزان ریزش برگ های درختان ، دانه ای که در دل زمین قرار می گیرد و علم به زمان مرگ گیاه ، از جمله مواردی است که علم آن تنها نزد خداست و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی مبین قرار دارد ؛
♦️ کتاب مبین همان لوح محفوظ و علم خداوند است .
🔹 از این آیه استفاده میشودکه : علم خدا تنها در مورد کلیات نیست بلکه شامل جزئیات نیز میشود.
🥀🥀🥀🥀
اثر تربیتی این آیه ، ایمان به علم وسیع است ، زیرا به انسان می گوید ، تمام اسرار وجود انسان شامل اعمال ، گفتار ، نیات و افکار همگی برای ذات پاک او آشکار است ،
🌺 با چنین اعتقادی انسان باید : مراقب افکار ، اعمال ، گفتار و نیات خود بوده و آن را کنترل کند.
🌸🌸🌸🌸
پیامبر (ص):
کلیدهای غیب 5 چیزاست :
1️⃣.کسی نمی داند فردا به چه حوادثی گرفتار است
2️⃣. کسی نمی داند رحم زنان چه زمانی جنین و بار خود را می اندازد
3️⃣. کسی نمی داند چه وقت باران می بارد
4️⃣.کسی نمی داند درچه سرزمینی مرگش فرا می رسد
5️⃣.و کسی نمی داند چه وقت قیامت برپا می شود ، مگر خداوند تبارک وتعالی
🌷🌷🌷🌷
منابع : تفاسیر نور ، المیزان، نمونه ، بهرام پور
✨✨✨✨
🌹جزء هفتم : رعایت ادب در گفتار🌹
💫💫💫💫
آیه ۱۱۴ سوره مائده :
قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرّازِقِينَ
🔻حواریون ۱۲ نفر از اصحاب خاص حضرت عیسی علیه السلام بودند ، از ایشان درخواست کردند تا از خدا بخواهد طبقی از غذا را برایشان از آسمان بفرستد.
🔸 حضرت عیسی علیه السلام به آنها گفت : تقوا پیشه کنید ، اگر ایمان دارید.
آنها جواب دادند ما از طریق عقلی به تو ایمان آورده ایم ، ولی می خواهیم از طریق حسی هم بر ایمانمان بیافزاییم .
✒️ از این قسمت آیه این گونه بر می آید که ، ایمان مرحله به مرحله است.
انسان شاید در مرحلهای از ایمان باشد و با دیدن معجزه درجه ایمانش بالاتر برود.
🔸پس حضرت عیسی برای آنها درخواست مائده کرد.
در اینجا حواریون به حضرت عیسی توسل کردن .
📕 از این آیه استفاده میشود که ، توسل به اولیای خدا جایز است .
🌸این تنها دعای قرآن است که در آن هم لفظ اللهم آمده و هم لفظ ربنا، و این به خاطر تاکید در رعایت ادب در دعا است.🌸
حضرت عیسی در این آیه می فرماید :(خداوندا ! پروردگارا ! برای ما مائده ای از آسمان بفرست تا هم برای حاضران و هم برای آیندگان نشانه ای باشد و این روز را عید به شمار می اورند ،
اگر آمدن یک طبق غذا از آسمان عید به حساب می آید و باید آن را جشن گرفت، پس تولد ائمه اطهار علیهم سلام و روز بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم بی شک عید به شمار میآید.
🛑 روز نزول مائده یکشنبه بوده ، لذا مسیحیان در این روز مراسم هفتگی دینی خود را انجام میدهند .
🌷💐💐💐
منابع : تفاسیر: نور ، المیزان ، نمونه ، بهرام پور
استادان خوب خوشه های مرواریدند
ک داشتن آنها ثروت ودیدن آنها لذت است 🌸یک روز قشنگ 🌸یک دل خوش🌸یک تن سالم🌸دعای امروزم برای هر روزتانه 🌸روزمعلم گرامی باد🌸🌸🌸
🌷 *رمضان، ماه بندگی خدا*
💫💫💫💫💫
# *شبهه_ پاسخ به شبهه*
🌷🌷🌷🌷🌷
◀️ *پیامکهای به ظاهر مذهبی ولی اسراییلی*▶️
❓❓❓❓❓❓
🌷 *مثال اول:*
*ختم شش میلیون صلوات تقدیم به شیرخوار امام حسین...سهم شما شش صلوات و ارسال به شش عاشق حسینی.لطفا قطع کننده زنجیره نباشید...*
🌷 *مثال دوم:*
*تا پیام را دیدی هشت بار بگو یا ابوالفضل وبرای هشت نفر بفرست.همین الان خبر خوشی میشنوی و...*
🌷 *مثال سوم :*
...نذر صلوات گرفتیم واسه امام* ...
سهم شما فلان اندازه اگر انجام نمیدهید خبرم کنید تامدیون نشوید...(و مثالهای دیگر)
🌷 *مثال چهارم:*
دختر بچه ای ۵ساله تو کماا ست اسمش ...... دیگه امیدی بهش ندارن دکترا جوابش کردن مادر قرار نداره.. باباش التماس دعا داره .ختم صلوات برداشتیم برای شفای او سهم شما ۱۴صلوات وبرای۱۴ نفر بفرستین لطفا قطع کننده زنجیر نباشید تو رو به قرآن بفرست اگه نمی فرستی اطلاع بده
🌷 *مثال پنجم:*
بخدا خودم زیر 1 دقیقه جواب گرفتم همین الآن! # قرآن رو بازکن و بخون؛
﷽.﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.يَلِدْ.وَلَمْ.يُولَدْ.۞.وَلَمْ.يَكُن.لَّهُ.كُفُوًا.أَحَد.. اینو بخون وبفرست *اگر نفرستیش به قرآن پشت کردی!* تنزیلَ العزیزِ الرّحیم لتُنذرَ قوماً مااُنذرَ آباؤهم فَهُم غافلون به9نفربجزمن بفرست ببين تا60دقيقه ديگه خدأبرات چه میکنه.🤔
✍️ *نظر مراجع تقلید*👇
🤔🤔🤔
*آیت الله صافی گلپایگانی*:
به طور کلی این پیامها باید مدرک صحیح شرعی داشته باشد و در غیر این صورت ارسال آنها برای دیگران جایز نیست و باید از آنها جلوگیری شود.!
*مقام معظم رهبری*:
هیچکدام ازاین پیامها واقعیت واعتباری نداردوحرام است!
*آیت الله مکارم شیرازی:*
هیچکدام از این امور اعتباری ندارد و سزاوار است مردم به این کارها دامن نزنند...!
*آیت الله موسوی اردبیلی*:
اینگونه نوشته ها اعتبار ندارد.!
*آیت الله سیدعزالدین حسینی زنجانی*:
...انتشار بعضی از این پیامها موجب وهن شریعت و دین میشود و لذا جایز نیست و هیچگونه الزام شرعی هم در تکثیر متوجه دریافت کنندگان نیست.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
*هنرى ليونر (فقيه دينى اسرائیل) :*
ما با طراحى پيامهاى فارسى و آوردن نام پيامبر و ائمه درپيامها مينويسيم آنرا براى ١٠ نفر بفرست تا معجزه ببينى !
با گذشت زمان مسلمانان ميبينند خبرى از معجزه نيست پس آنرا خرافات تلقى كرده و اينگونه *ايمانشان را كم كم ازدست ميدهند*
[ مردم بايد از ارسال اين پيامها خوددارى كنند تادشمنان نتوانند با توسل به اهل بيت دست به گسترش باورهاى خرافى و در نهايت سست كردن باورهاى دينى بزنند. ]
🔯منبع : سايت تبيان🔯
💫💫💫💫💫
🌷 اللهمعجلالـولیکالفـرج🌷
زنده باد یاد شهدا
ادامه کتاب یادت باشه فصل سوم:دوره نامزدی تا دی ماه ۹۱👇👇👇
ادامه کتاب یادت باشه
فصل چهارم:ایام نوروزودوره مشهدتاتیرماه ۹۲👇👇👇
۲۳
برای من روزهای آخر سال که همه جا پر از تنگ های ماهی قرمز و سفره های هفت سین می شود بیش از حال و هوای سال تحویل یادآور خاطره های قشنگی سفرهای راهیان نور است، از دوم دبیرستان که برای اولین بار پایم به مناطق جنوب باز شد دوست داشتم هر سال شهدا منو دعوت کنند تا مهمانشان باشم، از اولین سفر راهیان نوربدجور شهدامن را نمک گیرکرده بودند.
با این که در آن سفر من و دوستانم خیلی شلوغ کردیم، اکثرا برنامه های کاروان را می پیچاندیم و بیشتر در حال و هوای شوخی ها و شیطنت های خودمان بودیم ولی جاذبه ای که خاک شهید و این سفر داشت باعث می شد هر ساله اواخر اسفندماه من بیشتر از سال تحویل ذوق سفر راهیان نور را داشته باشم.
وقتی از جنوب برگشتم چند روزی بیشتر به ایام عید نمانده بود،به عوض این چند روز مسافرت ۲۴ ساعته در حال دویدن بودم که کارهای آخر سال را انجام بدهم. حمید پیام داد از برنامه سال تحویل پرسیده گفتم: نمیدونم مزار شهدا خوبه بریم؟ گفت: دوست دارم بریم قم! پیله کرده بود برای سال تحویل کنار حرم حضرت معصومه(س) باشیم، گفتم حمید آخرسال جاده ها شلوغه ما هم که ماشین نداریم، سختمون میشه، گفت تو از پدر و مادرت اجازه بگیر خودش جور میشه، من توروازحضرت معصومه(س) گرفتم می خوام بریم تشکر کنم.
۲۴
از پدر مادرم اجازه گرفتم که یک روزه برویم و برگردیم،روز ۲۹ اسفند آفتاب نزده راه افتادیم میخواستیم قبل از اینکه ترافیک بشود به یک جایی برسیم ولی جاده ها خیلی شلوغ بود انگار همه نیت کرده بودند لحظه تحویل سال کنار حرم باشند، وقتی خواستیم برای زیارت از هم جدا بشویم اصلاً حواسمان نشد یک جای مشخص قرار بگذاریم که لحظه تحویل سال کنار هم باشیم، فکر کردیم گوشی هست و می توانیم بعد از زیارت تماس بگیریم، رفتنمان همان و گم کردن همدیگر همان!
کنار حوض وسط حیاط صحن نشسته بودم که آنتن گوشی ها درست شد وما توانستیم یک ساعت و نیم بعد تحویل سال همدیگر را پیدا کنیم،تاحمیدرا دیدم گفتم: از بس هوش و حواسم به پیدا کردنت رفته بود متوجه نشدم سال چطوری تحویل شد، جواب داد: منم خیلی دنبالت گشتم، تحویل سال کلی دعا کردم برای زندگیمون.
اونقدر شلوغ بود که نشدجلوتر برویم، همانجا داخل حیاط رو به روی صحن آیینه به سمت ضریح گفت: خانم! خانومم رو آوردم ببینی، ممنونم که منو به عشقم رسوندی!.
۲۵
تقریباً غروب شده بود آن موقع نه رستورانی باز بودنه غذایی پیدا می شد چند تا بیسکویت گرفتیم بدجوری ضعف کرده بودم با این گرسنگی بیسکوییت ها حکم لذیذترین غذایی ممکن را داشت، حمید با خنده گفت: تو زن کم خرجی هستی، من از صبح نه به توصبحونه دادم،نه ناهار،برای شام هم که میرسیم قزوین،اگرانقدر کم خرج باشی هر هفته می برمت مسافرت،مسافرت های یک روزه این مدلی زیاد می رفتیم، ساده بودن و ساده سفر کردن قشنگ است!
۲۶
هنوز چند روزی از فضای عید دور نشده بودیم که حمید گفت: امسال قسمت نشد بریم جنوب،خیلی دوست دارم چند روزی جور بشه بریم برای خادمی شهدا،گفتم:اگه جور بشه منم میام چون هنوز کلاسمون شروع نشده، همان لحظه گوشی روبرداشت با«حاج آقا صباغیان» معاون ستاد راهیان نور کشور تماس گرفت،حاجی ازقبل حمید میشناخت، مثل همیشه گرم باحمید احوالپرسی کرد، وقتی حمیدگفت نامزد کرده و دوست دارد با من برای خادمی به جلو بیاید حاجی خیلی خوشحال شد.
هجدهم فروردین بود که طبق هماهنگی با حاج آقا صباغیان راهی جنوب شدیم، چون داخل آمبولانسی که همراه کاروان ها به مناطق میرفت نیروی امدادگر نیاز بود،من قبول کردم که خادم امدادگر باشم ،دوست داشتم هر کاری از دستم برمیآید در راه خدمت به شهدا و زائران راهیان نور انجام بدهم،حمیدهم در منطقه «دهلاویه» مقتل شهید دکتر «مصطفی چمران» به عنوان خادم مشغول شد.
۲۷
هر روز اول صبح سوار آمبولانس میشدم و همراه کاروانها مناطق را دور میزنیم، این چند روز جور نشده حمید را ببینم، با توجه به شرایط آب و هوا تعداد کسانی که مریض میشدند یا به کمک نیاز داشتند زیاد بود،سخت تر از رسیدگی به این همه زائر تکانهای آمبولانس بود که تحمل آن برای من خیلی دشوار بود، نزدیک به ۱۶ ساعت در طول روز از این منطقه به منطقه در حال رفت و آمد بودیم،شب که می شد احساس میکردم استخوانهای بدنم در حال جدا شدن است.
شب آخر با آمبولانس به اردوگاه شهید کلهر آمدیم، اردوگاه تقریباروبه روی دو کوهه ورودی شهراندیمشک قرارداشت با حمیدقرار گذاشته بودم که آنجا همدیگر را ببینیم، تا نیمههای شب بیمار داشتیم و من درگیررسیدگی به آنها بودم،اوضاع که کمی مساعد شد از خستگی سرم را روی در آمبولانس گذاشتم، پاهایم آویزان بود،آنقدر بدنم کوفته و خسته بود که متوجه نشدم چطور همانجا به خواب رفتم.
۲۸
از جنوب که برگشتیم گوشه ذهنم به تولدحمید فکر میکردم،دوست داشتم اولین سالروز تولد حمید که من کنارش هستم برایش یک جشن تولد خودمانی بگیرم.
چهارم اردیبهشت ماه روز تولدحمید ساعت پنج صبح بود که باهول از خواب پریدم،عرق سردی روی پیشانیم نشسته بود، دهانم خشک شده بود، خواب خیلی عجیبی دیده بودم، آقایی با یک نورانیت خاص که مشخص بودشهید شده می خواست چیزی به من بگوید، در تلاش بود منظورش را برساند ولی تا خاص حرف بزندمن بیدار شدم چهره شهید را کامل به یاد داشتم، خیلی ذهنم درگیر این بود که حرف این شهید چه بود که نشد من بشنوم.
۲۹
حمید قرار داشتم که به مناسبت تولدش به مزار شهدا برویم،مراسم تولدش راکنار شهدا برده بودیم، خودش بودو خودم و شهدا، برایش خریده بودم،وقتی رسیدیم حمیدطبق معمول رفت سر مزار شهید حسین پور ،همان ردیف را آهسته قدم زنان جلو آمدم ،کیک به دست به قاب عکس بالای سر مزار آن نگاه می کردم، هر کدامشان یک سن و سال، یک تیپ و قیافه ولی همگی آرامش خاصی داشتند. در عالم خودم بودم که یکهوخشکم زد، چشم هایم چهارتا شد ،یکی از عکسها همان شهیدی بودکه من داخل خواب دیده بودم، دقیقاً همان نگاه بود ،شهید «اردشیر ابراهیم پور» جذبه خاصی داشت، همیشه در سرم می چرخید که این شهید می خواهدیک چیزی به من بگوید نگاهش پرازحرف بود،بعداز آن هر بارمزار شهدا میرفتیم، حمید میرفت سر مزار شهید حسین پور،من هم مثل مزار این شهید،بااین که متوجه نشدم حرف شهید چه بود ولی همیشه سر مزارش آرامش خاصی داشتم.
پایان فصل چهارم👆👆👆
AUD-20200430-WA0010.mp3
17.34M
🎤 #فایل_صوتی
💢 چکیده #تفسیر_جزء7
مفسر:استاد صفری (ستاد مهارتهای تفسیر قرآن کریم)
تحت نظارت حجه الاسلام والمسلمین قرائتی
---------------------------------
قربان لبـــــان
روزه دارت آقــا
بی یار غریبـــانه
کجا می گردی؟
سردار و امــــیر
آسمانی آقـــــا
تنها و طریـــــد
در کجا می گردی؟
السلام علیــــــک یا
صاحب العصر و الزمان(عج)❤️
سلام پدرمهربانم عصرت بخیر
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۲۲۳
💠از سخنان امام عليه السلام اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
يا ايها الانسان ما غرک بربک الڪريم [ اين آيه ] ڪوبنده ترين دليل در برابر شنونده و قطع ڪننده ترين عذر شخص مغرور است همان ڪه جهالت و نادانيش او را خوشحال ساخته
[ مي فرمايد ] : اي انسان چه چيز تو را بر گناه جرئت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ و چه چيز تو را بر هلاڪت خويشتن علاقمند نموده است ؟ مگر اين بيماري تو بهبودي نمي يابد ؟ و يا اين خوابت بيداري ندارد ؟ چرا همانگونه ڪه به ديگري رحم مي ڪني به خود رحم نمي ڪني ؟ تو ڪه هرگاه ڪسي را در دل آفتاب سوزان بيابي بر او سايه مي افڪني و هرگاه بيماري را ببيني ڪه سخت ناتوان گشته از روي رحم بر او مي گريي پس چه چيز تو را بر اين بيماريت شڪيبائي بخشيده ؟ و بر اين مصائبت صبور ساخته ؟ و چه چيز تو را از گريه بر خويشتن تسلي داده ؟ در حالي ڪه هيچ چيز براي تو عزيزتر از خودت نيست و چگونه ترس از فرودآمدن بلا شب هنگام تو را بيدار نڪرده ؟ با اينڪه در درون معصيت و گناه غوطه وري و در زير سلطه و قدرت خداوند قرار داري بيا اين بيماري دوري از خدا را با داروي تصميم و عزم راسخ مداوا ڪن و اين خواب غفلتي ڪه چشمت را فراگرفته با بيداري برطرف ساز بيا مطيع خداوند شو و به ياد او انس گير خوب تصور ڪن ڪه به هنگام روي گردانيدنت از خدا او با دادن نعمت به تو روي مي آورد به عفو و بخشش خويش دعوتت مي ڪند و تو را در زير پوشش فضل و برڪات خود قرار مي دهد .
اما در عين حال تو همچنان به او پشت ڪرده و به ديگري روي مي آوري بلند مرتبه باد خداوندي ڪه با اين قدرت عظيم ڪريم است و اما تو با اين ضعف و حقارت چه بر معصيت او جرات ورزيده اي در صورتي ڪه تو در ڪنف نعمتش قرار داري و در فراخناي فضل و رحمتش در حرڪتي اما او فضل خويش را از تو منع نڪرده و پرده گناهانت را٥ ندريده است بلڪه حتي يک چشم برهم زدن از دائره لطفش بيرون نبوده اي : يا در نعمتي قرار داري ڪه به تو بخشيده يا در گناهي ڪه از آن پرده پوشي ڪرده و يا بلا و مصيبتي ڪه از تو برطرف ساخته است بنگر اگر از در اطاعتش در مي آمدي ديگر چگونه بود ؟
سوگند بخدا اگر اين وضع بين دو نفر ڪه در نيرو و توان مساويند وجود داشت تو نخستين حاڪمي بودي ڪه خود بر مذموميت اخلاق و بدي ڪردارت حڪم مي ڪردي حقا بايد بگويم : دنيا مغرورت نساخته و اين تو هستي ڪه به آن مغرور شده اي در حالي ڪه پندهاي فراواني در آن مي يابي و تو را به عدل و انصاف دعوت ڪرده است دنيا به هشدارهائي ڪه در مورد ريختن بلا به جانت و ڪاستن از نيرو و قدرتت به تو مي دهد راستگوتر و وفادارتر است از اينڪه به تو دروغ گويد و يا مغرورت سازد چه بسيار نصيحت ڪننده و پنددهنده اي است ڪه نزد تو متهم است و چه بسيار راستگوياني در مورد دنيا ڪه تو آنها را دروغگو مي شماري اگر دنيا را از روي شهرهاي ويران شده و خانه هاي در هم فروريخته بشناسي آن را يادآوري ڪننده اي دلسوز و واعظي گويا همچون دوستي مهربان ڪه در رسيدن اندوه به تو بخل مي ورزد خواهي يافت . [ دنيا ] چه خوب سرائي است اما براي آنها ڪه آن را خانه هميشگي ندانند و چه خوب محلي است براي ڪسي ڪه آن را وطن برنگزيند سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت ڪساني هستند ڪه امروز از زرق و برق آن فرار مي ڪنند . هنگامي ڪه نفخه صور بدمد و قيامت آشڪار گردد و اهل هر معبدي به آن ملحق و بندگان هر معبودي به او بپيوندند و مطيعان به مطاع خود برسند در آن هنگام نه چشمي بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده و نه قدمي آهسته در زمين جز به حق برداشته شود . و در آن روز چه دليلهائي ڪه ابطال نمي گردد و چه عذرهائي ڪه قطع نمي شود ؟
بنابراين در جستجوي چيزي باشيد ڪه عذر خويش را با آن مدلل داريد و حجت و دليل خود را با آن استوار سازيد و آنچه باقي ماندني است از ميان آنچه باقي نمي ماند انتخاب ڪنيد و وسيله اي براي سفر [ آخرت ] آماده نمائيد و چشم به جرقه هاي برق نجات بدوزيد و بار و بنه اين سفر را محڪم بر پشت مرڪبها ببنديد
🌴🌴🌴
۳۰
دوم آبان رابرای عروسی خودمان انتخاب کردیم.ازفردای ماه رمضان پیگیرمقدمات عروسی شدیم،تالاررا هماهنگ کردیم،طبق قرار روزعقدچهار وسیله یعنی یخچال، تلویزیون،فرش و لباس شویی راحمید خرید،بقیه جهازرا هم تاجایی که امکان داشت حمید همراهم آمد باهم خریدیم.خیلی دنبال چیزهای گران نبودیم،هرفروشگاهی که میرفتیم دنبال جنس ایرانی بودیم،نظر هردوی مااین بود تاجایی که امکانش هست وسایل زندگی آینده مان ایرانی باشد،حمیدروزاول خریدجهازگفت:وقتی حضرت آقا گفتند از کالای تولیدداخل حمایت کنین ماهم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم.
۳۱
تقریباهردوتایی خانه راپسندیده بودیم، خوشحال از انتخاب خانه مشترکمان ازدر بیرون آمدیم، هنوزسوارموتورنشده بودیم که رفیق حمید تماس گرفت، حرفشان که تمام شدمتوجه شدم حمید به فکرفرو رفته است،وقتی پرس و جو کردم گفت: خانم میخوای یه چیزی بگم، اگرراضی بودی اونوقت انجام بدیم،یکی ازرفیقام الان زنگ زد مثل اینکه برای رهن خونه به مشکل خورده،اگرتو راضی باشی مانصف پس اندازمون روبه دوست دوستم قرض بدیم.
پیشنهادش را که شنیدم جاخوردم،این پا و آن پاکردم،میدانستم باپولی که میماند خانه چندان خوبی نمی توانیم اجاره کنیم پیش خودم دو دو تاچهارتاکه کردم دیدم دریک خانه کوچک محله های پایین شهرهم میشودخوش بود،از آنجایی که واقعا این چیزها برایم مهم نبود،برای همین قبول کردم.
۳۲
این اولین خانه ای بود که بعدازنصف شدن پول پس اندازمان میخواستیم ببینیم،یک ساختمان دوطبقه که درنگاه اول خیلی قدیمی وکوچک به نظرمیرسید
فردای روزی که صاحب خانه خبرداد مستاجرقبلی خانه راخالی کرده باحمید رفتیم که دستی به سر روی خانه بکشیم، اولین بارباخودمان آینه و قرآن ویک قاب عکسی از امام خامنه ای بردیم،این قاب عکس روباهم برای خانه انتخاب کرده بودیم،حمیدگفت:باید اول حضرت آقا خونه مارو ببینن.قرآن راوسط طاقچه گذاشتیم،یک طرف هم قاب عکس، حمید دوقدم عقب ترازطاقچه چند دقیقه ای خیره به عکس حضرت آقا نگاهی کردو گفت:میبینی آقا چقدرتودل برو ونورانیه، به خاطرایمان زیاده،حاضرم هرکاری بکنم ولی یه لحظه لبخندازروی چهره آقا کنار نره.
۳۳
آن هفته من هم داخل دانشگاه خیلی درگیربودم،برای دعوت ازشهیدگمنام طوماروامضاجمع میکردیم،خیلی دوست داشتم مثل دانشگاه های دیگرماهم داخل محوطه دانشگاه مقبره شهید گمنام داشته باشیم،چندروزمانده به عروسی صبح هابین دانشکده هادنبال امضامی چرخیدم وبعدازظهرهاهم باحمیدبرای خریدیاچیدن وسایل خانه میرفتم.
یکی از دوستان صمیمی از روی شوخی به من گفت:تودیگه چه عروسی هستی؟بیابرودنبال کارهای مراسم،هرکی جای تو باشه تمام فکر وخیالش میمونه پیش عروسی،اونوقت تواینجاداری برای مقبره شهید گمنام امضاجمع میکنی؟بعدهاکه پیکر دو شهیدگمنام را در دانشگاه علوم پزشکی آوردندحمید به من میگفت:چون شهدای دانشگاه شماخارج از محدوده کلاس هاهستن حتمابریدسرمزار شون، اینهاروشمادعوت کردین،بی انصافیه رهاشون کنین.
۳۴
دوم آبان عیدغدیر سال ۹۲روز برگزاری جشن عروسی مابود،باحمیدنیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسیمان هیچ گناهی نباشدسه روز روزه بگیریم.
عروسی خیلی خوبی داشتیم،همیشه به خود حمید هم میگفتم که از عروسی راضی بودم،هم گناه نبود،هم ساده بود، هم دلخوری پیش نیامد،چون در خیلی از عروسیها به خصوص وصلت های فامیلی به خاطرمسائل پیش پاافتاده ناراحتی به وجود می آید.ولی عروسی ماخیلی خوب بود.
دوشنبه برای ماه عسل باقطار عازم مشهد شدیم، باران شدیدی می آمد ،باراهنمایی مدیرکاروان به سمت کوپه خودمان راه افتادیم،مدیرکاروان به حمید گفت: آقای سیاهکالی یه زحمت براتون داشتم،به جز شمابقیه کسایی که تو کاروان همراهمون اومدن سن و سال دار ومسن هستن، اگه میشه توسفرکمک حالشون باشین.همین طور هم شدحمید در طول سفر دست راست همه شد.
۳۵
حمید روی مبل نشسته بود و مشغول مطالعه کتاب دفاع ازتشیع بودمحاسنش رادست میکشیدوسخت به فکرفرورفته بود،انقدر درحال هوای خودش بود که اصلا متوجه آبمیوه ای که برایش بردم نشدوقتی دوسه باربه اسم صدایش کردم تازه منو دید، رو کرد به منو گفت خانم هرچی فکرمیکنم میبینم عمرماکوتاه تراز اینکه بخوایم به بطالت بگذرونیم بیایه برنامه بریزیم که زندگی متاهلیمون با زندگی مجردی فرق داشته باشه،پیشنهاد داد هم صبح هاوهم شبهایک صفحه قرآن بخوانیم،این شدقرارروزانه ما،بعداز نماز صبح ودعای عهد یک صفحه از قران را حمیدمیخواندیک صفحه رامن،مقید بودیم آیات رابامعنی بخوانیم ،کنارهم مینشستیم،یکی بلندبلندمیخواند و دیگری به دقت گوش میکرد.
پایین فصل پنجم👆👆👆
✨✨✨✨
🌷جزء هشتم : آرامش کامل و سعادت جاودان 🌷
💫💫💫💫💫
آیه ۴۳ سوره اعراف :
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا.....
♦️هنگامی که بهشتیان به سوی بهشت میروند بر در بهشت درختی میبینند که از ریشه آن دو چشمه جاری است.
🔶از یکی از آن دو چشمه می نوشند و با آن تمام کینه ها و حسد ها از قلب آنها شسته می شود این همان( شراب طهور )است که قرآن می فرماید .
🔶 در چشمه دیگر خود را شستشو میدهند که با اینکار طراوت و زیبایی در اندام آنها آشکار می شود ، به طوری که بعد از آن هرگز ژولیده و رنگ پریده نخواهند شد.🌸🌸🌸
☘️خوشا به حال مردمی که در این دنیا نیز بهشتی برای خود بسازند و سینه خود را از کینه ها و حسدها پاک کنند و خود را از رنج های ناشی از آن رها کنند☘️
♦️♦️انگیزه حسد در این دنیا بیشتر به دلیل فقر، کمبود ها و محرومیت هاست ، ولی در بهشت چون هیچ گونه محرومیت، فقر و محدودیت وجود ندارد،، لذا برای حسد و ظلم جایی باقی نمی ماند .
🌸🌸رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
⛔ دوزخیان جایگاه خود را در بهشت می بینند و مایه حسرت شان می شود .
🌹🌹 بهشتیان جایگاه خود را در دوزخ می بینند و می گویند( ما کنا نهتدی لولا ان هدانا الله) و این شکر و سپاس آنهاست.💐💐
🍁انسان وقتی وارد بهشت می شود و آن همه نعمت های گوناگون و آن حیات ابدی را میبیند به این نتیجه میرسد که، این بهشت با اعمالی که انجام داده ،قابل قیاس نیست و
گویا مانند ارث، ثروتی باد آورده است.🍁
📚تفسیر نور ، المیزان، نمونه، بهرام پور ،فایلهای 🌺🌺دارالقرآن الکریم اصفهان🌺🌺
✨✨✨
🌹جزء هشتم : 🌹
💫💫💫💫
آیه ۵۵ و ۵۶ سوره اعراف :
وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.....
🌷در این آیه از انسان خواسته است برای حفظ ارتباط خود با خدا ، از او اطاعت کرده ، با او دعا و مناجاتی داشته باشد و در خفا با او تضرع داشته باشد و این عمل را در کمال تواضع و اظهار ذلت انجام دهد ، زیرا اگر کسی این خصوصیات را رعایت نکند، کارش به تظاهر و عجب می کشد.🌷
🍁🍁دو چیز آفت عبادت است:
1️⃣.عجب و خودبینی
2️⃣. ریا و شهرت طلبی
تضرع، زاری، اظهار ذلت در برابر خدا، ندیدن اعمال خوب خود ، دیدن ضعف و کمکاری وگناهان ، خودبینی را در انسان از بین میبرد.
با نهایی شدن دعا تحت شرایط گفته شده☝🏼☝🏼☝🏼 حضور قلب حاصل میشود و زمینه ریا و شهرت طلبی از بین میرود. 🍁🍁
💐در آیه ی بعد می فرماید:( و ادعوه خوفا و طمعا)
یعنی، خدا را با خوف و رجا بخوانید.💐
🔷 نه آنچنان بترسید که دچار ناامیدی از لطف خدا شوید و نه آنچنان خاطر جمع و راضی از اعمال خود باشید که گمان کنید، بدون هیچ شرطی باید شامل رحمت او باشید.(حالت طلبکار)
📚 تفسیر نور، المیزان، نمونه ، بهرام پور ، فایلهای صوتی نور آقای قرائنی