میشه سعی کردولیاقت پیداکرد.البته مثل ایشون نه.درجات شهداباهم فرق میکنه

عشقش شهدابودن.ازهمون اول که رفت دانشگاه رفت توگروه تفحص.چندین شهیدروتفحص کردن.حتی یادمه گاهی بدنش کهیرمیزدومثل شیمیاییهامیریخت بیرون.میگفت شایدمناطقی که رفتم آلوده بوده.ول کن بابامهم نیست.خودش خوب میشه

از جبهه سوریه و خاطرات اونجا و شهدا هم چیزی تعریف می کردن آقا محمدمهدی؟ یا نه اینطور نبود. نه هیچی برامون نمیگفت.الان که نیروهاشون یه چیزایی میگن فهمیدیم که نمیخواسته مادلواپس بشیم.هروقت میگفتیم چه خبرمیگفت سلامتی.مفیدومختصرجواب میداد.واقعأنیروی اطلاعاتی بود.اصلأنمیشدازش حرف بکشی

ولی بااینکه سرکارخیلی سرش شلوغ بودبازم آروم نمیگرفت.زبانهای مختلفی روآموزش دیده بودومسلط بود

فقط گاهی که خیلی ناراحت میشدمیگفت که داعشیا چطورزنان ایزدی یاحتی مسلمون رواسیرمیکردن ومیفروختن یاباخودشون میبردن

نحوه ی اعزامشون چطور بود؟ آخه اعزام مدافعین سخت هست و اینکه چطور خانواده رضایت دادند؟ بالاخره شرایط در سوریه سخت و امکان شهادت و جانبازی و اسارت هست. جزءنیروهای سپاه بودوچون به تخصصشون احتیاج بودباعلاقه وهمینطورانجام مسؤولیت میرفت.برای خانمش حتمأسخت بودولی بخاطرعلاقه ای که به برادرم داشتن بادوری ودلواپسی کنارمی اومدن.هروقت مهدی دیرمیومدیانمیتونست زنگ بزنه خانمش واقعأاذیت میشدولی تحمل میکرد.ماشالله خیلی صبورن ایشون وخداکمکشون کنه برای ادامه راه.

در این بین که می رفتند سوریه یا کلا ماموریت های شهری و مرزی، جانباز هم شدند؟ مجروحیتی داشتند؟ خودش که چیزی نمیگفت ولی یکی ازنیروهاشون میگفت سه بارجانبازشد.درحدی بودکه مامتوجه نشدیم ولی بارآخرخودش به برادربزرگم گفته بودچون دیگه زانوم توسوریه ازکارافتاده ماشین دنده اتومات گرفتم واین خیلی ماروسوزوندکه تاآخرنفهمیدیم مهدی چی کشیده بودوچه سختیهایی روپشت سرگذاشته بود

بنده خدا. چقدر ملاحظه می کردند. خیلی.ازبچگی هرمشکلی داشت سعی میکردبرطرفش کنه وبه مانگه که ناراحت نشیم

حتی توی فتنه ۸۸باموتورخورده بودزمین وآسیب دیده بود.بعدازشهادتش دوستانش گفتن

ادم چی بگه. می مونه در اخلاق ایشون. خودمون هنوز توشوک هستیم .همکاراشون میگفتن چیزایی که شمامیگیدفرق داره وماجوردیگه ایشون رودیدیم

ببخشید خواهرجان از محضرتون، نحوه ی شهادت برادر گرامیمون رو در سال گذشته بفرمایید. نیروهاروتانیمه های شب بیدارنگه میداره.میگه امشب موشک میاد.اگرمیخوابیدهوشیاربخوابیدمن صداتون میزنم.وقتی مشخص میشه که ۶دقیقه دیگه موشک میاد،نیروهاروبافریادبیدارمیکنه.ماشینی که امکاناتشون توش بوده ازسوله خارج میکنه.

سعی میکنه کسی توی سوله نمونه.که متوجه میشه یکی ازنیروهاانتهای سوله خوابه