👌شنیده بودم شهدا میتوانند بین ماندن و رفتن انتخاب کنند. دلبستگیها انسان را زمینگیر میکند. شهید فرامرزی به محیا طور دیگری وابستگی داشت.
🍒الآن محمدرضا و فاطمه خیلی خوب با موضوع کنار آمدهاند. اما محمدطاها نه! هنوز میگوید «من به بابا اجازه ندادم که برود!» به پدرش گفته بود «هرجا میخواهی برو، ولی سوریه نه!
🍃❤️گویا خداوند مرا در دامن قرآن انداخت و پس از آن مورد امتحان قرار داد. خبر شهادت را که به من دادند، میگفتم «فرامرزی؛ دلم میخواهد بدانم « قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی» که خدا میفرماید وقتی به آن دنیا میآیید میفهمید حیات این است، تو دیدی؟»
😔شکایت نمیکردم از شهادتش، نمیگفتم تو کنارم نیستی، فقط میگفتم آیاتی که باهم میخواندیم را تو دیدی که درست است؟
🌟سوره فجر را در یک دوره فشرده 10 روزه در محرم ماه 94 خوانده بودم. روز عاشورا به آیه «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» رسید. الآن جای محسن خالی بود کنار تدبرهای قرآنیام...
من دست زیبای خدا را در زندگیام به وضوح میبینم، واقعاً اگر عنایت او نبود نمیتوانستم تحمل کنم.
شاید مشمول این صحبت امام خامنهای باشم:«خداوند انشاءالله به شما اجر بدهد. اگر شماها، مادرها، همسرها، اگر همراهی نمیکردید، اینها بدون تردید نمیتوانستند اینجور مجاهدت کنند در راه خدا.»
مزار شهید در یافت آباد هست، یک مزار به نظرم یادبود هم در بهشت زهرا (س) تهران قطعه ۵۳ بالای سر مزار شهید رسول خلیلی و پایین مزار شهید روح الله قربانی دارند.
خب حاج محسن
می دونیم الان و در حین معرفی حضور داشتی، باز هم تولد زمینی تو رو تبریک میگیم...
و خوشا به حالت که با سایر شهدا الان تولدت گرفتی...😔😔😔
ممنون از اینکه قدم بر چشم ما گذاشتی و محفل ما رو گرم کردی...
آمین گوی دعای ما باش تو که سراسر زندگی ات را شهیدانه زیستی...
شهادتت مبارک
التماس دعا
شادی روح شهدای گلگون کفن و مدافع حرم شهید محسن فرامرزی فاتحه و صلواتی ختم کنیم. 🌹🌹🌹