☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۹۲ قسمت اول
💠(اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزشهاى جاهلى را كوچك و خوار شمرد و از طولانى ترين سخنرانى هاى امام است كه در سال 40 هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود:)
💠1.والايى پروردگار
ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد، و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده ها باز داشت. آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد، و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد، و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد، از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود:. با آن كه از آنچه در دل هاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود:. «من بشرى را از گل و خاك مى آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد، و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت.
💠2.نكوهش تكبر و خودپسندى شيطان
شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد. پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب ها و سر سلسله متكبّران است، كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد، لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد. آيا نمى نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود
💠3.آزمايش ها درمان تكبّر
خداوند اگر اراده مى كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم ها را خيره كند، و زيباييش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاكيزگى اش حس بويايى را تسخير كند مى آفريد، كه اگر چنين مى كرد، گردن ها در برابر آدم فروتنى مى كردند، و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود، امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى كند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.
او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى باشد از سال هاى دنيا يا آخرت است، امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد، چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند نه، هرگز خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى كند كه براى همان عمل فرشته اى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است ، و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرمود:ه حلال بدارد.
🌴🌴🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بسیجی خط مقدمش را پیدا میکند..
🔹گوشه ای از حضور جهادگران بسیجی جهت عملیات سالم سازی در سطح شهر
#اینها_شوعاف_نیست_واقعیت_است
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌴🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
🌾🌾🌾🌸#پارت6🌸🌾🌾🌾
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت گذشته داستان درباره استفاده ازبیت المال بود...
ادامه داستان
در همان زمان ، یکی از دوستان همکارم را دیدم.ایشان از بچه های با اخلاص و مومن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت.
او یک روز بعد در اثر یک سانحه تصادف رانندگی درگذشت.حالا وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده من فکر کردند که این پول برای من است.و آن را هزینه کرده اند .تورو خدا برو و به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند
من اینجا گرفتارم .تورو خدا برای من کاری بکن.تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند.راست میگویند که مرگ خبر نمیکند.
در سیره پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل است: روزی حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت کرد و همان دم شهید شد.یارانش همگی گفتند : بهشت بر او گوارا باد.
خبر به پیامبر ص رسید: ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم.زیرا عبایی که بر تن او بود از بیت المال بود.و او آنها را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش اورا احاطه خواهد کرد.در این لحظه یکی از یاران حضرت گفت: من دو بند کفش بی اجازه برداشته ام.حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پای تو قرار میگیرد
روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.کلاسهای روزانه تمام شد.و برنامه اردو به شب رسید.نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا میرفتیم و با اذیت کردن، آنها را از خواب بیدار میکردیم.
برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردن
شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم.
وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر جای من خوابیده!!
من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دو عدد پتو برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها میخواد منو اذیت کنه، لذا همینطور که پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم
یکباره دیدم حاج آقا..که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید😧 و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟چی شد؟
وحشت کردم.سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه منو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست! حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت :الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟
اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم ببخشید.من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم.اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه.
خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو ماشین میخوابم.فقط با اجازه بالش خودم رو بر میدارم