11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.....کتب علیکم القتال .....
....نوشته شد بر شما جنگ ....
*سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.*
*خونههای اجارهای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا.*
*میخواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتش هم به بودجهمون برسه. تا اینکه خونهی پیرزنی را نشانمان دادند. نزدیک دانشگاه، تمیز و از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!*😅
*گفتند این پیرزن اول میخواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونهش و شرایطمون رو گفتیم.*
*پیرزن قبول کرد، اجاره را طبق بودجهمون بدیم، که خیلی عالی بود.*😉
*فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرد!*
*اون گفت : که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره! در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.*
*واقعاً عجب شرطی!!!!!*
*همهمون مونده بودیم چه کنیم؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز میخوندن مسخره میکردم.*
*دوتا دوست دیگهم ندیده بودم نماز بخونن. اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.*
*پس از کمی مشورت قبول کردیم.*
*پیرزن گفت : یه ترم اینجا باشین، اگه شرطو اجرا کردین، میتونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین.*
*خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونهی پیرزن.*
*شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود.*
*پاشد رفت و همراهیش کرد. نیم ساعت بعد اومد و گفت : مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.*
*همهمون خندیدیم.*
*شب بعد من رفتم*
*با اینکه برام سخت بود، رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعت رو خوندم.*
*برگشتنی پیرزن گفت : شرط که یادتون نرفته؟*
*من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید !*
*به دوستام گفتم. از فردا ساعتمونو کوک کردیم، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.*
*شب، بعد از مسجد، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.*
*واقعاً عالی بود. بعد چند روز غذای عالی.*
*کمکم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت. برامون جالب بود.*
*بعد یکماه که صبح پا میشدیم و چراغو روشن میکردیم، کمکم وسوسه شدم نماز صبح بخونم.*
*من که بیدار میشدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو میخوندند.*
*واقعاً لذت بخش بود. لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.*
*تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت.*
*خودمم باورم نمیشد. نماز خون شده بودم.*😅
*اصلاً اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم.*
*بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش میکرد یه سوره کوچک قرآن را با معنی براش بخونیم.*
*تازه با قرآن و معانی اون آشنا میشدم.*
*چقدر عالی بود.*
*بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سورهها را حفظ بوده، پیرزن سادهای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همهمونو تغییر داده بود.*
*خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی.*
*خداجو با خداگو فرق دارد*
*حقیقت با هیاهو فرق دارد*
*خداگو حاجی مردم فریب است*
*خداجو مومن حسرت نصیب است*
*خداجو را هوای سیم و زر نیست*
*بجز فکر خدا، فکر دگر نیست*
*راستی چقدر شیوه امر به معروف مهمه*👏🏻👏🏻👏🏻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
نامه 45
🍃نامه به فرماندار بصره، عثمان بن حنيف انصارى كه دعوت مهمانى سرمايه دارى از مردم بصره را پذيرفت( در سال 36 هجرى).
🎯ضرورت ساده زيستى كارگزاران
🔹پس از ياد خدا و درود اى پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه داران بصره، تو را به مهمانى خويش فرا خواند
🔹و تو به سرعت به سوى آن شتافتى. خوردنى هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند
🔹گمان نمى كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند،
🔹انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى خورى پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى دانى دور بيفكن،
🔹و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_احمد_علی_نیری
سن شهادت: ١٩ سال
اهل شهرستان دماوند
#قسمت 2⃣
نماز اول وقت
🍃بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد.حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود. معلم گفته بود: «بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه.» آمدیم داخل حیاط. صدای اذان از مسجد بلند شد. احمد رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: «احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای ازت امتحان نمی گیره و ...» می دانستم نماز احمد طولانی است.
🍃رفتیم کلاس برای امتحان. ناظم گفت: «ساکت باشید تا معلم سوال ها را بیاره.» خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. بیست دقیقه همینجوری داخل کلاس نشسته بودیم نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد. همه داشتند پچ پچ می کردند که معلم وارد شد. معلم با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!» بعد به یکی از بچه ها گفت: «پاشو برگه ها را پخش کن.»
🍃هنوز حرف معلم تموم نشده بود احمد وارد شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی بعد از خودش را راه نمی داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. آقا معلم گفت: «نیری برو بشین.» احمد سرجایش نشست و من با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت خوانده بود و من ... خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه ی احمد.
📚 کتاب عارفانه، صفحه 23 الی 25
کانال @sangarshohada
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
💐🕊🌿🕊🌺🌿
🍂🌺🕊🌺
🍂🌾
🌺
🕊
وصیت نامه📝
شهید مدافع حرم محمد بلباسی🌹
بسمالله الرحمن الرحیم
هوالشهید
با درود و سلام به پیشگاه امام عصر حضرت بقیة الله الاعظم و شهدای گرانقدر از ابتدای خلقت تا کنون خصوصاً شهدای مظلوم مدافع حرم و درود به محضر معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رهبر عظیم الشأن حضرت امام خامنهای و آرزوی صحت و سلامت برای همه خادمین به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و پیروزی همه رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی و مدافعین حرم.
شهادت میدهم به یگانگی خداوند و نبوت خاتم المرسلین حضرت محمد(ص) و ولایت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع) و یازده فرزند معصومش.
خداوند متعال را شاکرم که خلقت مرا در بهترین عصر از خلقت بشر و در بهترین سرزمین، ایران اسلامی و در استان علوی و در خانواده مذهبی و انقلابی قرار داد، آنقدر الطاف و نعمات خداوند متعال بیشمار است که انسان قادر به شمارش و شکرگذاری آن نیست.
این کمترین در اسفند ماه سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان قائمشهر دیده به دنیا گشودم و در خانوادهای تربیت شدم که یک شهید علی عباسی را تقدیم انقلاب اسلامی و یک شهید سردار علیرضا بلباسی را تقدیم دفاع مقدس کرده و پدر مرحومم جانباز جنگ تحمیلی بود و مادرم مرا با ذکر ائمه معصومین و توسل به این چهارده نور واحد شیر داده و تبعیت و سربازی ولی فقیه حضرت امام خامنهای جزو اصول زندگی ما بود.
به پیشنهاد پدر عزیزم با دختری ازدواج کردم که فردی مومنه و عفیف بود و حاصل زندگی ما 3 فرزند فاطمه، حسن و مهدی هستند که مانند دستهگل، خداوند متعال به ما عطا فرمود. در این برهه از زمان که ایران اسلامی، امالقرای جهان اسلام شده است و مسلمانان جهان که در بند طاغوت و پادشاهی هستند با تشکیل جبهه مقاومت چشم به ایران دوختند و میخواهند از الگوی انقلاب اسلامی ایران که به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و همراهی مردم عزیز توانستند استکبار جهانی را با دست خالی از ایران بیرون کنند، استفاده کنند و گوش به فرمان حضرت امام خامنهای هستند و دشمنان اسلام و شیعیان ایران از این جایگاه انقلاب اسلامی هراس پیدا کرده و به دنبال گسترش اسلام آمریکایی هستند.
⚡️قسمت اول
🌹شهید🌹محمد🌹بلباسی🌹
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۵۷
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۵
🌹محل شهادت: سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
🕊
🌺
🍂🌾
🍂🌺🕊🌺
❤️🌹🍃🍁🌹🍃🍁
🍁🍃🌹🍁🍃
🍃🍁🌹دستورالعملی از
🌹🍃 امام رضا(ع):
🌹 اللهم سلم وتمم
خدایا کارم را سالم و کامل کن. 🌹
🌹🍃
🍁🍃🌹
🍃🍁🌹🍁❤️
فاصله ی اجتماعی را رعایت کنید!
از آدم مشکوک به کرونا ۲ متر
از آدم دروغگو ۱۰ متر
از آدم ریاکار ۱۰۰ متر
از آدم متعصب ۱۰۰۰ متر
از آدم حسود ۱۰/۰۰۰ متر
از آدم جاهل و خرافاتی، همیشه ...
فاصله را رعایت کنید
تا جسم و روانتان از هر آفتی مصون باشد.
🌱 🌱🌱🌱🌱🌱
2.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجیه خوردن پول مردم توسط سران جمهوری اسلامی به روز رسانی شد