#اهل_بیت
حمید آقا میگفت سینه زنی خوبه ولی با تامل...با درس گیری از امام ع.....
میگفت همینطور سینه نزنید توجه کنید تو خودتون پرورشش بدید...خدا نکرده برای خالی کردن هیجانات نباشه...
اشک بریزید چون باعث پاکی دل میشه.. .غم اهل بیت برای روح خودمون خوبه....مگه نشاط بعد از هیئت رو ندیدید😔😔😭🌹
#لیسانس_هم_داریم_ولی_بیکاریم
یادم میاد فاطمیه سال۸۹یا۹۰بود که برای عوض کردن حال و هوای شهر و نهادینه کردن فرهنگ فاطمی از طرف هیئت پشت شیشه اتومبیل ها شابلون میزدیم و اسامی مبارکه حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها رو حک میکردیم. در حین انجام کار بودیم که یه اتومبیل از راه رسید، سرعتش رو کم کرد و کنارمون ایستاد و شیشه رو پایین داد با یه لحن کنایه دار شروع به تمسخر ما و کاری که داشتیم انجام میدادیم کرد و گفت: بیکارید که اومدید این کار رو میکنید؟ حمیدآقا جلو اومد و با یه لحن بسیار آروم و متین و با مقداری اضافه کردن طنز با خنده به طرف گفت بله بیکارم اتفاقا لیسانس هم دارم ولی کار نیست.
طرف هم شیشه رو بالا داد و رفت...
این رفتار بسیار خوب حمیدآقا توی ذهن من هنوزم که هنوزه مونده که چطور حرف های سبک سرانه یه آدم جاهل رو با رفتار توصیه شده خدا و اهل بیت (ع) پاسخ داد و از یه درگیری حداقل لفظی جلوگیری کرد.
#خاطرات
همیشه در حال بدو بدو بود مخصوصا وقتی ایام شهادت یا ولادت ائمه میشد یا ماه محرم و ماه رمضان میگفتم بابا چرا اینقدر خودت رو خسته میکنی یه کم استراحت کن فقط لبخند میزد همش تو راه کار و هیئت و مراسمات و اینا بود ولی الان آرام آرام انگار که می دونست زود میخواد بره به خاطر همین این دنیا همش میدوید تا در دنیای ابدی آرام بگیره و با بهترینها آرامش بگیره
#نماز
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا؟ میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم.
#خواب_شهادت
یه شب جمعه تقریبا یک ماه قبل از شهادت حمید آقا خواب دیدم که تو یه بیابون یه گودال از خون وجود داره که ناگهان یه فرشته ایی از آسمون اومد بالای گودال ایستاد و به من هدیه داد و گفت ما حمید رو ازت گرفتیم...صبح که بیدار شدم گریه کردم و بهش گفتم مطمئنم شهید میشی...ولی خندید و گفت عزیزم من لایق نیستم نگران نباش...ولی خیلی خوشحال بود که این خواب رو دیدم ولی وقتی ناراحتی منو میدید حرف رو عوض میکرد
❣خاطره ایی از دایی شهید❣
دخترم وقتی بچه بود و به تازگی کلاس حفظ قران میفرستادیمش...یه شب خواب دیدم یه فرشته ایی اومد نزدیکم و بهم گفت ما دخترت رو انتخاب کردیم...
این خواب از یاد من رفته بود تا وقتی که داماد عزیز تر از جانم به شهادت رسید.. ناگهان به یاد این خواب افتادم...و گفتم سبحان الله از خواست و قدرت خداوند که روزی که دخترم رو وقتی بچه بود کلاس حفظ قران فرستادم این خواب رو دیدم و الان تو واقعیت شاهد به وقوع پیوستنش هستم ...که دختر من رو برای همسر شهید بودن انتخاب کرد
#مطیع_رهبری
با همسرش قرار گذاشته بودند هرچی امام خامنه ای بگن همونو انجام بدن، مثلا امام خامنه ایی فرمودند ملاک حرام و حلال نشان دادن در رسانه نیست، بنابراین هر برنامه و موسیقی گوش نمیدادندو شاید گاهی دیدن کارتون را اصلح میدانستند چون حداقل گناه چشم و دل به وجود نمیاورد
#کرامت_شهید به دیگران
من بعد از شهادت شهید عکس ایشان را روی دیوار چسبانده بودم...مدتی بعد عکس را برداشتم و عکس یه هنرمند رو چسبوندم...همون شب تو خواب دیدم هر چقدر شهید رو صدا میکنم نگاهم نمیکنه و از من ناراحته...صبح دوباره عکس ایشون رو به دیوار اتاقم زدم....شب خواب ایشون رو دیدم که به من لبخند میزدن
وقتی من مستند ملازمان حرم را تماشا کردم آنچنان علاقه مند به زندگی این زوج گشتم که با تلاشهای زیاد با زندگی انها اشنا شدم و چادر را برای حجابم انتخاب کردم.
🌹و العاقبه للمتقین🌾
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع همسر شهید حمید سیاهکالی مرادی
شهادتت مبارک عزیزم...
#وصیت_نامه
با سلام و صلوات بر محد و آل محمد(ص) اینجانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله، لازم دیدم تا چند جمله ای را از باب درد و دل در چند سطر مکتوب نمایم.
ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب(س) را بر خود واجب میدانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند میخواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد.
آنچه این حقیر تاکنون در زندگی خویش از کج فهمیها و بی بصیرتیهای برخی از انسانها فهمیده ام این است که یا این خانواده اهل بیت را درک نکرده اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا درکنارشان بوده اند ولی در صحنههای حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بوده اند در این مسیر .
وای از آن روزی که آنان ولایت دارند ولی قدر آن را ندانسته و به بی راهه رفته اند زیرا مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در راه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چرا که نقطه قوت ما ولایت است.
اما من مینویسم تا هر آن کس که میخواند یا میشنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر(عج) و نایب برحقش امام خامنهای (مدظله العالی) فدا کنم.
اگر در حال حاضر تعدادی از برادران در جبهه های سخت در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی تداوم جبهه سخت است که توسط شما جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند.
به نظر این جانب در عموم جامعه خصوصا بین نظامیان و پاسداران حریم ولایت هیچ چیز بالاتر از حسن خلق در رفتار نیست و در خاتمه از همه التماس دعا دارم.