eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
4.4هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
21_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_06_Mashhade_Moghaddas.MP3
زمان: حجم: 15.2M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بیست و یک * محبت اهل بیت صادقانه یا دروغین؟؟!! * پاداش و جزایی که قابل فهم نیست. * نکات تنظیم کننده خوف و رجا * نگاه صفر و یکی بسیار شکننده و آسیب زننده * ملاحظات خداوند متعال با ابلیس * سیر تعالی انسان وابسته به توبیخ است؟؟!! * امتیازات ملکوتی، میانگینی نیست. * لطافات روحی نباید انسان را مغرور کند. * تجلی همه اعمال در برزخ * در تحلیل افراد، جنبه‌های مختلف رادر نظر بگیریم. * می‌شود با داشتن حق الناس، شهید شد!! * درجه‌ای بودن عصمت پیامبران * فضای هولناک محاسبه خداونددر عالم قیامت * نگاه رنگین کمانی نه نگاه سفید و سیاهی!! * فضل خدا در حسابرسی اعمال ⏰ مدت زمان: ۳۶:۳۲ 📆1401/02/07 امینی خواه 🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
22_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_07_Mashhade_Moghaddas.MP3
زمان: حجم: 17.31M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بیست و دو * گزارش خوفناک عالم برزخ * ایام هفته در قوس نزول، اهل بیت و در قوس صعود، خود ما * مکاشفه استاد بزرگ شهید مطهری * ماجرای میرزا علی آقا * ذهن قوی و بصیرت استاد مطهری * انس با آثار شهید مطهری * اقسام و مجازات عمل * یکی بودن انسان با عملش و یکی بودن اثر با عمل ⏰ مدت زمان: ۴۱:۳۵ 📆1401/02/08 امینی خواه 💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
🌴🌹نقش استغفار دوستان در نجات گرفتاران در عالم برزخ🌹🌴 علامه حاج ميرزا حسين نورى (رحمة الله عليه) صاحب مستدرك از يكى از علماى وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنين نقل مى‏كند كه او گفت: دوستى از علماى ربانى و وارسته به نام آخوند ملا جعفر داشتم، در زمان او، بيمارى واگير طاعون آمد، و افراد بسيارى بر اثر آن مردند، گروه بسيارى كه در معرض مرگ بودند، آخوند ملاجعفر را وصى خود قرار دادند، و از دنيا رفتند، آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شايسته برساند، ولى هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نيز دار فانى را وداع كرد و آن اموال حيف و ميل شد (گويا او در مصرف آن اموال، كوتاهى كرده بود، از اين رو با بار سنگين مسئوليت، اجل فرا رسيد و در كام مرگ افتاد). ملاابوالحسن مى‏گويد: مدتى بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به كربلا مسافرت كردم، شبى در نزديك حرم امام حسين (عليه السلام) خوابيدم و در عالم خواب مردى را ديدم كه زنجيرى به گردنش بسته‏اند، و دو طرف زنجير به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سينه‏اش آويخته شده است (در تعجب و هراس فرو رفتم، خدايا اين بيچاره كيست كه اين گونه در عذاب سخت است) او تا مرا ديد به طرف من آمد، نگاه كردم ديدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است!!. بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگويد، آن دو نفر را زنجير را كشيدند، و از سخن گفتن، او جلوگيرى كردند، از مشاهده حال او، آنچنان وحشت نمودم كه سه بار نعره زدم، و از خواب بيدار شدم، از من پرسيد، چه شده چرا فرياد مى‏كشى؟ ماجرايى كه در خواب ديده بودم براى او تعريف كردم، سپس به حرم شريف امام حسين (عليه السلام) رفتم و در كنار مرقد منور آن حضرت براى نجات دوستم ملا جعفر، دعا كردم و استغفار و زارى نمودم، و سپس در همان سال براى انجام حج به مكه مشرف شدم، و بعد به مدينه رفتم و به زيارت قبر مقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) و اولياء خدا پرداختم، ولى طولى نكشيد كه در مدينه، بيمار شدم، به گونه‏اى كه نمى‏توانستم حركت كنم، از دوستانم درخواست كردم كه مرا به حمام ببرند و شست شو بدهند و لباسم را عوض كنند و آنگاه مرا به روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) حمل نمايند، تا در آنجا به راز و نياز بپردازم و شفايم را بگيرم. دوستانم درخواستم را انجام دادند، هنگامى كه وارد حرم مطهر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شدم، بى هوش افتادم، وقتى كه به هوش آمدم مرا نزديك ضريح مقدس آن حضرت بردند، پس از زيارت، شفاى خود را از درگاه خداوند طلبيدم، و شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را در مورد آخوند ملا جعفر درخواست نمودم، و همچنان به راز و نياز و گريه و استغفار مشغول بودم كه ناگهان احساس كردم كه بيماريم سبك شده و حالم رو به بهبودى است، به طورى كه خودم برخاستم و با پاى خود به خانه‏ام باز گشتم. پس از چند روز با دوستان كنار مرقد شريف شهداى احد رفتيم، در آنجا پس از زيارت، خواب مرا ربود، در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را ديدم كه با قيافه‏اى شادان در حالى كه لباسهاى سفيد و زيبا در تن داشت، و عصائى در دستش بود، نزد من آمد و گفت: مرحبا بالاخوه و الصدقه... آفرين بر اين برادرى و صداقت و صميميت، كه در من روا داشتى، من در اين مدت ( در عالم برزخ) با عذابها و بلاهاى سخت درگير بودم و تو از روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون نيامدى، مگر اينكه با دعاها و راز و نيازهاى خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نمودى، و خلاص كردى دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاكيزه نمودند و اين لباسهاى پاكيزه را رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به من اهداء نمود، و حضرت زهرا (سلام الله عليه) اين عبا را به من مرحمت فرمود، و اينك نزد تو آمده‏ام، تا نجات خودم را به تو مژده بدهم، خوشحال باش كه با سلامتى به وطن باز مى‏گردى، و همه افراد خانواده‏ات به سلامت هستند(203) آرى اين است يك نمونه از هديه‏هاى مومنين، به مومنانى كه از دنيا رفته‏اند، بنابراين براى رهائى و نجات بستگان و دوستان خود در عالم برزخ، غافل نباشيم، كه قطعا راز و نياز و اعمال نيك ما، براى خلاصى گرفتاران، در عالم برزخ، مفيد و موثر خواهد بود. 💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بـاز هم پنجشنبــــــه شد* ✨ *بیاد امواتمان و همه گذشتگانمون که اسیر خاکند و دستشون از دنیا کوتاه هست* ✨ 💐 *پنجشنبه هست دسته گلي بفرستيم براي تموم آنهايی كه در بين ما نيستند ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست،* *يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه،* *در آخرین روزهفته یادشان را گرامی میداریم وبه روح همه عزیزانی که دیگر در بینمان نیستند .* *دلمون خيلی وقتها هواشونو می كنه, امادیدارشون میفته به قیامت, دسته گلی به زيبايی يك فاتحه* 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ✨ *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* ✨ *الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* *الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* *مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ* *إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين* *اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ* *صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ.* 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ✨ *بِسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ*✨ *قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* *اللَّهُ الصَّمَدُ* *لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ* *وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ* ✨ *3مرتبه* ✨ ✨ *دسته گلی به زیبایی حمد وسوره نثارشان میکنیم* *تاخوشحال شوند و در حق ما دعا کنند.*🙏 ☀🍃 *روحشان شاد*🍃☀ ✨💐✨ 💐✨ 💐✨ 🌟 *بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ*🌟 *اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله* 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💫 *به یاد درگذشتگان* 🙏 *اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ* *المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَن مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ.*🙏 🙏 *التماس دعای فراوان*🙏 *تجمیع کانال زندگی بعد از مرگ* *https://chat.whatsapp.com/IiLnOEcoYrMAovHz8vmBka* |•❤️@zendegipasazzendegiii🖇 زندگی بعد از مرگ🥺 ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
🖇 |•❤️@zendegipasazzendegiii زندگی بعد از مرگ🥺 ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
23_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_08_Mashhade_Moghaddas(1).MP3
زمان: حجم: 18.71M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بیست و سه * میرزا علی آقا یک نهج البلاغه مجسم بود. * مکاشفه هولناک میرزا علی آقا * یکی بودن مرگ و من * تعلقات، ایجاد کننده وحشت مرگ * حکایت رنگ‌ها در عالم برزخ * جلوه غضب در حیوانات مختلف * گونی‌ای که کار قالیچه سلیمان می‌کرد!! * توصیف تامل برانگیزبدن اموات در نهج البلاغه * کدام تعلقات هنگامه مرگ پیروز می شوند؟! * آزار دهنده بودن تعلق به تن برای میت * مراتب ستاریت خدا و مستوریت افعال ما * عجایب عالم ملکوت ⏰ مدت زمان: ۴۵:۱۳ 📆1401/02/09 امینی خواه 💫📿💫📿💫📿💫📿💫📿💫📿 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
24_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_10_Mashhade_Moghaddas.MP3
زمان: حجم: 17.46M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بیست و چهارم *به دنیا توجه کن تا ببینی آخرتی هست؟؟!! * کسی که زندگی رامحدود به دنیا میبیند،خدارا ظالم میداند!!! * برهانی که ساختار روان شناسی ما رامتحول میکند. * اگر نیاز هست ،رافع نیاز هم هست. * شاکله وفطرت به هم ریخته،از ابدیت تعجب میکند. * آخرت عین رحمت وعلاقه خداوند به ماست. * محبت خدا اقتضا میکند که دنیا عدم باشد.؟! * ما اصلا اینجا نیستیم.؟؟!! * حتی زمان ظهور،دنیا ارزش ندارد * دنیا از نگاه حضرت نوح * شب قدر موهبتی به امت پیامبراکرم * عمر دنیا در مقابل ابد به حساب نمیاد. * دنیا سرتاسر تاثیر وتاثر * برهان هارمونی هستی چیست؟؟ * در اثر انسان باید یک چیز بالاتر حاصل شود.؟؟ *حتی با شاخصه فرهنگ غرب ،باید انسان اثر برتر بگذارد. * همه چیز رو به تعالی است. * کمال انسان این است که خودش باید در چرخه هستی قرار بگیرد. ⏰ مدت زمان: ۴١:۵٣ 📆1401/02/10 🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
25_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_11_Mashhade_Moghaddas.MP3
زمان: حجم: 14.17M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بیست و پنجم * فطرت انسان چه می خواهد؟ * خوبی ها کجاست؟ * مظروف کمالات، آخرت است * کمالات دنیایی زماندار ومکاندار است * کجا وکی از نشئه اولی است * چه می شود که انسان پست تر از حیوانات می شود؟ * فلسفه خلقت * شریعت خوبی ها وبدی های ابدی را به انسان گوشزد می کند * مراقبه یعنی ببین چه چیزی تولید می کنی؟ * تمام شد رفت، نداریم * گردن، نشانه هویت است * حرکت عالم صعودی است نه دوری * صعود انسان این است که از فرض در بیاد * دنیا قرار بین ماست، حقیقت ندارد * خودت را با اعتباریات سرگرم نکن ⏰ مدت زمان: ٣۴:٠٧ 📆1401/02/11 💠🌴💠🌴💠🌴💠🌴💠🌴💠🌴💠🌴 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
26_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nashaãt_1401_02_12_Mashhade_Moghaddas(1).MP3
زمان: حجم: 11.63M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه بيست و ششم * سعادت نوعیه چیست؟ * موجودی که مسیر صعودی اش در عالم آگاهانه است. * انبیا برای چه آمدند؟ * براساس آگاهی قضاوت کن. * فرا جناحی چگونه وچرا؟؟ * حق را باافراد بسنج نه برعکس. * انسان در گناه هم صعود پیدا می کند. * تفاوت عقل ما با عقل معصوم. *احتیاط حقیقی کدام است؟ *بدترین قضاوت کدام است؟ *چه کسی باید مشاوره بدهد * محبوبترین شخص نزد امیرالمومنین ⏰ مدت زمان: ٢٧:۵۵ 📆1401/02/12 💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹 https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
اس کرد که قدری نخود و کشمش برای او تهیه کند. زندانبان قدری نخود و کشمش فراهم نمود و به عبدالله داد. پیرمرد خارکن با دل شکسته زندانیان را دور خود جمع نموده و قصیده مشکل گشا را برای آنها بیان کرد و گریه بسیاری نمود.* *همان شب پادشاه، مولای متقیان حضرت علی ابن ابیطالب(ع) را در خواب دید. مشکل گشای هر دو عالم امر فرمودند: عبدالله و خانواده او بیگناهند و گلوبند دخترت در درخت چنار در لانه کلاغ است. این را فرموده و از نظر غایب شدند. شاه بیدار شده و فوری دستور داد تمام لانه های کلاغ را جستجو کنند.* *خلاصه گلوبند مفقود شده را در لانه کلاغ یافتند. شاه امر کرد عبدالله و خانواده او را آزاد و اثاثیه آنها را رد کنند و به احترام او تمام زندانیان را مرخص کرد. تا عبدالله زنده بود همنشین شاه و مورد احترام خاص و عام بود و هیچ شب جمعه قصیده حضرت مشکل گشا را فراموش نمی کرد. هر که را مشکل بود، حلال مشکلها علی است دار دریای حقیقت، بحرِ بی پایان علی است.* *برگرفته از کتاب: مشکل گشا، تهیه و تنظیم: علیرضا دانایی، انتشارات: سعید نوین*
🌴🌹 *داستان عبدالله و قصیده مشکل گشا* 🌹🌴 *در روزگار قدیم، پیرمردی بنام عبدالله که تمامی عمر را در بیابانها به تلخی روزگار بسر برده بود و در منتهای پیری و خستگی هر روز به بیابان می رفت و با قد خمیده و دست و پای فرسوده، خار می کَند تا بوسیله آن معاش خود و خانواده اش را فراهم سازد. زندگی برای او و عیالش بسی سخت می گذشت.* *هرچه عبد الله پیرتر می شد زندگی آنها هم به مراتب سخت تر می گشت. عبد الله برای گشایش کار و نجات از سختی نذر نمود تا هر صبح جمعه پیش از روشنایی صبح جلوی درب خانه خود را آب و جارو نماید تا خضر نبی، نظر و عنایتی فرماید.* *پس از چند دفعه یک روز صبح که همسر عبدالله مشغول آب و جارو بود پیرمردی با موهای سفید بلند و فروزان، از دور نمایان شد و چون نزدیک او رسید، گفت: به عبد الله بگو در سختیها مشکل گشا را یاد کن و دست از دامان او برمدار تا مدد بگیری. این بگفت و از نظر غایب شد. زن به خانه آمده و آنچه دیده و شنیده بود برای عبدالله نقل نمود.عبدالله گفت: این شخص، نبی الله بوده؛ افسوس چیزی از او نگرفتی. خلاصه آن روز عبدالله کمی دیرتر از خانه روانه بیابان شد و عادت عبدالله این بود که در این فرصت کمی خار زیادتر می کَند، تا برای روزهای کوتاه برف و باران ذخیره باشد. آن روز هم که به صحرا رسید، وقت گذشت و فرصت خار کندن نبود. با هزار امید رفت تا خارهای ذخیره شده اش را برداشته و روانه شهر شود. چون به محل خارها رسید اثری از آنها ندید؛ رهگذری تمام آنها را سوزانده بود.* *عبدالله حیران وسرگردان چند دانه اشک به یاد زندگانی تلخ و بخت برگشته ریخت و چندین مرتبه مشکل گشا؛ حضرت علی؛* *امیرالمومنین(ع) را یاد نموده، روی زمین افتاد. پس از لحظه ای سواری نورانی رسید، سر او را گرفت و او را دلداری داده و چند سنگ فروزان به او داد و فرمود: این سنگها را بفروش و امرار معاش کن و هر شب جمعه ما را یاد نما. این بگفت و از نظر عبدالله پنهان شد. عبدالله شکر خدای به جا آورد و سنگها را در توبره نهاده و روانه شهر شد. چون به خانه رسید، سنگها را بیرون آورده روی طاقچه اتاق گذاشت و شرح حال آنچه دیده برای زن و فرزندان خود ذکر نموده به هریک وعده و دلداری می داد.* *چون تاریکی شب فرا رسید، کلبه عبدالله از نور آن سنگها چون روز، روشن شده بود. عبدالله دانست که سنگها گوهر شب چراغند. آن شب از شادی به خواب نرفتند. چون صبح شد، عبدالله سنگها را برداشته در محلی پنهان نموده و یک دانه از آنها را به بازار برد. جواهرفروشی آن پاره سنگ را به قیمت گزاف خرید.* *عبدالله شکر نمود و پوشاک و خوراک خریده برای زن و فرزندان خود آورد. کم کم زندگانی را توسعه داده و برای خود و سه دخترش قصرهای باشکوه مهیا نموده و از زحمت خار کندن در بیابان راحت شد و چون زندگانی آنها از هر جهت مهیا شد، عبدالله را خیال حج و زیارت خانه خدا در سر افتاد؛ اسباب سفر آماده نمود و به قصد حج روانه شد و به زن و سه دخترش سفارش نمود تا قصیده مشکل گشا را از یاد نبرند و هر شب جمعه آن را بیان نمایند. در غیاب عبدالله روزی دختر پادشاه از کنار قصر عبدالله گذرش افتاد. چون شُکوه آن را دید در شگفت شد.* *پرسید: این دستگاه شاهانه از کیست؟ داستان پیرمرد خارکن و معجزه نمودن حلال مشکلات را برایش بیان نمودند. دختر پادشاه خواستار شد که با دختر آن پیرمرد خارکن آشنا شود و آنها را به همنشینی خود اختیار نمود. چون دخترهای عبدالله با دختر پادشاه آشنا و دوست شدند، قصیده حضرت مشکل گشا و سفارش پدر را از یاد بردند. روزی دختر پادشاه با دخترهای عبدالله در باغ رفته و برای شنا نمودن در آب رفتند. موقعی که در آب مشغول بازی بودند، کلاغی گلوبند مروارید دختر پادشاه را ربوده و بر بالای درخت چنار برد. هیچکس نفهمید و چون دختران عبدالله دست به آب داشتند زودتر از آب بیرون آمدند و لباس پوشیدند و بعد دختر پادشاه از آب بیرون آمد.* *همین که لباس خود را پوشید، اثری از گلوبندش ندید. هرچه جستجو کردند آن را نیافتند. دختر پادشاه به دختر عبدالله شک نموده گفت: گلو بند من نزد شماست بدلیل آنکه زودتر از آب بیرون آمدید و حتماً این دستگاه و ثروت هم که گرد آورده اید از دزدی است و نه از مشکل گشا. والا مرد خارکن کجا و این دستگاه کجا. خلاصه قضیه را به عرض شاه رسانیدند. شاه دستور داد همگی آنها را زندانی کنند و اثاثیه آنها را توقیف نمایند و مأمور فرستاد عبدالله را از راه حج به بند نموده و بیاورند.* *سواران دنبال عبدالله تاخته او را گرفته نزد شاه آوردند و او را نیز در زندان نمودند. عبدالله، پریشان و سرگردان چندی در زندان ماند. روزی پیرمردی نورانی یعنی حضرت خضر نبی الله را در خواب دید که به عبدالله فرمود: چرا قصیده مشکل گشا را فراموش نموده ای؟ چون این بگفت، عبدالله از خواب بیدار شد، فهمید تمام این بلیات برای فراموش نمودن قصیده مشکل گشا بوده است و چون شب جمعه فرا رسید نزد زندانبان التم